به گزارش حلقه وصل، مقام معظم رهبری با احاطهای که بر مسئله فرهنگ، به عنوان یک سیاست کلان در مبارزه با قدرتهای استعماری جهان دارند، همواره بر این مسئله تاکید کردهاند که هنوز کاری جدی در این فضا صورت نگرفته است. ایشان درباره اهمیت فرهنگ فرمودند که فرهنگ آن چیزی است که من حاضرم جانم را برای آن فدا کنم.
متاسفانه با همه اصراری که معظمله بر لزوم توجه به فرهنگ، تهاجم فرهنگی و ولنگاری فرهنگی دارند، هنوز شاهد دستاوردی مستمر نبودهایم. در سلسله یادداشتهایی تحت عنوان «از انقلاب فرهنگی تا ولنگاری فرهنگی» دغدغههای مقام معظم رهبری درباره فرهنگ بررسی خواهد شد.
انفعال در جبهه فرهنگی
انقلاب اسلامی ایران در پاسخ به فضای مسموم فرهنگی «پهلوی» آغاز و نزج گرفت. قبل از شروع نهضت امام خمینی (ره) حرکتهای انقلابی متعددی به وجود آمد که به دلیل نداشتن برنامههای فرهنگی شکست خوردند. پیروزی یک انقلاب هرچند مبتنی بر یک جهانبینی درست و اعتقادی ریشهدار باشد، اما تثبیت و تحکیم آن بدون داشتن راهبرد فرهنگی محقق نخواهد شد.
امام خمینی (ره) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال 1357 سیاستهای فرهنگی خود را پیگیری و بر اجرایی شدن آن مصر بود. این نوع نگاه به فرهنگ در دغدغههای مقام معظم رهبری نیز استمرار پیدا کرد.
ایشان در تاریخ ۱۳۶۸/۰۹/۰۷ در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب با اشاره به تهاجم فرهنگی بهوسیله کتاب، فیلم و ویدئو فرمودند: «در مدرسهها و داخل خیابانها و جبههها و حوزههاى علمیه و دانشگاهها ... نشانههاى تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الآن مقدارى هم آن را مىبینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مىشود، یک فیلم تولید مىشود و به صورت ویدئو داخل کشور مىآید و زمینهى چنین تهاجمى را فراهم مىکند. هدف این تهاجم با چنین ابعادى، اسلام و انقلاب و ما هستیم.»
معظم له نزدیک به 30 سال پیش نه تنها از تهاجم فرهنگی که هدف این تهاجم را نیز هشدار داده بودند، بلکه متاسفانه چنان که خوشان بعدها بیان داشتند کسی تهاجم فرهنگی را باور نداشت، وقتی چشم باز شد که به قول معروف کار از شارع گذشته بود.
اصرار مقام معظم رهبری بر ضرورت برنامهریزی دقیق در حوزه فرهنگ و اجرایی شدن سیاستهای فرهنگی تا امروز نشان از توجه ایشان به این مقوله دارد. پیشرفت صنایع موشکی، پزشکی و فنی وقتی مصونیت دارند که درک افکار عمومی نسبت به آن درک روشنی باشد. دادن این روشنبینی فقط و فقط از طریق اقدامات فرهنگی به دست میآید.
اگر این درک و دقت نظر وجود نداشته باشد، طبعا درک این موضوع که چرا باید از منظر تسلیحاتی حرف اول را در دنیا بزنیم یا چرا باید رزمندگان ما در عراق و سوریه در خط مقدم دفاع از حرم اهل بیت (ع) حضور داشته باشند، ثقیل خواهد بود. ساخت اثر فاخری مثل «مختارنامه» و شناخت کسانی چون «عبیدالله بن حر جعفی» و «شبث بن ربعی» و مقابله آنها با امام زمانشان همان قدر ارزشمند است که ساخت سلاح موشکی اهمیت دارد.
چگونه میتوان از بعد دیپلماتیک و نظامی قوی بود، اما در بعد فرهنگی ضعف داشت و در عین حال انتظار داشته باشیم حرف اول را بزنیم و با وجود این بتوان در مناسبات جهان نقش مهمی ایفا کنیم. آثاری چون «بازمانده»، «چشمان آبی زهرا» و «ابو زینب» گامی مهم در مسئله صهیونیست ستیزی برداشتند.
«چشمان آبی زهرا» که به موضوع تجارت اعضای بدن انسان توسط رژیم صهیونیستی میپردازد توسط برخی از علمای ترکیه تحریم شده و اجازه اکران در برخی از سینماهای اروپایی را به دست نیاورد. واکنش دولت منحوس و جعلی اسرائیل در برابر این فیلم تامل برانگیز بود.
به جرات میتوان گفت که هیچ اقدام سیاسی نمیتوانست به اندازه ساخت این فیلم رسوایی رژیم اسرائیل را در پی داشته باشد. «علی درخشی» با ساخت این فیلم یک تنه عملیات روانی دامنه داری علیه رژیم صهیونیستی به راه انداخت و موفق هم بود. هر چند عدهای کج نظر با نقد این فیلم خواسته و ناخواسته قصد داشتند که اثر بازخوردهای مثبت این فیلم را خنثی کنند.
در این فیلم میبینیم که یکی از عوامل بلندپایه رژیم صهیونیستی قصد حضور در انتخابات این کشور را دارد. او دختر نوجوان ناقصالخلقهای دارد و همین موضوع باعث میشود تا یک گروه پزشکی را برای جستجو در اردوگاههای مردم فلسطین، بسیج کند تا به دنبال تعویض اجزای بدن اشخاصی که از نظر پزشکی با فرزندش مشابهت دارند، بگردند که در این میان زهرا، دختر یکی از کشتهشدگان فلسطینی، برای جابه جایی چشمش با دختر صهیونیست انتخاب میشود.
چشم زهرا در این اثر نشانی از جامعه جهانی است که رژیم صهیونیستی قصد دارد با کور کردن آن مانعی به نام مسلمانان را از سر راه بردارد. این رژیم اگر نتواند کشتار جمعی راه بیاندازد به راحتی میتواند همان جمع را نابینا کند. ساخت «چشمان آبی زهرا» در واقع مبارزه با این سیاست ددمنشانه است.
آنچه مقام معظم رهبری از مقابله با تهاجم فرهنگی انتظار دارند این نیست که در پاسخ به فیلمهای ضد اسلامی و ایرانی فیلمی ساخته شود؛ بلکه مراد ایشان از مبارزه با هجمه فرهنگی ساخت فیلمهایی است که ماهیت و فلسفه انقلاب اسلامی را صادر کند. اقدامات فرهنگی باید زودتر از آنچه تصور میشود مناسبات فرهنگی جهان را به نفع ما تغییر دهد. ساخت فیلمهایی که در بالا به آن اشاره شد از مصادیق موفق این اقدامات است.
فرماندهی در جبهه فرهنگی یعنی فتح خاکریزهای فرهنگی دشمن و تصرف زمینههای فکری مخاطبانی است که توسط امپراطوریهای رسانهای استثمار شدهاند.
همچنان که رزمندگان ما در سوریه و عراق مرزهای مبارزه با استعمار را گسترش دادهاند، چرا رزمندگان فرهنگی ما منفعلانه عمل میکنند.