
به گزارش حلقه وصل: جمعیت هر کشور بهعنوان یکی از عوامل کلیدی در توسعه و پیشرفت اقتصادی آن شناخته میشود. در ایران، با جمعیتی بالغ بر ۸۶ میلیون نفر، اهمیت این موضوع بیشازپیش نمایانتر است. آمارها نشان میدهند که از ۶۴ میلیون نفر جمعیت در سن کار، تنها ۲۶.۵ میلیون نفر فعال هستند که این موضوع نیازمند توجه و بررسی دقیقتری دارد، البته تحقیقات صورتگرفته هم بیانگر آن هستند که جمعیت فعال زنان در کشور در سالهای اخیر با کاهش مواجه بوده و این امر بهویژه تحتتأثیر پاندمی کرونا قرار گرفته است.
تغییرات ساختاری در جمعیت هم میتواند فرصتها و چالشهای جدیدی را برای اقتصاد کشور ایجاد کند. بهویژه، پیری جمعیت و افزایش نسبت سالمندان در کشورهای با درآمد بالا و متوسط، نگرانیهای جدی را به وجود آورده است.
رونق اقتصادی و جمعیت به طور متقابل بر یکدیگر تأثیر میگذارند. افزایش نیروی کار جوان و فعال میتواند به رشد درآمد و پسانداز دولتها کمک کند و درعینحال، سرمایهگذاری در منابع انسانی و فیزیکی را افزایش دهد. برای دستیابی به یک جمعیت متناسب و توسعه اقتصادی پایدار، کشورها نیازمند برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت هستند.
متأسفانه، آمارها نشان میدهند که نرخ موالید در ایران از سال ۱۳۹۴ بهشدت کاهشیافته و این موضوع میتواند به بروز پدیده سالمندی و چالشهای اقتصادی در آینده منجر شود. کارشناسان بر این باورند که تدوین قوانین حمایتی برای افزایش فرزندآوری و جوانسازی جمعیت ضروری است. به همین منظور، طرح قانون حمایت از خانواده و جوانی در سال ۱۴۰۰ به تصویب رسید تا به تقویت نظام خانواده و حفظ بنیه آن کمک کند.
هرم جمعیتی وارونه و تأثیرات آن بر جامعه و اقتصاد
هرم جمعیتی وارونه به وضعیتی اشاره دارد که در آن نسبت جمعیت سالمندان به جوانان بیشتر است. این وضعیت معمولاً به دلیل کاهش نرخ زادوولد و افزایشامید به زندگی ایجاد میشود.
اساساً هرم جمعیتی وارونه به وضعیتی اشاره دارد که در آن جمعیت سالمندان (افراد بالای ۶۵ سال) نسبت به جمعیت جوان (افراد زیر ۱۵ سال) بیشتر هستند. این وضعیت میتواند به دلایل مختلفی از جمله کاهش نرخ زادوولد، افزایشامید به زندگی و تغییرات اجتماعی و اقتصادی ایجاد شود.
در بسیاری از کشورها، بهویژه کشورهای توسعهیافته، هرم جمعیتی به سمت وارونه شدن پیش میرود. این تغییرات میتواند به چالشهای اقتصادی و اجتماعی منجر شود. بهعنوان مثال، در کشورهای اروپایی و ژاپن، نسبت سالمندان به جوانان به طور قابلتوجهی افزایشیافته است.
تأثیرات اقتصادی
۱. افزایش هزینههای بهداشتی: با افزایش جمعیت سالمندان، هزینههای بهداشتی و درمانی نیز افزایش مییابد. این موضوع میتواند فشار زیادی بر روی سیستمهای بهداشتی و مالی دولتها ایجاد کند.
۲. کاهش نیروی کار: با کاهش جمعیت جوان و افزایش سالمندان، نیروی کار فعال کاهش مییابد. این موضوع میتواند به کاهش تولید و رشد اقتصادی منجر شود.
