
به گزارش حلقه وصل، حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد ادبی به وضعیت نقد ادبی پس از انقلاب اشاره کرد و گفت: نقد شعر انقلاب در واقع میتواند در دو حیطه کلی مطرح شود؛ یکی اینکه نسبت آن با جریان نقد امروز و جایگاه آن در نقد امروز چگونه است و دیگری اینکه رشد نقد شعر انقلاب طی سی و هشت سال قبل چگونه بوده است.
*وضعیت نقد ادبی به طور کلی اسفناک است
وی افزود: اساسا در حیطه اول، وضعیت نقد شعر و نقد ادبیمان به طور کلی دارای چه وضعیتی است که بر اساس آن میخواهیم برای جریان شعر نقد انقلاب انتظار ایجاد کنیم. چند مجموعه نقد یا کتاب نقد مثلا همطراز با «طلا در مس» براهنی طی پنجاه سال گذشته در ادبیات ما منتشر شده است. در واقع باید بگویم که وضعیت نقد ادبی ما به طور کلی اسفناک است چه رسد به شعر انقلاب که زیر مجموعه شعر معاصر قرار میگیرد.
این منتقد ادبی در ادامه گفت: در سالهای پیش از انقلاب در دهه 40 شمسی، توجه شاعران بعد از جریان شعر شکست، به نوعی به جای محتوا و موضوع به فرم شعر معطوف شد و در نتیجه یک جریان قدرتمند نظریهپردازی و نقد شعر البته متاثر از نظریههای و جریان نقد ادبی غرب در کشور ایجاد شد و باید گفت که جریان آکادمیک نقد شعر به صورت جدی در کشور از دهه 40 آغاز شد. چه کسانی سردمدار این جریان بودند؟ شاعرانی که خواه ناخواه از طیف روشنفکر جامعه محسوب میشدند و این جریان ادامه پیدا کرد تا اینکه با وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از هنرمندان که همراه با جریان مردم مبارزه میکردند، نظام برآمده از انقلاب را نه با خود بلکه بر خود دیدند و ناگهان بعد از انقلاب با نظام حاکم همسو نشدند و حتی گاهی به عنوان نیروهای اپوزیسیون قرار گرفتند.
*برخورد نامحترمانه منتقدان با شعر انقلاب
شکارسری گفت: در این شرایط از منتقدینی که بدنه اصلی نقد ادبی کشور را تشکیل میدادند چه انتظاری میرفت؟ طبعا این برخورد نمیتوانست دوستانه باشد و در یک شکل اساسا انگار شعری تحت عنوان شعر انقلاب وجود خارجی ندارد و نامحترمانهتر اینکه گاهی وقتی نامی از این گونه شعر به میان میآید با حالتی کجدار و مریز جملهای عنوان میکنند که از حالت اول نیز نامحترمانهتر است. لذا از این جهت هم نگاه کنیم شعر انقلاب دچار فقد نظریه و فقد نقد بود.
او اضافه کرد: اما شعر ایران را تا دهه 70 یک شعر سرگردان میبینیم که بخشی از آن مشغول جنگ، تبعات انقلاب و سیاست است که به محتواگرایی نزدیک شده و گروه دیگر که ساکت شدهاند اصولا فرمالیست هستند و برآمده از شعر قبل از انقلاب و در نتیجه نمیتوانند در برابر جهان برآمده از انقلاب کاری کنند. شعر رمانتیک هم با وقوع انقلاب دچار سکوت شد و از این رو در دهه 60 جریانهای شعری را اثبات شده و پررنگ نمیبینیم. اما در دهه 70 بعد از اثبات شعر و اتمام جنگ شرایطی مانند دهه 40 را شاهد هستیم. در دهه 70 شاعران انقلاب به فرم توجه میکنند و شعریت شعر را جدی میگیرند. حتی جماعتی که منتصب به شعر انقلاب نیستند هم فرصت پیدا کردند جریانهای متعدد شعری ایجاد کنند.
*دهه 70 عرصه نفس کشیدن نقد ادبی است
این منتقد ادبی در ادامه گفت: در این وضعیت نقد ادبی در چه حالی است؟ در این دوره نقد ادبی با یک رونق روبرو میشود و میتوان گفت شعر دهه 70 عرصه نفس کشیدن نقد ادبی است، اما نکتهای که پیش و بعد از انقلاب همیشه مطرح بوده تعدد آثار است که منتقدین جوابگوی این حجم اثر منتشر شده نیستند و علیرغم جریان به وجود آمده در این دهه با کمبود نقد روبرو هستیم.
