مهدي سلحشور، متولد 1350 است؛ از کودکی در گروه سرود مسجد علياكبر تهران شروع به خواندن كرد. اولين نغمههايش براي شهدا بود. تكخوان يك گروه نوجوان چهل نفره كه نيمي از آنها بعدها شهيد شدند. حاج مهدي در سال 69 وارد حوزه علمیه شد و از همان سالها نوحهخوانی و مداحی را آغاز کرد. او همراه با دوستانش مجموعهای به نام «جامعه ایمانی مشعر» راه انداختند که قرار است همه هیاتهای انقلابی کشور را دور هم جمع کند و آنها را با هم مرتبط سازد تا بچههای هیاتی همدیگر را بهتر بشناسند و از فعالیتهای هم باخبر شوند. آنها به دنبال ایجاد الگویی برای رسیدن به یک قله هستند، قلهای به نام هیات تراز انقلاب اسلامی.
سلحشور در گفتاری کوتاه، به چند ویژگی مهم هیات تراز انقلاب اسلامی پرداخته است.
***
محضر آیتالله احمدیمیانجی(ره) رسیده بودیم، فرمودند که حضرت آقا شب قبلش، خصوصی منزل بنده در قم آمده بودند. ایشان فرمودند که آقا چند بار تأکید کردند که برای من مثل روز روشن است اگر دشمن توانست یاد و خاطرة شهدا و راه شهدا را از این مردم بگیرد همه چیز ما را به غارت خواهد برد و اگر نتوانست بگیرد، هیچ غلطی نمیتواند بکند.
فقط چهره به چهره
سه نکته که ماحصل 30 سال ایستادن پشت در خانه امام حسین(ع) است، عرض میکنم. این سه نکته به ما کمک میکند که هیاتهایمان به هیات تراز انقلاب اسلامی نزدیکتر شود. نکته اول انجام کارتربیتی به صورت چهره به چهره است. اگر این کار صورت نگیرد، تردید نکنید که باختهایم. سر سفره عام، ارمنی هم میآید، مینشیند، استفاده میکند و میرود؛ آخرش هم ارمنی است و هیچ اتفاقی هم نمیافتد. نمیخواهم این را انکار کنم که یک دم و بازدم، چه بسا آدم را زیر و رو میکند، منتهی ما چه کردیم. فکر میکنم که اگر کارِ نفر به نفر را در دستور کار خودمان قرار ندهیم، باختهایم و هیچ کاری نکردهایم. جوانها به برکت امام حسین(ع) جمع میشوند اما ما به عنوان مدیر و ناظر در مورد کار فرهنگی هیئت چه کار کردیم؟ لذا باید حلقههای معرفتی 15 نفره تشکیل شود. تیمهایی که شاخصترین و به اصطلاح معروفترین بچههای هیئت، سرگروه یا سرتیم باشند و یک تیم 10 یا 15 نفره را تحت نظرشان قرار داد و اینها صفر تا صد نیروهایشان را رصد کنند. ارتباطشان با مدرسه و خانه، سیر صعودی و نزولی اخلاقی، تربیتی و رفتارشان، چه زمانی میآید و کی میروند و... را رصد کنند. این سرگروه، در دایره 300 یا 400 نفری نمیتواند کاری کند اما وقتی 10یا 15 نیرو زیرِ دستش است میتواند این کار را به نحو احسن انجام بدهد. این مساله کاملاً شدنی است. جاهایی که تجربهاش را دارند خیلی موفق بودهاند. نفر به نفر تربیت میکنند؛ کار تربیتی یعنی این. بعد خود این سرتیمها با همدیگر رایزنی دارند. اطلاعاتشان را یک کاسه میکنند، آسیبشناسی میکنند و علامتگذاری را دقیقتر میکنند و در یک مدت زمانی 2 تا سه ساله، بهترین نتیجه را میگیرند.