۳. تأمین اجتماعی: افزایش جمعیت سالمندان نیاز به تأمین اجتماعی و خدمات بازنشستگی بیشتری دارد. این موضوع میتواند به چالشهایی در تأمین مالی سیستمهای بازنشستگی منجر شود و امروزه به باور کارشناسان چالشهای بسیاری را برای صندوقهای بیمهای و بازنشستگی به دنبال داشته است.
تأثیرات اجتماعی
۱. تغییر در ساختار خانواده: با افزایش سالمندان، ساختار خانوادهها نیز تغییر میکند. خانوادهها ممکن است نیاز به مراقبت از سالمندان داشته باشند که میتواند به تغییر در نقشهای اجتماعی و اقتصادی منجر شود.
۲. چالشهای اجتماعی: افزایش جمعیت سالمندان ممکن است به چالشهایی در زمینه انزوا و تنهایی سالمندان منجر شود. این موضوع میتواند تأثیرات منفی بر سلامت روانی و اجتماعی آنها داشته باشد.اما راهکار چیست؟ برای مقابله با چالشهای ناشی از هرم جمعیتی وارونه، نیاز به برنامهریزی و سیاستگذاریهای مناسب وجود دارد. برخی از راهکارها عبارتاند از:
۱. تشویق به زادوولد: دولتها میتوانند با ارائه مشوقها و تسهیلات برای خانوادهها، نرخ زادوولد را افزایش دهند.
۲. سرمایهگذاری در آموزشوپرورش: افزایش سرمایهگذاری در آموزشوپرورش میتواند به ایجاد نیروی کار ماهر و فعال کمک کندو در مهیا گزینه سوم توسعه خدمات بهداشتی و اجتماعی است که ایجاد و توسعه خدمات بهداشتی و اجتماعی برای سالمندان میتواند به بهبود کیفیت زندگی آنها کمک کند.
قانون جوانی جمعیت در ایران که در سال ۱۴۰۰ به تصویب رسید، هدفش افزایش نرخ زادوولد و حمایت از خانوادهها برای داشتن فرزندان بیشتر است. این قانون تأثیرات مختلفی بر جمعیت و جامعه داشته است. در اینجا به برخی از این تأثیرات اشاره میکنیم:
۱. افزایش نرخ زاد و ولد: هدف اصلی این قانون افزایش نرخ زادوولد در کشور است. با ارائه مشوقها و تسهیلات برای خانوادهها، مانند کمکهای مالی، تسهیلات بهداشتی و آموزشی، انتظار میرود که خانوادهها تمایل بیشتری به داشتن فرزندان بیشتر داشته باشند.
۲. تأثیر بر ساختار سنی جمعیت: با افزایش زادوولد، ساختار سنی جمعیت تغییر خواهد کرد. این موضوع میتواند به جوانتر شدن جمعیت منجر شود و در بلندمدت تأثیراتی بر بازار کار، آموزش و خدمات اجتماعی داشته باشد.
۳. چالشهای اقتصادی: افزایش جمعیت جوان ممکن است به چالشهایی در زمینه تأمین نیازهای اقتصادی و اجتماعی منجر شود. بهعنوانمثال، نیاز به ایجاد فرصتهای شغلی، تأمین مسکن و خدمات بهداشتی و آموزشی بیشتر خواهد شد.
۴. تأثیر بر سیاستهای اجتماعی: این قانون ممکن است به تغییر در سیاستهای اجتماعی و اقتصادی منجر شود. دولت ممکن است نیاز به سرمایهگذاری بیشتر در زیرساختها، آموزش و بهداشت داشته باشد تا بتواند به نیازهای جمعیت درحالرشد پاسخ دهد.
۵. تأثیرات فرهنگی و اجتماعی: افزایش جمعیت جوان میتواند تأثیرات فرهنگی و اجتماعی نیز داشته باشد. جوانان معمولاً با ایدهها و ارزشهای جدیدی وارد جامعه میشوند که میتواند به نوآوری و تغییرات اجتماعی منجر شود.
