به گزارش حلقه وصل: وقتی یکی در جبهه میجنگید، یک نفر بود که به بچهها بگوید: «بابا برمیگرده.» و رویش را بکند آنطرف تا اشکهایش را کسی نبیند یا خودش را مشغول کاری کند که همیشه سرش پایین باشد؛ درز لباسی را بدوزد، پیاز ریز کند یا ظرفهای خیسکرده در لگن ظرفشویی را بشوید. شیر آب را باز کند تا هقهقش را بچههایی که در هال بازی میکنند، نشنوند یا صدای تلویزیون را بالا ببرد و آرام بگوید: بچهها برید توی اتاق بازی کنید من دارم تلویزیون میبینم. در آن جعبه کوچک با تصاویر متحرک سیاه و سفید، نه سریال میبیند، نه از قصه فیلم سر در میآورد. بلند میشود، دسته کانال را میگرداند به سمت چپ و یک کانال برمیگردد عقب. میآید عقب تا ببیند جعبه جادو چه نشان میدهد، اما دخترک سه ساله میآید و از دامنش میگیرد: «با...با»
دخترک را بغل میزند. بچه، نگاه میکند صورت مادر. خیره میشود به قطره اشکی که راه باز کرده. میزند زیر گریه و باز....
ـ با...با
بخشی از مجموعه ۳۴ جلدی «نیمه پنهان ماه»
* * *
سالها میگذرد، مرد خانه شهید شده است. به زن نشانی جایی را دادهاند: «بالاتر از میدان فردوسی، نبش کوچه شهید فلاحپور...»
یک نفر نشسته روبهروی زن. او هم زن است. خودش را نویسنده کتاب شوهر او معرفی میکند. فنجان و نعلبکی چای را سُر میدهد روی میز: «بفرمایید چایی، گلویی تازه کنید.»
چشم میگرداند در اتاق. آوینی هدفون گذاشته روی گوشهایش: «ساعتی بعد، صدای تکبیر بچهها که حکایت از پیروزی نهایی داشت، به هوا برخاست و با صدای تکبیر ملائکه در هم آمیخت.»
خانم نویسنده در جعبه چوبی تنقلات را باز میکند: «از این نبات ریزا بریزید تو چاییتون.»
سید مرتضی آوینی همچنان دارد روی یکی از فیلمهای «روایت فتح» نریشن میگوید و رزمندههای کم سن و سال، صدایشان به تکبیر بلند است. یکی هم آن وسط دارد میگوید: «رمز پیروزی ما الله اکبره.»
ـ حاج علی اکبر رحمانیان، پشت بیسیم به خطشکنهایی که مشغول پاکسازی سنگرها بودند، گفت: «بگو تکبیر بگویند، رمز پیروزی ما الله اکبر است؛ و به راستی که چنین بود.»
و صدای مارش پیروزی بر صدای مرتضی آوینی غلبه میکند.
نویسنده میگوید: «اجازه میدید شروع کنیم؟»
سرش را تکان میدهد. یاد کودکیهای لیلا میافتد که تازه یاد گرفته بود بگوید: «بابا» و او ناف چشمهایش را با اشک بریده بودند. یک بار که شوهرش آمده بود و این بغضها را دیده بود، گفته بود: «تو هم که اشکت در مشکته!»
نیمه پنهان ماه با خاطرات غاده جابر، همسر شهید مصطفی چمران کلید خورد
نه یکی، نه دو تا، نه سه تا، که ۳۴ تا کتاب سروشکل میگیرد از همنشینی و مصاحبه با همسران شهدا. اولیاش را حبیبه جعفریان سروشکل داده و با «غاده جابر» همسر شهید دکتر مصطفی چمران نشسته به گفتوگو که «نیمه پنهان ماه ۱» در آمده است.
ـ دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسأله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد. تو از خواستگارهایت خیلی ایراد میگرفتی؛ این بلند است، این کوتاه است... مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد. حالا من متعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی؟»
غاده یادش بود چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دلخور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی!» دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده.