*امروزه وضعیت نقد شعر انقلاب به سامان است
وی با اشاره به حضور شعر انقلاب در مجامع علمی گفت: شعر انقلاب از همان سالها، شروع به ورود به عرصههای آکادمیک کرد و شما میبینید که در زیر مجموعه ادبیات فارسی، ادبیات دفاع مقدس داریم هرچند اگر این گونه زیر مجموعه ادبیات انقلاب اسلامی قرار میگرفت بهتر بود اما به هر صورت تمایل به پرداختن به شعر معاصر و انقلاب اسلامی در دانشگاهها جریان خوبی در نقد ادبی به وجود آورده است که به هیچ وجه از نظر کمی و کیفی با دو سه دهه گذاشته قابل قیاس نیست. لذا میشود گفت امروزه وضعیت نقد شعر انقلاب به سامانتر به نسبت سه دهه گذشته است. هر چند جای کار بسیار داریم و اگر از غیر از چند کار نقد شعر انقلاب از دکتر سنگری، عبدالجبار کاکایی، غلامرضا کافی و ... بگذریم، دستمان از منظر نقد ادبی خالی است.
شاعر مجموعه «تروریست عاشق» گفت: در یک نگاه کلی انقلاب را در ابتدای پیروزی خودش یک وقفه در نقد ادبی معاصر میدانم زیرا شعر در ابتدای انقلاب سرگردان بود پس نقد هم طبیعتا سرگردان بوده و نمیتوانستیم نقد شعر به سامانی داشته باشیم اما از دهه 70 به بعد جریانهای قدرتمند نقد را شاهد هستیم البته به لحاظ کیفی وگرنه از منظر کمی ما دچار کمبود هستیم؛ به این خاطر که تولید شعر در ایران بسیار زیاد است و از این رو تعداد محدود منتقدان پاسخگوی این کثرت جریانهای شعری نیستند.
او تصریح کرد: طی دهه اخیر با به وجود آمدن فضاهای مجازی و در پی جریانهای شعری مانند شعر کوتاه و شعر ساده و ... سبب شد که هم آثار به کثرت بیشتری برسد و هم نکات آسیبشناسی در شعر به وجود بیاید که توجه بیش از پیش نقد ادبی را میطلبد ولی فوران تولید آثار ادبی اجازه پرداختن به آثار از منظر نقد ادبی را نمیدهد.
*محتواگرایی در دهه اول انقلاب عامل جدی نشدن نقد ادبی است
شکارسری با اشاره به اینکه محتواگرایی مشخصه شعر دهه اول انقلاب است، گفت: مضمون یک تکنیک شعری است که با صور خیال و تکنیکهای زبانی معناهای عادی را برجسته میکنیم و به مضامین شعری تبدیل میکنیم، ولی معتقدم که معضل شعر دهه اول انقلاب محتواگرایی است و عامل اصلی به شمار میرود که نقد ادبی جدی نیست. برجستگی محتوا و اینکه نوعی جدایی میان جریان نقد رسمی کشور و شعری که در بعد از انقلاب تولید میشود جریان نقد را دچار وقفه کرد.
وی افزود: شعر انقلاب پیدایش ستارههای جدیدی را در آسمان شعر کشور رقم میزند و این ستارههای جوان از پشتوانه نظریههای قدرتمند بهره نداشتند و تعدادی از باتجربههای کشور که پشتوانه شعر انقلاب بودند مثلا مرحوم اوستا یا مشفق کاشانی هم منتقد جدی نبودند و لذا میشود گفت که جریان شعر انقلاب در دهه اول فاقد یک تئوری نظری و پشتوانه نقد عملی است و به این خاطر ما تا دهه 70 معطل میمانیم تا این چهرههای جوان تبدیل به چهرههای با تجربه شوند و لذا با ورد این چهرهها به دانشگاه و پیدایش اساتیدی که نسبت به شعر انقلاب دید دارند جریان نقد انقلاب یک جان دوباره میگیرد.