
سرویس دریچه: گرافیک در ایران، هنر نوپایی است. چندین دهه از عمر آن بیشتر نمیگذرد اما در این میان هستند گرافیستهایی که در سطح بینالمللی اعتباری برای خود و کشورمان به ارمغان آوردهاند. مسعود نجابتی یکی از آنهاست که در شمار نسل پنجم گرافیستهای ایرانی تقسیمبندی میشود. هنرمندی متواضع و بااخلاق، با اعتبار بینالمللی که درک و ذوق کمنظیرش را به خدمت باورهای دینی گماشته و در طریق گشودن بابی به «گرافیک انقلابی» به جان کوشیده است. نجابتی سال ۱۳۴۶ در تهران متولد شده است. در سال ۱۳۷۸ در مقطع کارشناسیارشد رشته گرافیک از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شده و اکنون عضو انجمن خوشنویسان ایران، انجمن گرافیستهای ایران و انجمن بینالمللی تایپوگرافی است.
نجابتی در شاخههای مختلف گرافیک، از جمله طراحی پوستر، طراحی جلد و طراحی لوگو فعالیتهای مؤثری داشته و در تایپوگرافی صاحبسبک است. عضو هیئت انتخاب و داوری بسیاری از جشنوارههای هنری بوده است. صفحهآرایی، شرکت در نمایشگاه گروهی پوستر نسل چهار، عضویت در انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، مدیر هنری و طراح گرافیک تابلوهای اطلاعرسانی شرکت قطارهای مسافرتی رجا، مدیر هنری و طراح گرافیک انتشارات نبوی، طراح گرافیک نشر و تألیف کتاب خط در گرافیک برای آموزش طراحی فونت «پرشیا» برای شرکت «بیت الکریم» در آمریکا، اولین نمایشگاه پوسترهای تجربی، دریافت جایزه دوم بخش سایر آثار گرافیک از هفتمین نمایشگاه دوسالانه طراحان گرافیک ایران، نمایشگاه تصویری از آسمان به مناسبت سال امام علی(ع)، طراح گرافیک نشر نی، طراح گرافیک و مدیر هنری کتابهای بزرگسالان نشر افق، طراح گرافیک اولین جشنواره تولیدات معارفی صداوسیما نیز در کارنامه فعالیتهای نجابتی دیده میشوند.
نجابتی سالهاست از اضطراب تهران گریخته و در آرامش قم، با همراهی شاگردانش، اتفاقی بزرگ را در عرصه گرافیک مذهبی ایران رقم زده است.
دغدغه اصلی شما در زمینه گرافیک چیست؟
نگاه بنده به گرافیک، نگاه عجیب و غریبی نیست و به دنبال این هستم که گرافیک در همان ماهیت و تعریف خود باقی بماند و پیشرفت کند چرا که گرافیک یک رسانه و محصولی است برای برقراری ارتباط بصری با مخاطب و من هم دنبال چیزی غیر از این نیستم. منتها مخالف نگاهی هستیم که بخواهد گرافیک را به سمت یک محصول نمایشگاهی یا یک پدیده هنری صرف به اسم گرافیک آرت ببرد. بنده که طرفدار گرافیک دیزاینی هستم که از بدو تولد گرافیک تا به امروز در تمام مقاصد موجود انجام وظیفه کرده است؛ از مسائل اقتصادی- تجاری، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و... چرا که گرافیک همیشه به عنوان یک ابزار قدرتمند تصویری در خدمت پیامرسانی و ایجاد ارتباط با مخاطب بوده است.
از آثار ماندگار تاریخ گرافیک هم اینچنین بر می آید که گرافیک رشتهای نبوده که خروجی آن در نمایشگاه یا موزه قرار بگیرد و یک محصول کاملا کاربردی بوده است. در حال حاضر هم گرافیک در فضای جهانی همین وظیفه را انجام میدهد و ما هم رسالت دیگری برای آن قائل نیستیم. منتها تلاشهایی دارد صورت میگیرد که کلا گرافیک را به سمت گرافیکآرت و گرافیک جشنوارهای ببرد، حوزهای که میتواند جایگاه مختصری داشته باشد اما اینکه تمام انرژی فضای آکادمیک را به آن سمت سوق بدهد، طبیعتا مسیر اشتباهی است و باعث میشود ارتباط گرافیک با بدنه اصلی جامعه قطع شود و کارکرد اصلی خود را از دست دهد.