دوری از هیات تراز
نکته دوم، بزرگترین تهدید برای هیئتها را فاصله گرفتن از هیئت تراز انقلاب اسلامی میبینم. ارزشهایی که 30 سال برایش دویدیم؛ روحیة جهادی، انقلابی، شهادتطلبی و ظلمستیزی و... است، این مقولهها دارد کمرنگ میشود. میطلبد که روی این موضوعات ساعتها بحث و برنامهریزی کنیم و با یک خرد جمعی بهترین راهکار را مثل کربلای 5 انتخاب کنیم. دشمنِ روبهروی ما بهترین استحکامات را دارد. میخواهیم بهترین و کمتلفاتترین معبر را پیدا کنیم و به خاکریز برسیم. 20 سال پیش، هیئتی که با ولایت آشنا نباشد، نداشتیم. باید از هر استانی یک یا دو نفر از بهترین بچهها که اهل فکر و نظر هستند و این آسیبها را خوب لمس کردهاند، جمع شوند و بنشینند فکر کنند، یک نسخه خوب و درستِ کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت برای این مساله بریزند وگرنه ما چهارسال دیگر هیئتی ولایتی، جهادی و شهدایی نخواهیم داشت. برخی از مداحها شعرهایی میخوانند با این محتوا که به امام حسین(ع) بچسب، همه چیز از امام حسین(ع) است و بقیه چیزها را ول کن! این هیچ ارزشی ندارد، میآیند و میروند و به هیچ جا هم نمیرسند.
گر میخواهیم جلوی امام زمان(عج) سرمان را بالا بگیریم، توصیههای مقام معظم رهبری را منشور کارمان قرار دهیم، یک منشور تربیتی، اخلاقی، هنری و... و سعی کنیم خودمان را منطبق با منویات حضرت آقا کنیم. حضرت آقا راجع به شعر حرف دارند، راجع به سبک حرف دارند، راجع به هنرهای مداحی، راجع به رسالتی که بر دوش ماست، حرف دارند. این وظیفه هر مداحی است که اگر میخواهد سرش نزد امام زمان(عج) بلند باشد، منویات نائبش را نصبالعین خودش کند.
پژوهش هیاتی
نکته سوم بحث آموزش و پژوهش است. من آموزش را بعد از چند سال تعطیل کردم چون به این نتیجه رسیدم که آموزشِ استادمحور کافی است. آموزش، باید متن محور و کاملا علمی باشد. نتیجه کلاسهای استادمحور این بود که در یک موضوعی دو تا استاد تراز اول را کنار همدیگر مینشانیم، زمین تا آسمان باهم اختلاف نظر دارند. معلوم است که به یک نقطه واحد نمیرسند. به نظر من باید به سمت پژوهش برویم. بزرگترین رسالتی که از دوستداران هیئت خواستار بودم، همین موضوع بود که با کمک استانها به سمت پژوهش برویم.
اگر قرار است مداح تربیت بشود باید در حوزه تربیت شود، چون حضرت آقا به خود بنده فرمودند: شما مبلّغ هستید. بدون نظر به طلبگی بنده. فرمودند: شما مبلّغید، مداح یک مبلّغ است. این تبلیغ در کجا بیشتر نمود و بروز دارد؟ کجا بیشتر خوراکش محیاتر است؟ دانشگاه یا حوزه؟ در حوزه، سفیران هدایت را داریم. طلبه، پنج، شش سال میآید و کار تبلیغی یاد میگیرد. مداح هم باید همین کار را بکند. شش یا هفت سال در حوزه زانو بزند، استاد ببیند و کار تربیتی و اخلاقی روی او صورت بگیرد. اول یک طلبه فاضل و خوب شود آن وقت ابزارهای خوبی مثل شعر، صدا، آهنگ و سبک که دارد و دیگر مبلغان ندارند در خدمت تبلیغش میگیرد. به نظرم اگر افق غیر از این باشد، کار درستی انجام نگرفته است. طلبهای را تصور کنید که حوزه نیاید، درس نخواند و طلبه بشود. طلبهای که حوزه رفته و استاد دیده با طلبهای که با چهار تا سیدی و جزوه طلبه شده است، فرق میکند. دقیقاً همین قصه در مداحی هم هست. اعتقاد دارم این مساله قطعاً در دانشگاه رخ نخواهد داد و جواب نمیدهد.