
سرویس حاشیهنگاری:اجمالا ماجرا از این قرار است که طبق برجام، ایران تا اطلاع ثانوی حق غنی سازی بالای چهار درصد را نداشت؛ و حق هم نداشت از یک مقداری بیشتر ذخایر ۴ درصدی داشته باشد. اما برای اینکه بتواند مقداری از غنی سازی نمادین خود را حفظ کند، بنا شده بود این اضافه تولیدات به کشورهای دیگر صادر شود. تا چرخ سانتریوفوژها بچرخد و چرخ کارخانه ها هم بچرخد. اما جدیدا ترامپ (که سبیل بابایش بهتر از سانتریوفوژها و چرخ کارخانه های ما میچرخد!) خرید این اضافه تولیدات اورانیوم زیر چهار درصد و آب سنگین را ممنوع اعلام کرده بود. این یعنی چه؟ یعنی ایران طبق برجام، حق ندارد از یک حدی بیشتر اورانیوم و آب سنگین نگهداری کند. و حالا طبق دستور ترامپ ، وقتی حق فروش مازاد تولید خود را نداشته باشد، چه اتفاقی می افتد؟!
سه حالت دارد؛ یا ایران مجبور میشود همان مقدار تولید مختصر خود را نیز متوقف کند و بی سر و صدا، کلا بساط انرژی هسته ای خود را جمع کرده و منتظر دستورات و مجازات های بعدی ترامپ و اروپا باشد؛ یا وقتی نتواند بفروشد، خود به خود میزان ذخایرش بالاتر از حد مجاز رفته و برجام نقض میشود! یا خودش پیش قدم شود و همزمان با روز جهانی خر، رسما از بخشی از مفاد برجام (همان مقداری که امریکا تعیین کرده!) خارج شود!
البته بنده دیپلمات نیستم. یعنی گذشته از اینکه اصلا اصول مذاکره را نمیدانم و زبان انگلیسی هم بلد نیستم، نمیدانم اینکه اعلام طرح مرحله ای خروج از برجام توسط دولت ائتلافی اصلاح طلبان و اعتدال و سازندگی و غیره ، با «روز جهانی خر» همزمان شده است، یک تصادف بی معنی ست، یا یک حسن اتفاق؟! طرحی که بنا شده فعلا جمهوری اسلامی فروش آن مقدار از تولیدات اورانیوم و آب سنگینی را که قبلا کشور عمان میخرید، متوقف کند و با آن طرفین اروپایی را تهدید. یعنی همان چیزی که قبلا امریکا دستورش را به عمان داده بود! دقیقا مثل وقتی که شما یک بیمار را از خواب بیدار میکنید که به او قرض خوابش را بدهید...
اما خوب نیست در روز جهانی الاغ اخلاق مان سگی یا گوه مرغی شود! آدم باید در همه حال انصاف را رعایت کند. امروز شنیدم یکی از پیرزنهای همسایه ما به مغازه رفته و تا میتوانسته ماکارانی خریده است و برده خانه ذخیره کند. لابد برای اینکه اگر تحریمها شدیدتر شد و یا جنگ درگرفت، از گرسنگی نمیرد. حالا این پیرزن اصلا بنا ست چقدر دیگر زندگی کند نمیدانم!؟ اما دولت دکتر روحانی مجبور است در تصمیمات خود ملاحظه حال چنین پیرزنهایی را داشته باشد. این پیرزن با خرید ماکارانی نشان داده که اگر صد سال دیگر هم زندگی کند، رای و نظرش چیست. گذشت آن دوره ای که پیرزنها تنها دارایی خودشان را که دو عدد تخم مرغ بود به جبهه های حق علیه باطل می بخشیدند. آن دوره تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و ... نبود و مردم آگاه نبودند.
سن و سال این پیرزن را کاش میدانستم! شاید حتی در دوران قحطی سال ۱۲۹۶ هم حضور داشته و دیده چطور حداقل چهل درصد مردم ایران از گرسنگی مردند. شاید به تجربه دریافته که روح فتحعلی شاه قاجار دوباره در جسم برخی از دولتمردان ایران حلول کرده! (مردک الاغ ، به جای اینکه به فکر رعیت باشد، خودش تا میتوانست گندم احتکار کرد و حتی تا آخرین لحظات هم حاضر نشد آنها را به چندین برابر قیمت بفروشد!) یا شاید حس کرده بازگشت ربع پهلوی جدی ست!
اما یک خبر خوشحال کننده هم امروز شنیدم. و آن اینکه امریکا بمب افکن های ب ۵۲ خود را به منطقه اعزام کرده. بمب افکن هایی که میتوانند در یک روز دهها شهر را بمباران هسته ای کنند. عرض کردم که بنده دیپلمات نیستم؛ اما اینکه ترجیح میدهم به جای مردن از کمبود ماکارانی، با بمب اتمی بمیرم و به همراه خانواده، یک مرگ سریع و شکوهمند و دسته جمعی... داشته باشیم، چه ربطی به آداب دیپلماسی دارد؟!
میدانم امروز خیلی از هموطنان عزیزم نیز از دست حکومت دینی خسته شده اند. دینی که گاهی از ترامپ هم بدتر مردم تحریم را میکند! آخر کدام دشمنی مردم را وسط ماه های گرم سال، روزی نزدیک به ۱۶ ساعت از خوردن هرگونه آب و غذا و ماکارانی تحریم میکند؟! این دین میتواند سیاست را اداره کند؟! بگذریم از اینکه زبان رسمی اش هم (از نماز گرفته تا قران و دعاها) عربی ست. در صورتی که مذاکرات دیپلماسی نیاز به زبان انگلیسی دارد...
بنده فقط میدانم کمونیسمی که شعار مساوات و دفاع از حقوق کارگران را میداد، به زباله دانی تاریخ پیوست. لیبرال سرمایه داری نیز که از ابتدا بنا نبود برای پیره زنها ماکارانی تهیه کند. چون سرمایه دارها دقیقا مثل همین عجوزه همسایه ما عمل میکنند! و معقدند هر کسی باید فقط به فکر منافع شخصی خودش باشد. اصلا بالای نود درصد از طرفداران سرمایه داری از همین جنس پیرزنهای فقیر هستند! (شما خیال نکنید هر کس تفکر سرمایه داری دارد، لابد سرمایه دار هم هست! نخیر!)
درنتیجه امیدوارم اگر این بار چند درصد مردم شانس آوردند و زنده ماندند، واقعا قید تفکر دینی در حمایت از عدالت و دفاع از محرومان را بزنند! و یا یک حکومتی را سرکار بیاورند که زبان مادری شان انگلیسی ست و جد در جد در لندن زندگی کرده اند و بلدند انگلیسی مذاکره کنند. وگرنه تا کی ممکن است اسم یک حکومت دینی باشد و رسم دولتمردانش انگلیسی؟! و هموطنان پیره زن و محرومان هم بهتر است ، یا اصلا قید زندگی را بزنند، یا قید محروم و فقیر بودن را ...
شما محرومان بلدید اصلا انگلیسی حرف بزنید و مذاکره کنید؟! بلدید سایه جنگ را از کشور دور کنید؟! بلدید ماکارانی و پوشک بچه احتکار کنید؟! بلدید اروپا را با هزینه های سنگین حضور برادران افغانی تهدید کنید؟! بلدید با خطر مواد مخدر شورای امنیت را غاقل گیر کنید؟! پس شما چه بلدید؟! آیا حقش نیست امریکا اسم تک تک شما را وارد فهرست سیاه تروریستی کند؟!
این هم یک یادداشت کوتاه خرکی، در روز جهانی الاغ! والسلام.