۶. چالشهای محیط زیستی: افزایش جمعیت ممکن است فشار بیشتری بر منابع طبیعی و محیطزیست وارد کند؛ بنابراین، مدیریت پایدار منابع و توسعه اقتصادی باید به گونهای باشد که به نیازهای جمعیت پاسخ دهد بدون اینکه به محیطزیست آسیب برساند.
تأثیر سیاستهای فرزندآوری
سیاستهای فرزندآوری در کشورهای مختلف تأثیرات متفاوتی بر جمعیت و ساختار اجتماعی دارند. در اینجا به برخی از این سیاستها و تأثیرات آنها اشاره میکنم:
سیاستهای تشویقی:
بسیاری از کشورها برای افزایش نرخ زادوولد، سیاستهای تشویقی مانند کمکهای مالی، تسهیلات بهداشتی و آموزشی، و مرخصیهای زایمان طولانیتر را ارائه میدهند. بهعنوان مثال:
سوئد: این کشور سیاستهای حمایتی قوی برای خانوادهها دارد، از جمله مرخصی زایمان طولانی و کمکهای مالی. این سیاستها به افزایش نرخ زادوولد کمک کرده است.
سیاستهای محدودکننده: برخی کشورها به دلیل نگرانیهای اقتصادی یا زیستمحیطی، سیاستهای محدودکنندهای را برای کنترل جمعیت اتخاذ کردهاند. بهعنوان مثال:
چین: سیاست یکفرزندی که درگذشته اجرا میشد، به کاهش نرخ زادوولد منجر شد. این سیاست بهتدریج تغییر کرده و اکنون خانوادهها میتوانند دو فرزند داشته باشند، اما تأثیرات آن هنوز در ساختار جمعیتی کشور مشهود است.
سیاستهای آموزشی و فرهنگی: آموزش و فرهنگ نیز نقش مهمی در نرخ زادوولد دارند. در کشورهایی که به آموزشوپرورش زنان توجه بیشتری میشود، معمولاً نرخ زادوولد کاهش مییابد. بهعنوان مثال:
کشورهای توسعهیافته: در این کشورها، با افزایش سطح تحصیلات زنان، تمایل به داشتن فرزندان کمتر شده است. این موضوع به دلیل تمرکز بیشتر بر روی کار و تحصیلات است.
تأثیرات اقتصادی: سیاستهای فرزندآوری میتوانند تأثیرات اقتصادی قابلتوجهی داشته باشند. بهعنوانمثال:
کشورهای درحالتوسعه: در این کشورها، افزایش نرخ زادوولد میتواند به افزایش نیروی کار و رشد اقتصادی منجر شود، اما اگر فرصتهای شغلی کافی وجود نداشته باشد، میتواند به بیکاری و فقر منجر شود.
تأثیرات اجتماعی: سیاستهای فرزندآوری همچنین میتوانند تأثیرات اجتماعی داشته باشند. بهعنوان مثال:
تغییر در ساختار خانواده: سیاستهای حمایتی میتوانند به تقویت خانوادهها و بهبود کیفیت زندگی کمک کنند، درحالیکه سیاستهای محدودکننده ممکن است به انزوا و مشکلات اجتماعی منجر شوند.
کشورهای موفق در اجرای سیاست فرزنداوری
برخی کشورها در زمینه سیاستهای فرزندآوری موفق بودهاند و توانستهاند نرخ زادوولد را افزایش دهند یا به تعادل جمعیتی دست یابند. در اینجا به چند کشور موفق اشاره میکنم:
سوئد: سوئد یکی از موفقترین کشورها در زمینه سیاستهای فرزندآوری است. این کشور با ارائه مرخصی زایمان طولانی (تا 480 روز) و کمکهای مالی به خانوادهها، توانسته است نرخ زادوولد را افزایش دهد. همچنین، سیستمهای آموزشی و بهداشتی قوی نیز به حمایت از خانوادهها کمک میکند.
