
صادق یزدانی: از همان کلاس چهارم که درسی به نام تاریخ در مدرسهها آموزش داده میشود و کتابهای تاریخ، جزء کتابهای ثابت درسی تا پایان دوره دبیرستان هستند، عده زیادی چندان نگاه خوشی به تاریخ ندارند. بیحوصله و با دلخوری زیاد سر کلاس میآیند و هیچ توجهی و علاقهای به این درس ندارند. از این جنس افراد حتی در میان معلمان هم حضور دارند که برای بچههای مدرسه، فقط ریاضی و فیزیک و شیمی را مهم میدانند و اگر توجهی هم به عربی و دینی دارند از این روست که در کنکور از آنها سوال میآید.
تاریخ، همیشه یک درس حاشیهای و غیرمهم است که هیچ توجهی به آن نمیکنیم و فقط برای گرفتن نمره قبولی، آن را حفظ میکنیم و بعد هم دیگر چندان فرقی میان فتحعلیشاه و ناصرالدینشاه و رضاشاه نمیگذاریم و صفویه را از ساسانیه و اشکانیان را از مادها تفکیک نمیدهیم.
نکته مهمتر هم آنکه کتابهای تاریخی مدارس ما، به تاریخی که از دل مردم بیرون میآید و حاصل تجربه و حرف مردم این سرزمین است، توجهی ندارد. سالهاست کتابهای تاریخی، همان مطالب تکراری هر ساله را که حداقل در ذهن یک تیم چندنفره نویسنده بوده است، منتشر میکند و دیگر کاری به انسانهای زندهای که سالهای گذشته را با چشمان خودشان دیدهاند و از نزدیک با وقایع ارتباط داشتهاند، ندارند. سینه بسیاری از مردم این سرزمین، مملو از نکات ناب تاریخی و حرفهایی است که بخشهای مهمی از تاریخ ما را شکل میدهد و اتفاقا برای مخاطبان جذابیت فراوانی دارد اما هیچکس هیچ توجهی به آن نمیکند.
شاید یکی از دلایل مهم بیرغبتی به تاریخ هم همین تکرارِ مطالبِ تکراری در کتابهایی است که حتی برای معلمان هم جذابیتی ندارد. شاید خاطرات و حرفهای همان معلمان تاریخ، برای بچههای مدرسه، شنیدنیتر و جذابتر باشد.
تاریخ، هویت یک ملت است و تنها مسیر برای بیهویت کردن آنها، تحریف یا به فراموشی سپردن تاریخ یک کشور است. گاهی با دیدن فیلمهای خارجی و تلاشی که دانشآموزان آنها برای حفظ کردن تاریخ جنگها و شکست و پیروزیهایشان انجام میدهند، حیرتزده میشویم. آنها به درستی یافتهاند که برای حفظ وحدت و انسجام میان مردم و از دست ندادن آنها، باید مردم را با تاریخشان پیوند داد.
همیشه در نقاط مختلف کشور، شاهد برپایی نمایشگاههای مختلف صنایع دستی و گردشگری شهرها هستیم و جماعتی با لباسهای سنتی و ادا و اطوارهای همراه با موسیقی محلی و چند نوع خوراکی روستایی، تلاش میکنند بخشی از هویت گذشته مردم را در هجوم سرسامآور مدرنیته حفظ کنند اما همیشه فاصلهای میان مردم و همین غرفهها وجود دارد. انگار هیچ اتصالی میان این دو بخش نیست و مردم تنها به تماشای بخشی از گذشته آمدهاند. اما در انتهای بلوار کوثر مشهد مقدس، شهرکی برپاشده است که مردم را برای زندگی کردن به دل تاریخ فراخوانده است.
«شهرک تاریخی مشهد دوستداشتنی»، نمایش نمیدهد بلکه مخاطبانش را به زندگی کردن در لحظاتی از گذشته خودشان دعوت میکند. اینجا مردم میتوانند لباس بپوشند و با شخصیتهای آن دوره همکلام شوند و مراسمهای آنها را از نزدیک ببینند و با مردم آن دوره همراه شوند و با فردوسی و خواجه نصیر سخن بگویند و در مسجد نماز بخوانند و در دادگاه انقلابیون از آنها دفاع کنند و همراه با انقلابیون در خیابان شعار بدهند و با رزمندگان به جبهه بروند و از آزادگان استقبال کنند.
هدف شهرک تاریخی مشهد دوستداشتنی ارتقا و بازنمایی هویت دینی، تاریخی و انقلابی مشهد مقدس و خراسان کهن است. ابنیه، دستاوردها و وقایع و جریانات مهم هویتی و تاریخساز خطه خراسان بازآفرینی شده است تا پیشینه و گذشته غنی این مرز و بوم را یادآوری کند.
مشهد دوستداشتنی یک نمونه است، حاصل ابتکار و زحمت جمعی که میدانند خلاء جدی ما کجاست. آنها برای ترمیم این مشکل، همه تلاششان را انجام دادهاند و نمونهای در مشهد برپاکردند. حالا این وظیفه همه فعالان فرهنگی در کشور است که قدم در این راه بردارند. حالا باید مطمئن باشیم که «ایرانِ دوستداشتنی» میتواند مردم را به هم نزدیکتر کند ولبخند شادی را بر لبانشان بنشاند. مردمی که دوستداشتنی هستند.