استاد طاهرزاده نگاههای متفاوتی نسبت به جریانات مختلف انقلاب اسلامی دارد. نگاههایی که رو به جلو و آیندهساز است. در حوزه فرزندآوری اما استاد طاهرزاده معتقد است در متن تاریخی که باید انقلاب اسلامی برای نجات بشر به صحنه آمده، معلوم شود جایگاه زنی که نباید مرد باشد ولی مردانه در صحنه باشد کجا قرار دارد؟ طاهرزاده معتقد است باید زن با شخصیتی جدید متولد شود و شاید این مباحث، مقدماتی باشد که آن تولد را از ناقص الخلقه بودن رهایی بخشد.
***
استاد عزیز، تصور بفرمایید که خانمی بین تحصیل علم و دانش اندوزی که در جایگاه خود موضوع بسیار مهمی است و فرزندآوری و فرزندپروری مردد باشد؛ با توجه به بحران جمعیتی که جامعه کنونی ایران با آن مواجه شده است، دیدگاه شما درباره رسالت تاریخی زن امروز چیست؟
به نظر میرسد فرزندآوری و تربیت فرزند و رعایت نیازهای خانه کار مهمتری است، بهخصوص که باید برای تحویل فرزندان بیشمار به جامعه تلاش کنید. شواهد فراوانی در میان است که نشان می دهد فرهنگ غربی علیرغم ظاهری که برای خود میآراید، تمدنی خسته و وامانده است و از آن عزم و ارادهای که موجب تمدن غربی شد چیزی جز خاکستر باقی نمانده و از آن انعطافهایی که بعضاً برای ادامه خود، از خود نشان میداد دیگر خبری نیست. حتی نمیتواند جای نسلی که پیر میشود و میمیرد را با ازدیاد نسل و حفظ خانواده جبران کند و با پذیرفتن نظریه مبتذلِ «مالتوس» در رابطه با ازدیاد جمعیت، گرفتار یک نوع عقیمشدن در آینده خود شده در حالیکه بر اساس آموزههای دینی زنِ اصیل و صاحب روحیه طبیعی نمیخواهد رفیقه و معشوقه مرد باشد، بلکه میخواهد «مادر» باشد، آنهم نه مادر یک فرزند که برایش بازیچه و سرگرمی است بلکه مادر فرزندان بیشمار.
در تمدن غربی و در شهرهای بزرگی که بر اساس تمدن غربی ساخته شده، رقابت در هرچه بیشتر ارضاءکردن امیال شهوانی مردان است و نه رقابت در مادرشدن و این نشانه خاموشی یک تمدن است که مردان نمیتوانند و نمیخواهند پسران توانا و زرنگ داشته باشند تا زندگی آنها همچنان شکوفا بماند. اضمحلال خانواده به این معنایی که عرض شد نتیجه وجود شهرهای بزرگ است که دیگر تمدن غربی نمیتواند از آن فرار کند و همین امر یعنی بیقیدی نسبت به خانواده، به معنای غفلت از داشتن فرزندان زیاد، هر روز اوضاع را بدتر از قبل میکند و دیگر هرکس برای خود زندگی میکند نه برای آینده و نه برای نسلهای آینده. آیا این روحیه به تنهایی برای افول غرب کافی نیست؟ وقتی انسانها در فرزندان خود ادامه نمییابند سعی میکنند هرچه بیشتر در همین دنیا زنده بمانند هرچند با انواع بیماریها دست به گریبان باشند و با کلکسیونی از بیماریها و مجموعهای از داروها دست به دامان پزشکان گردند، در حالیکه پزشکان در این حال مرگ را برای آنها طولانی میکنند و نه زندگی را. این مسلّم است که افراد برجسته و مهم به ندرت نخستین فرزند خانواده ها هستند و تقریباً هیچوقت نیز یگانه فرزند خانواده نبوده اند. خانوادهای که فرزندان محدود به جامعه تحویل میدهد تنها از نظر کمیّت به جامعه زیان نمیرساند بلکه از لحاظ کیفیت نیز آن جامعه و آن نژاد را ناتوان میسازد زیرا جامعه خود را از مردان و زنان ممتاز و برگزیده و هدایتگر محروم کرده است. تاریخ ما، ما را به جامعه امروزینمان تحویل داده تا این سلسله همچنان ادامه یابد، ولی اگر ما سرنوشت خود را از فرهنگ غربی که در حال خاموش شدن است جدا نکنیم، با عقیمشدنی که آینده ما را تهدید میکند، فرزندانی نخواهیم داشت که به تاریخ فردای خود تحویل دهیم با این حال آیا زنان ما هنوز متوجه رسالت فرزندآوری در تاریخی که شروع کردهایم نشدهاند؟.