فرانسه: فرانسه نیز بهعنوان یکی از کشورهای موفق در سیاستهای فرزندآوری شناخته میشود. این کشور با ارائه کمکهای مالی، تسهیلات بهداشتی و آموزشی، و مرخصیهای زایمان، توانسته است نرخ زادوولد را در سطح بالایی نگه دارد. همچنین، فرهنگ حمایت از خانوادهها در جامعه فرانسوی نقش مهمی دارد.
نروژ: نروژ با سیاستهای حمایتی قوی برای خانوادهها، از جمله مرخصی زایمان و پدرانه، و همچنین خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان، توانسته است نرخ زادوولد را افزایش دهد. این کشور همچنین به ترویج توازن بین کار و زندگی توجه دارد.
دانمارک: دانمارک نیز با ارائه سیاستهای حمایتی برای خانوادهها و تأکید بر توازن کار و زندگی، موفق به حفظ نرخ زادوولد در سطح مناسبی شده است. این کشور به والدین کمک میکند تا بهراحتی بین کار و خانواده تعادل برقرار کنند.
ژاپن: ژاپن در سالهای اخیر تلاش کرده است تا با ارائه سیاستهای جدید، نرخ زادوولد را افزایش دهد. این کشور با ارائه تسهیلات بهداشتی و مالی، و همچنین تشویق به توازن کار و زندگی، به دنبال بهبود وضعیت جمعیتی خود است.
کشوری ناموفق در اجرای سیاستهای تشویق فرزندآوری
برخی کشورها در زمینه سیاستهای فرزندآوری با چالشهایی مواجه شدهاند و نتوانستهاند به نتایج مطلوبی دست یابند. در اینجا به چند کشور که در این زمینه با مشکلاتی روبرو بودهاند اشاره میکنم:
چین: چین با سیاست یکفرزندی که درگذشته اجرا میشد، به کاهش شدید نرخ زادوولد منجر شد. هرچند این سیاست بهتدریج تغییر کرده و اکنون خانوادهها میتوانند دو فرزند داشته باشند، اما تأثیرات منفی آن هنوز در ساختار جمعیتی کشور مشهود است. چین با چالشهایی مانند افزایش جمعیت سالمند و کمبود نیروی کار جوان مواجه است.
ژاپن: ژاپن با نرخ زادوولد بسیار پایین و جمعیت در حال پیری مواجه است. با وجود تلاشهای دولت برای تشویق به فرزندآوری، مانند ارائه تسهیلات مالی و مرخصیهای زایمان، هنوز هم نرخ زادوولد در این کشور پایین است. فرهنگ کار سخت و فشارهای اجتماعی نیز به این مشکل دامن میزند.
ایتالیا: ایتالیا نیز با نرخ زادوولد پایین و جمعیت در حال پیری مواجه است. سیاستهای فرزندآوری در این کشور نتوانستهاند به طور مؤثری نرخ زادوولد را افزایش دهند. مشکلات اقتصادی و عدم توازن بین کار و زندگی از جمله عواملی هستند که به این وضعیت کمک کردهاند.
اسپانیا: این کشور با نرخ زادوولد پایین و چالشهای اقتصادی مواجه است. با وجود تلاشهای دولت برای ارائه تسهیلات به خانوادهها، مشکلات اقتصادی و عدم ثبات شغلی باعث شدهاند که بسیاری از جوانان تمایلی به داشتن فرزندان بیشتر نداشته باشند.
کره جنوبی: کره جنوبی نیز با نرخ زادوولد بسیار پایین و جمعیت در حال پیری مواجه است. با وجود سیاستهای حمایتی، مانند کمکهای مالی و تسهیلات بهداشتی، فشارهای اجتماعی و اقتصادی، از جمله هزینههای بالای زندگی و آموزش، مانع از افزایش نرخ زادوولد شدهاند.