آن روز همین که رسید خانه در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی؛ شروع کرد به خندیدن. مصطفی پرسید: چرا میخندی؟ و غاده چشمهایش از خنده به اشک نشسته بود. گفت: «مصطفی، تو کچلی؟ من نمیدانستم!» و آن وقت مصطفی هم شروع کردن به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی میگفت: «شما چه کار کردید که غاده شما را ندید؟»
یکی از کتابهای موفق این مجموعه که به چاپهای مکرر رسید، درباره شهید مهدی باکری بود که مریم برادران آن را نوشت
«نیمه پنهان ماه» مجموعهای از کتابهای روایی است که از گفتوگفتها با همسران شهدا در آمده است. «روایت فتح» از سال ۱۳۷۱ و پس از پخش ۵ سری مستند با همین نام از شبکه اول سیما تأسیس شده و بعدها به کارهای انتشاراتی از جمله همین سری کتابها روی آورده است. هرچند خود را محدود به روایت کردن دفاع مقدس ندیده و بعدها کتابهایی هم درباره مدافعان حرم در آورده که «قصه دلبری» یکی از پرفروشهای این مجموعه است.
حبیبه و گلستان جعفریان، کوششگرانی هستند که هم مصاحبهها و هم نویسندگی بیشتر این کتابها را بر عهده داشتهاند، اما مریم برادران هم ـ که با کتاب «ر» برگزیده بخش مستندنگاری جایزه جلال آل احمد شده است ـ از نویسندگی این مجموعه نصیب برده است.
حُسن مجموعه «نیمه پنهان ماه» در این است که گفتوگوگران و نویسندگانش را زنانی خوشفکر، صاحب ایده و زیباقلم تشکیل دادهاند تا هم بتوانند ناگفتههای همسران شهدای نامی دفاع مقدس را از گنجینه ذهن آنها بیرون آورند و هم این ملات ارزنده را با قلمی فاخر در قالب کلمات جاری کنند.
همسران شهید مصطفی چمران، شهید محمدابراهیم همت، شهید مهدی زینالدین شهید عبدالحسین برونسی، شهید حسن آبشناسان، شهید نورعلی شوشتری، شهید اصغر قجاوند، شهید اسماعیل دقایقی، شهید ناصر کاظمی، شهید حمید باکری، شهید محمد صبوری، شهید مهدی باکری، شهید یوسف کلاهدوز، شهید ولیالله چراغچی، شهید عبدالله میثمی، شهید محمد اصغریخواه، شهید حسن رضوانخواه، شهید محمدمهدی تحویلداری، شهید ناصر کاملی، شهید ابوالفضل عباسی، شهید سیدکمال قریشی، شهید فضلالله مهدیزاده محلاتی، شهید علی تجلایی، شهید غلامرضا رهبر، شهید نصرالله شفیعی، شهید محمد آبنیکی، شهید کاظم نجفی رستگار، شهید محمدحسین مردی ممقانی، شهید قاضی میرسعید، شهید حسینعلی داوودآبادی، شهید حسین املاکی، شهید شعبانعلی عفیفه، شهید محمد عبادیان و شهید حسین انصاری مقابل مصاحبهگران و نویسندگانی که اغلب، زن بودهاند، نشستهاند و سفره دلشان را برای و مخاطب باز کردهاند.
بیشتر کتابهای مجموعه «نیمه پنهان ماه» چاپهای دو رقمی را تجربه کردهاند، اما همچنان آثاری که مربوط به فرماندهان شاخصتری چون چمراه، همت، زینالدین، آبشناسان، مهدی و حمید باکری، کلاهدوز و ... بودهاند، بیشتر از بقیه به چاپخانه رفتهاند و بعضی از آنها مثل شهید رهبر، شهید آبنیکی، شهید رستگار، شهید قاضی میرسعید و شهید شوشتری به روایت همسرانشان، نایاب شدهاند.
«روایت فتح» به جز مجموعه بزرگ «نیمه پنهان ماه» مجموعههای چند کتابی دیگری مانند «آسمان»، «یادگاران»، «از چشمها»، «مادران»، «مدافعان حرم» و ... هم منتشر کرده است که میتوانید برای انتخاب هر کدام از کتابهای این مجموعهها به نشانی بنیاد روایت فتح مراجعه کنید.