آیا واقعا شما معتقدید که رسالت تاریخی زن امروز، فرزندآوری است ؟ یعنی این که مدت هاست راجع به زن امروز و ناشناخته بودن آن صحبت می فرمایید و ما را دعوت به بازخوانی زن و رسالت او در زمانه امروز کرده اید، در همه این موارد منظور شما این بوده که زنان را چه به این کارها و همان بهتر که زن ها دنبال فرزندآوری خود باشند تا خود را از تاریخ غربی آزاد کنند؟ آیا واقعا شما معتقدید که هویت زن امروز با فرزندآوری صرف، معنا می یابد؟ آنوقت به قول حضرتعالی اگر انقلاب هم نشده بود هویت زن همین طوری معنا می شد. پس انقلاب کجای این رسالت تاریخی است؟ بعضا شنیده ام که خانم ها از این پرسش و پاسخ اخیر، برداشت کرده اند که ما را چه به تمدن سازی یا تولید علم؟ عمری است خیال می کردیم که استاد طاهرزاده زن را به بچه داری و خانه داری محدود نمی داند و معتقد است زنان امروز اندیشه ای روشن و تاریخی دارند. قبلا فرموده بودید شما متوجه بارقه هایی از اندیشه فعال بانوان امروز شده اید. راحت ترین کار برای زن این است که خود را از دغدغه تفکر نسبت به مسائل انقلاب آزاد کند و بنشیند در خانه بچه داری اش را بکند که با فطرت و طبیعتش هم سازگار است ولی واقعا رسالت تاریخی او همین است؟ و این هویتی که از زن امروز این همه صحبتش را می فرمودید به چنین مواضعی منتج می شود؟
همینطور که متوجهاید ما در شرایطی هستیم که یکی از موضوعات مهممان «گمشدن هویت زن» است در راستای رسالت تاریخی که انقلاب اسلامی با رویکرد تمدنی در مقابل زنان ما قرار داده و بسترهای تحقق این رسالت سخت، تنگ و حتی تعریف نشده است. لذا اگر بحث فرزندآوری مطرح میشود با تعریف کهنه قدیمی بدان نگاه میشود، چرا که هنوز فرزندآوری به معنای نجات جامعه اسلامی از خاموششدن نسل انقلابی معنا نشده، مضافاً آنکه متأسفانه بسیاری از آنهایی که مشغول بچهداری شدند از تاریخ خود بیرون میافتند و نمیفهمند فضّهوار باید در زیر سایه ولایت علی«علیهالسلام» محمدبنابابکرها را به تاریخی عرضه کنند که پوزه معاویه را به خاک بمالد و از قداست دروغین پاییناش آورد. خوب فهمیدهایدکه فرزندآوری هنوز جایگاه خود را در این تاریخ پیدا نکرده، ولی چاره کار بازخوانی تاریخی است که در آن قرار داریم تا آنکه به عنوان یک رسالت به آن نگاه شود، نه آنکه به بهانه فرزندآوری از رسالت حضور در جامعهای که سخت سکولار شده است، شانه خالی نماییم. جمع این دو بدون آنکه نیاز به مهدکودک داشته باشد ممکن است، باید قسمتهای مختلف این پروژه تعریف شود. شاید با عرایضی که مطرح شد بابی گشوده شود تا همه خواهران و برادران موضوع را با عمق بیشتری نگاه کنند. در متن تاریخی که انقلاب اسلامی برای نجات بشر به صحنه آمده باید معلوم شود جایگاه زنی که نباید مرد باشد ولی مردانه در صحنه باشد کجا قرار دارد؟ باید زن با شخصیتی جدید متولد شود و شاید این مباحث، مقدماتی باشد که آن تولد را از ناقص الخلقه بودن رهایی بخشد.