به نظر شما بزرگترین مشکل گرافیک ایران چیست؟
به نظر من بزرگترین مشکل گرافیک ما این است که در همه ابعاد به تناسب رشد نکرده و فقط در یکی دو بعد از گرافیک ما شاهد رشد و پیشرفت بودهایم. در واقع طراحان، انجمن صنفی و فضاهای آکادمیک نتوانستهاند این انرژی را در تمام نیازهای گرافیک و وسعتی که این قلمرو دربردارد تقسیم کنند. برای همین مثلا در برههای ما رشد قارچگونه در فضای تایپوگرافی داریم و توان زیادی از طراحان در آن بخش مصروف میشود در صورتی که بخشهای دیگر بیتوجه باقی میماند یا به عنوان نمونه ما همین الان در بعضی از گرایشهای گرافیک در بعد آکادمیک، استاد لازم یا حتی توان اجرای کارگاههای تخصصی را نداریم، پس طبیعتا پیشرفتی هم در آن گرایش نداشتهایم. ما در بُعد گرافیک تجاری به شدت ضعیفیم یعنی به تناسب پیشرفتهای اقتصادی و علمی ایران، گرافیک نتوانسته همپای آن رشد کند. اتفاقاتی هم که در جشنوارههای خارجی میافتد و دوستان موفق به دریافت جایزه میشوند هر چند قابل تقدیر و توجه است اما خطری را هم متوجه ما میکند و آن اینکه ما فقط در بخشی از گرافیک، یعنی گرافیک جشنوارهای و نمایشگاهی پیشرفت داشته باشیم و از ابعاد دیگر غافل بمانیم.
با توجه به اینکه گرافیک مشخصا یک پدیده غربی و مولود مدرنیته است، قابلیت و نقطه ضعفهای آن برای انتقال محتوای اصیل و اسلامی چیست و یک هنرمند مسلمان برای به خدمت گرفتن آن چهکار میتواند بکند؟
شهید آوینی راجع به این موضوع مفصل صحبت کرده و معتقد است نگاه یک هنرمند مسلمان اندیشمند به این پدیده، نگاه مثبتی است. تصور بنده هم این است که ماهیت گرافیک در گذشته خودمان هم به نوعی وجود داشته است، هرچند مولود تمدن غرب است اما به هر حال ماهیتش ارتباط و پیامرسانی با درنظر گرفتن مخاطب است و این همان چیزی است که ما نیز به دنبال آن هستیم. همچنین گرافیک به خاطر همین ماهیت ارتباطی و تعاملی با مخاطب توانسته است به عنوان مهمترین ابزار در هنرهای تجسمی بعد از انقلاب در خدمت مفاهیم انقلابی، مذهبی و دفاع مقدس قرار گیرد و این مغایرتی ندارد با اینکه چون این ابزار غربی است ما نتوانیم از آن استفاه کنیم و مانند خیلی از ابزارهای دیگر و مانند سینما این ابزار میتواند در خدمت مقاصد متعالی قرار گیرد.
به نظر شما در ارتباط با مخاطب یک هنرمند گرافیست چه مرزهایی را باید در نظر بگیرد؛ اینکه از یک طرف شاهد تنزل آثار نشویم و از طرفی اینقدر از مخاطب عام فاصله نگیریم که مخاطب نتواند ارتباطی با آثار ما پیدا کند. این نیازمند چه تمهیداتی است؟
این موضوعی نیست که مختص گرافیک باشد و همه صنوف به نحوی با آن درگیر هستند. در واقع هرکسی در هر صنفی هم وظیفه درنظر گرفتن سفارشدهنده و مخاطب را دارد هم وظیفهای نسبت به تعهد کاری و ارتقای حرفهای خود دارد. برای همین است که ما در سطوح مختلف جامعه شاهد رشد و ارتقا در زمینههای مختلف هستیم؛ چه در ابعاد صنعتی و چه در ابعاد هنری و این موضوع به صورت طبیعی اتفاق میافتد. هر حرفهای هم به این موضوع فکر و آن را در آثارش لحاظ میکند. یعنی مطمئنا یک شاعر وقتی شعر میگوید یا وقتی یک نویسنده رمانی مینویسد یا یک کارگردان فیلمی را میسازد؛ قطعا هم به کسی که قرار است مخاطب این اثر باشد، هم به ارتقای حرفهای کار خود فکر میکند. البته افراط و تفریط در هر کدام و عدم تناسب منجر به این میشود که عدهای یا به سمت ابتذال پیش بروند و فقط به سمت سطحیترین ابعاد و دستزدن به هر کاری برای سود بیشتر قدم بردارند، یا از طرف دیگر آنقدر از مردم فاصله میگیرند و از جایگاه بالاتری به مردم عادی نگاه میکنند که در آثار خود اصلا آنها را حساب نمیکنند و به سمت تئوریهای هنر برای هنر و قطع ارتباط با مخاطب عام پیش می روند که هر دو آفت رسالت هنر و هنرمند است.
