به گزارش حلقه وصل، برکناری جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی دولت آمریکا توسط دونالد ترامپ هرچند در نگاه نخست رویدادی ناگهانی به نظر می رسد اما از دید کسانی که با سیاست آمریکا و همچنین شیوه رفتار و نگرش ترامپ آشنا هستند، امری محتمل به شمار می آمد.
روشن است که آن ماموریت ها و اهدافی که بولتون برای به انجام رساندنشان به این سمت منصوب شد نه تنها به سرانجام نرسیدند بلکه ناتمام ماندن آنها سبب ایجاد مشکلات بیشتر برای سیاست خارجی آشفته ی ایالات متحده شده اند. پرونده ونزوئلا، بحران سوریه، گفتگو و صلح با طالبان، پیگیری سیاست فشار حداکثری علیه ایران، تنش تجاری و سیاسی با چین و موضوعاتی از این دست بار سنگینی را بر دوش کارگزاران دستگاه سیاست خارجی آمریکا نهاده است.
انتخابات ریاست جمهوری و ضعف در سیاست خارجی
اینکه اختلاف نظر میان بولتون و ترامپ را عامل اصلی جدایی وی از کاخ سفید بدانیم چندان منطقی به نظر نمی رسد. چرا که بولتون یکی از انگشت شمار کسانی بود که از مدت ها پیش از تصدی مقام مشاور امنیت ملی تمام اقدامات ترامپ را تایید می کرد و بر درستی آنها صحه می گذاشت و بدیهی است که عامل اصلی در انتصاب وی به این سمت هم همین همراهی حداکثری با رییس جمهور بود.
هدف ترامپ از سر کار آوردن بولتون دستیابی به نتایج مثبت قابل لمس و ارائه در عرصه سیاست خارجی بود امری که به واقع رخ نداد و در آستانه رقابت های انتخابات ریاست جمهوری، سیاست خارجی را به نقطه ضعف اصلی رییس جمهور آمریکا تبدیل کرده است.
از سوی دیگر بولتون نتوانست آن گونه که ترامپ انتظار داشت با تیم سیاست خارجی کاخ سفید هماهنگ شده و به صورت یک صدای واحد عمل کند. از اختلاف با رییس کارکنان کاخ سفید گرفته تا رقابت با مایک پمپئو وزیر خارجه ایالات متحده نشان دهنده این ناکارآمدی است. ناهماهنگی با رییس کارکنان تا جایی پیش رفت که وی ناگزیر به استخدام یک مشاور امنیت ملی مستقل شد. همچنین اختلاف بولتون با پمپئو آن اندازه بالا گرفته بود که تا همین چند هفته ی پیش گمانه زنی ها حاکی از احتمال اخراج وزیر خارجه و جانشینی او با بولتون بود.
در شرایط کنونی صحنه سیاست در آمریکا، ترامپ در بخش سیاست داخلی و به ویژه دستاوردهای اقتصادی، موقعیت مناسبی داشته و همچنین از دید هواداران اندیشه های افراطی و ضد مهاجرت هم مورد پسند است. بنابراین آنچه بیش از همه موقعیت وی را در انتخابات پیش رو به خطر می اندازد عدم انسجام در سیاست خارجی و در پی آن نداشتن دستاوردی روشن و مناسب در این بخش است.
برکناری بولتون؛ تغییر در تاکتیک یا راهبرد؟
کنار گذاشتن جان بولتون را نباید به منزله دگرگونی اساسی در شیوه نگرش و رویکرد سیاست خارجی آمریکا دانست. این تغییر به مثابه تلاش برای جستجوی یک راه جدید جهت دستیابی به دستکم یک موفقیت در عرصه سیاست خارجی است. هرچند ممکن است در بخشی از سیاست آمریکا که بولتون به عنوان نماد رفتار تهاجمی و تهدیدآمیز، آن را نمایندگی می کرد تغییراتی رخ دهد اما این به معنای تغییر نگرش و مشی راهبردی کاخ سفید نیست. دو عامل اساسی در عدم تغییر رفتار آمریکا در پرونده های سیاست خارجی نقش بازی می کنند.
عامل اول، شخص رییس جمهور و غیرقابل اعتماد بودن وی در تصمیم گیری و اجرای سیاست هاست. در واقع رفتار پیش بینی ناپذیر ترامپ نه تنها در عرصه بین الملل بلکه در سپهر سیاست داخلی هم مشکل ساز شده است.
عامل دوم، بدنه اصلی کارشناسی و مدیریتی تصمیم ساز در حوزه سیاست خارجی آمریکاست که تغییر نکرده و همچنان پابرجاست. این بخش سخت قدرت در کاخ سفید در برابر بسیاری از وعده ها و تصمیم های ترامپ نظیر خروج از سوریه یا تعامل با روسیه، ایران و چین مقاومت به خرج داد و وی را در این راه ناکام گذاشت.
بنابراین تا این دو عامل پابرجا هستند نمی توان انتظار تغییر خاصی در سیاست خارجی آمریکا داشت.
نتیجه گیری
کنار گذاشتن بولتون را هم باید در همان داستان دامنه دار اخراج ها و حذف های پیوسته ی ترامپ در کاخ سفید به شمار آورد که در پست مشاور امنیت ملی سومین قربانی خود را گرفت. اینکه جانشین بولتون چقدر در این سمت دوام بیاورد هم چندان مشخص نیست.
تمرکز ترامپ همواره بر روی موضوعات بوده و نه افراد. در این راستا وی برای رسیدن به اهداف خود چندان ابایی از جابجایی های مکرر در تیم خود نداشته و ندارد. رفتن بولتون را هم باید بیشتر تغییری در تصویر سیاست خارجی آمریکا دانست نه یک دگرگونی ریشه ای در شیوه مواجهه با چالش ها و اجرای سیاست ها.
با توجه به نیاز شدید ترامپ برای دست و پا کردن یک پیروزی مهم در سیاست خارجی می توان انتظار داشت که در ماه های پیش رو و هر چه به زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک تر می شویم کارهای غیرقابل انتظارتر و نامحتمل تری از رهبری کاخ سفید شاهد باشیم.