سرویس حاشیه نگاری _ عليرضا كميلی: «این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند - روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی با ارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند.» رهبر معظم انقلاب 1/1/95
مساله «حمایت از تشکلهای غیردولتی» و حتی «استقلال مالی» آنها، پس از دوران تحریم، که مشکلات مالی ارگانها فزونی یافت، در ذهن فعالان تشکلی ضریب بیشتری گرفت. متاسفانه تنها تشکلهای غیردولتی که می توان ادعا کرد از نظر مالی کاملا مستقل و مردمی هستند، «هیئتها» میباشند و البته برخی تشکلها که ماهیت تولید محصول فرهنگی داشته و توانستهاند بازار مناسبی برای آن بیابند نیز در این دسته قرار می گیرند که به نظر میرسد باید آنها را در قالب «موسسه» دستهبندی کرد و نه «تشکل».
در این تعریف، موسسه یک جمع فرهنگی «خروجی محور» است که خروجی آن نیز عموما «محصول» یا «اقدام» میباشد ولی تشکل، علاوه بر اینکه میتواند خروجی محور باشد، ورودی و خروجی انسانی نیز دارد و به عبارتی خروجی اصلی او «نیروی انسانی» است.
با وجود تاکیدات چند سال اخیر رهبری هنوز در باب مدل حمایتی و استقلال مالی تشکلها اقدامات عملی درخوری صورت نگرفته است! طبعا نمیتوان انتظار داشت که همه تشکلها به سمت «صنایع فرهنگی» سوق پیدا کنند یا همگی بخشی از انرژی خود را در یک «اقدام اقتصادی سودآور» صرف کنند.
از طرفی هم واقعیت آن است که عمده تشکلهایی که اقدامات آنها مقداری توسعه یافته و جدی میشود مجبور می شوند اولا در حمایت از برخی نیروهای خود که جزئی مهم از «هزینه های جاری» است دستی بجنبانند و از طرف دیگر نیز در «انجام پروژه ها» نیازمند بودجه هستند. مشکل اصلی در «تشکلهای توسعه یافته» همین هزینههای جاری است والّا تجربه نشان داده که ارگانها برای ارائه گزارش کار هم که شده از اقدامات و پروژه هایی که دهان پر کن باشند حمایت میکنند! هر چند نوعا رویکرد تبلیغاتی و پر سر و صدا بودن غلبه دارد و این به نوع فعالیت برخی تشکلها نیز جهت منفی داده است!
همچنین نمیتوان از تشکلها خصوصا آنهایی که ماهیت تخصصی یافته و نیروهایی تخصصی مثلا در حوزه بین الملل، خانواده، حجاب و... تربیت یا جذب نموده اند انتظار داشت که نیروهایشان بین «شغل درآمدزا» با «فعالیت تشکلی» یکی را انتخاب نمایند چرا که «توسعه فعالیتها» مقتضی صرف کل وقت افراد اصلی در تشکل و تلاش شبانه روزی آنهاست که با شاغل بودن در جایی و فعالیت در جای دیگر قابل جمع نیست!
پس راه حل حمایت از تشکلها و حتی سوق دادن آنها به سمت «استقلال مالی» -که به دلیل قطع وابستگی دائمی تشکلها به حمایتهای دولتی «مطلوبیت» دارد - چیست؟
در این مجال به چند راهکار اشاره می شود که طبعا نیازمند نقد و بررسی است:
پروژه محور شدن: تشکلها میتوانند به سمت انجام پروژههای مصوب دستگاهها بروند و از این طریق «هزینههای جاری» خود را تامین کنند. البته این مدل، ضعفهایی دارد از جمله: تغییر احتمالی اولویتهای تشکل به سمت اولویتهای تحمیلی ادارات، تاثیر ماهیت پروژه پذیری بر تشکل و تبدیل روحیات انقلابی به روحیه تعاملی و بله قربان گویی به ادارات، عدم ثبات مالی قابل اطمینان که لازمه حمایت تشکل از نیروهای اصلی خودش است به دلیل احتمال عدم توافق بر سر برخی پروژه ها و یا فقدان پروژه به صورت دائمی، قطع حمایت به دلیل تغییر دولتها و مسوولان، عمل زدگی و مقطعی شدن اقدامات و پروژه زدگی بخاطر ماهیت گزارش دهی ادارات و دور شدن از اقدامات بلندمدت و...
به نظر میرسد چنانچه اشاره شد، پروژه محور شدن اگر در قالب اقدامات تشکل باشد این ضررها را نخواهد داشت ولی اگر بخواهد منبع تامین «هزینه های جاری» تشکل باشد آسیبهای احتمالی مذکور را به احتمال زیاد همراه خواهد داشت.
سرمایهگذاری یا اختصاص سهام: بدین معنا که به تشکلها مبلغی معتنابه داده بشود و بنگاهی مطمئن به آنها معرفی شود تا در آن سرمایه گذاری کنند یا اینکه سهمی از یک بنگاه اقتصادی سودآور به آنها اختصاص پیدا کند که سود آن بتواند هزینه های جاری تشکل را تامین نماید. البته برای اینکه این پول در جای درستی مصرف شود و یا در صورت تضعیف تدریجی تشکل، مبلغ سود بیش از نیاز تشکل باشد، باید ساز و کار نظارتی و گزارش گیری دقیق و درستی وجود داشته باشد.
وقف: در صورت وجود ظرفیتهای قابل اتصال به تشکلها، سازمان اوقاف میتواند با اختصاص یک منبع درآمدزا به تشکل، باعث تامین هزینههای جاری او در مدتی معین شود. این مدل شبیه مدل فوق است با این تفاوت که منبع درآمدی، یک وقف فرهنگی است و احتمالا از دوام و ثبات بیشتری برخوردار خواهد بود. این مزیت را نیز دارد که وابستگی تشکل به یک ارگان خاص را منتفی خواهد نمود. البته ناگفته نماند که تشکلها خود نیز می توانند به سوی تامین وقف و توجیه واقفان حرکت کنند.
حمایتهای مردمی: گرچه به همه انواع تشکلها نمی توان این مدل را توصیه کرد ولی به نظر می رسد اگر تشکلها در چند سال اول فعالیت شان حمایت شوند، میتوان از آنها خواست که با این مدل به سمت استقلال مالی پیش بروند. در این مدل تشکل باید بتواند اقدامات خودش را برای پهنهای از مخاطبان خود تبیین کند و پس از کسب اعتماد آنها از حمایتهای جزئی هر مخاطب بهره مند شود که وقتی در تعداد بیشتری ضرب می شود طبعا به مبالغ قابل اعتنایی تبدیل خواهد شد. برخی مجموعهها مثل «تشکلهای تربیت محور» توانسته اند با اعتمادسازی در خانواده مخاطبان خود، هزینه های جاری شان را به راحتی تامین نمایند. در خیریههای مردمی نیز چنین ساز و کاری موجود است.
مانع اصلی تحقق این روش، فقدان فرهنگ حمایت از اقدامات متنوع فرهنگی در خیرین و مردم است که نیازمند فرهنگ سازی توسط حوزههای علمیه، رسانهها، تشکلها و نهادهای دولتی است.