چرا در عرصه گرافیک، مشخصا روی بحث پوستر تمرکز کردهاید و با توجه به جریانهای مختلف هنری و تبلیغاتی در دنیای مدرن و فراگیری رسانههای تصویری و تعاملی به نظر شما جایگاه پوستر در حال حاضر کجاست و کجا باید باشد؟
قطعا پوستر همچنان در دنیا به عنوان یک پدیده و محصول اثرگذار و مورد توجه مطرح است. بیشترین تخصص بنده روی طراحی نشانه و جلد کتاب است،اما اینکه چرا توجه بنده بیشتر متوجه پوستر است، به این دلیل که کلا سفارش پوستر در ایران و در مقایسه با آمارهای جهانی کلا مقوله کمرنگی است و کمتر به آن پرداخته میشود و گرافیستهای حرفهای ما در کارنامه هنری خودشان کمتر از سایر گرافیستهای کشورهای دیگر، طراحی پوستر انجام میدهند. سفارشات ما بیشتر درمورد جلد کتاب، همایشها، بنرها و فضاهای شهری است. در واقع چون پوستر جایگاه دقیقی در مبلمان شهری ندارد، سفارشات آن به حداقل رسیده است و معتقدیم اگر فضاهای اکران شهری آن مهیا شود، میتواند جایگاه واقعی خود را در کشور پیدا کند.
الان هم تلاشهایی که صورت میگیرد عمدتا در فضای مجازی انعکاس پیدا میکند و پوستر هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. پوستر باید در تیراژی که تکثیر میشود، دیده شود ولی در حال حاضر فضا برای اکران موثر و واقعی آن حتی در کلان شهرهای ما وجود ندارد.
ما در تقسیمبندی پوسترها گونهبندی و دستهبندی خاصی مثل پوسترهای اجتماعی، سیاسی و... داریم؟
این تقسیمبندیها چیزی نیست که بشود به طور مشخص و مرزبندی شده به آن پرداخت ولی از نگاه مخاطب و سوژه، میتوان این تقسیمبندی را انجام داد. پوستری که به هر جهت در خدمت یک محصول تجاری است، مخاطب خاصی را هدف قرار میدهد؛ پوستری که با مقاصد سیاسی یا اجتماعی عرضه میشود مقاصد خاص و مخاطب خاص خود را مورد هدف قرار میدهد.
لذا تفاوتها در طیف متفاوت مخاطبین و وسعت عملکردها است وگرنه در ساختار و فضای علمی ما برای آنها اینقدر تفاوت قائل نیستیم. چه بسا پوستری که برای یک فضای تجاری طراحی میشود، یک پوستر فرهنگی هم محسوب بشود، چون فرهنگسازی هم میکند.
استاد نجابتی! به نظر میرسد برای تاثیرگذاری هرچه گستردهتر هنر گرافیک،حمایتهای دولتی اجتنابناپذیر است. به نظر شما چگونه یک گرافیست میتواند بدون وابستگی به جریانهای قدرت (سیاسی) رسالت هنری خود را ایفا کند؟
حمایتها لزوما میتواند حمایتهای مالی نباشد. در بسیاری از کشورها، حمایت دولتها و حکومتها لزوما مستقیم صورت نمیگیرد و بیشتر در جهت بسترسازی و ایجاد فضای مناسب است. به عنوان مثال در بحث اکران پوستر که راجع به آن صحبت کردیم، همین که شهرداری فضایی مختص اکران پوستر مهیا کند که پوسترها دیده شود، خودش یکجور حمایت است چون عملا اینگونه حمایتها فقط در اختیار دولت است و بخش خصوصی نمیتواند در این بخش به شکل جدی وارد شود. یا وقتی قرار است تعداد نمایشگاهها را در سطح شهر زیاد کنیم یا فرهنگسرا بسازیم، اینها خودش یک نوع حمایت غیرمستقیم محسوب میشود و بسیار کاربردیتر از این است که ما از یک گروه خاص به صورت مالی حمایت کنیم. چرا که این حمایتها مشکلات و آفتهای خاص خود را دارد.
در واقع بسترسازیها و تسهیل امور برای انجام کارهای فرهنگی و هنری به صورت غیرمستقیم و با حفظ استقلال بیشتر برای هنرمندان، زمینه رشد بیشتر فرهنگ و هنر را مهیا میسازد و هنرمندان هم در فضای رقابتی میتوانند به اقتصاد هنر و فروش آثار خود فکر کنند؛ چیزی که در بیشتر کشورهای دنیا رایج است و نمونههای زیادی برای آن سراغ داریم.
آیا شما قائل به شکلگیری هویت گرافیک بومی- ایرانی هستید؟
برای پاسخ به سوال شما باید بگویم نه تنها من که امروزه اکثر صاحبنظران گرافیک ایرانی را به رسمیت میشناسند. زمانی هنوز گرافیک ایرانی شکل نگرفته بود و سوال این بود که آیا گرافیک میتواند به سمت یک هویت مستقل و ایرانی پیش برود یا نه؟ اما این سوال دیگر جایگاهی ندارد چون تولدی در زمینه گرافیک ایرانی صورت گرفته و در حال حاضر ما به تکامل این کودک فکر میکنیم نه به شکلگیری آن. امروزه گرافیک ایرانی، فضای مشخصی از اکثر جشنوارههای خارجی را به خود اختصاص داده است. به عنوان نمونه تایپوگرافی ایرانی در دنیا به عنوان یک مکتب شناخته میشود. علت آن هم هویت گرافیک ما، فرهنگ بصری و قابلیتهای متفاوت نوشتار ماست که کاملا متفاوت است و باعث شده گرافیک ما شخصیتی مستقل پیدا کند. هویتی که زمانی ما از آن حرف میزدیم و به خواست خدا در حال حاضر در محافل تخصصی و هنری به تکامل و ارتقای آن در روند آینده فکر میکنیم.
نسل جدید گرافیستهای ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
شاید در بحث آسیبشناسی گرافیک ایران به این سوال در بعد انتقادی آن پاسخ دادم. اینکه این نسل، گاها به یک بخش و بُعدی از گرافیک توجه و از ابعاد دیگر غفلت میکند و رشد متناسبی در تمام زمینهها صورت نمیگیرد. البته این ضعف، فقط متوجه نسل جدید نیست و ریشه درجهتگیریهای آکادمیک و آموزشهای نسل گذشته هم دارد. البته وقتی به نسلهای قدیم مراجعه کنیم میبینیم فقط در 50 سال گذشته محصولاتی مثل نشانه، جلد کتاب و پوستر، بیشترین آثار گرافیکی را به خود اختصاص داده است، یک فرآیند طبیعی است چون در آن دوره، گرافیک وسعت کمتری داشته است. اما با اتفاقاتی که الان شاهد آن هستیم و با افزایش قلمرو گرافیک و شکلگیری عرصههای جدیدی مثل طراحی وب، گرافیک تلویزیونی، گرافیک متحرک، گرافیک مطبوعات به شکل کاملا حرفهای، تصویرسازیهای علمی، گرافیک داخلی کتابهای تخصصی، طراحیهای فونت، تایپوگرافی، طراحیهای گرافیکهای محیطی و مسائل دیگر در عرصه سایبری و تکنولوژیکی که روزبهروز در حال رشد است، نیاز هرچه بیشتر به متخصصین در عرصههای مختلف این رشته و توجه بیشتر به زمینههای نوین، بیشتر احساس میشود.
به عنوان آخرین سوال بفرمایید به نظر شما ما چقدر توانستهایم برای نیازهای مخاطب امروزی، گرافیک را وارد بطن زندگی و لایههای مختلف زندگی او کنیم؟
اتفاقاتی افتاده است چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی و تولیدات مناسبی هم برای نیازهای نسل امروز طراحی شده است اما این تلاشها قطعا کافی نیست و متناسب با رشد سریع و نیازهای جدید مخاطبان جلو نرفته و نتوانسته پیشگام باشد و تا زمانی هم که اقتصاد هنر جدی گرفته نشود، کارآیی لازم صورت نخواهد گرفت. تا زیرساختهای لازم در زمینه قوانین کپیرایت و حقوق مولف یا بسیاری از ساختارهای موازی دولتی در زمینه عرضه و تقاضا اصلاح نشود و اقتصاد هنر شکل نگیرد، تلاشها نمیتواند جریانساز و اثرگذار ادامه پیدا کند. مثلا در خیلی از کشورها، گروههای متخصصی در زمینه طراحی بکگراند اسمارتفونها یا کامپیوترها به صورت تخصصی در حال فعالیت هستند و یا حتی در زمینه فروش فونت. این موسسات، آثار خود را به راحتی در معرض نمایش و فروش اینترنتی میگذارند و با ایجاد یک حوزه رقابتی، بدون نیاز به حمایتهای دولتی در حال فعالیت هستند و این در تمام زمینههای تولید آثار هنری دیگر مصداق دارد. اگر زیرساختهای لازم صورت بگیرد آن وقت میتوان از ورود جدیتر گرافیک به لایههای مختلف زندگی امروزی به صورت اثرگذار صحبت کنیم.