به گزارش حلقه وصل: روشنفکری دینی پروژهای سیاسی، دینی است که در ظاهر و تشخص آکادمیک و دانشگاهی سعی کرد مبانی سیاسی و اجتماعی اسلام را تضعیف کند تا بدین وسیله نظام جمهوری اسلامی را با چالشهایی مواجه سازد. قریب به سی سال است که نمایندگان روشنفکری دینی در دروس و بحثهای خود با سکولاریزه کردن دین پی ایجاد الهیاتی حداقلی و فردگرایانه از اسلام هستند. در این باره عبدالله گنجی، در کتاب مهم و خواندنی خود یعنی «موبهمو» حقیقت صنف روشنفکری دینی را مشخص میسازد.
جریان معارض سیاسی در پوشش دانشگاه
به صورت کلی نواندیشی دینی در ایران یک جریان معارض سیاسی است که پشت دین پژوهی مخفی شده و تمام هم غم خود را حمله به بنیانهای معرفتی اسلام سیاسی و اندیشه شیعه بنا نهاده و هدف اساسی فاصله مردم و حاکمیت و عرفی کردن دین و معنویت است. آرش نراقی از اساتید ایرانی کالج فلسفه و دین در پنسیلوانیا، مقالهای با عنوان نواندیشی دینی در سه پرده نگاشته است که جریان نواندیشی دینی را در ایران در سه گرایشِ اصلاح فکر دینی، بازسازی دین و معنویتگرایی فرادینی تقسیم و هر یک را تبیین کرده است.
ذکر شمهای درباره آنچه با هویت نواندیشان دینی شناخته میشود لازم و ضروری است .بدون تردید استخدام واژگان «نواندیشان دینی» به عنوان نماد و تابلوی هویتبخش برای نشان دادن امری مستقل از وضع موجود و نمایاندن آن به عنوان عرصه فکر و تئوریک است؛ اما حقیقت ماجرا را باید نوعی واکنش سیاسی به نظام مستقر دانست. نقطه عزیمت جایابی چهرههایی که ذیل این تابلو نشستهاند از مواجهه سیاسی با حاکمیت مستقل شروع شد اما به خاطر تعلقات دانشگاهی و روشنفکری، مفهوم نواندیشی را برای مخفی کردن منازعه سیاسی به کار گرفتند تا با القای بیطرفی در منازعات روزمره اعتماد تئوریک پسندان را جلب کنند که البته در این مسیر هیچ موقع موفق نشدند.
سکولاریسم، غایت پروژه روشنفکری دینی است
بنابراین وقتی غلبه ذهنی این جماعت پیدا کردن اهرمهایی برای تهدید و تحدید نظام دینی مستقر است میتوان گفت هر سه گرایش اصلاحی به سکولاریسم میشود و سکولاریسم نیز نمیتواند امری نو تلقی شود اصلاح فکر دینی برای پیراسته کردن بخش سیاست از دین مفهوم سازی میشود بازسازی دین نیز با هدف دنیوی کردن دین است که باز به سکولاریسم ختم میشود و معنویت منهای دین نیز همان است که عدهای آن را مانند فیزیک و شیمی دارای متد میدانند و در عرف ادبیات دینی زمانه ما معنویت سکولار یا عرفانهای کاذب لقب گرفته است.
از هر دری وارد شدند به جمهوری اسلامی تاختند
بنابراین فردی کردن دین امری شاید در عرصه دین پژوهان طرفدارانی داشته باشد اما باید پذیرفت که این موضوع نه تنها نواندیشی نیست بلکه کهنهاندیشی و میراث ۴۰۰ ساله تمدن غرب است. این جماعت هر موقع سفره نواندیشی خود را پهن کردهاند و به هر موضوعی و از هر کجا وارد شدند با حمله به جمهوری اسلامی از آن خارج شدند در تفسیر مولانا به جمهوری اسلامی میتازند. در مطالعه علمای سلف تشیع به جمهوری اسلامی میتازند. در تحولپذیر خواندن معرفت دینی جمهوری اسلامی را مینوازند و در فهم علمی و روشمند دین باز هم در همین وادی وارد میشوند. بنابراین بهترین نام برای نواندیشان دینی این است که آن را یک جریان سیاسی معارض با نظام جمهوری اسلامی بدانیم که فراتر از زمان و مکان موجود نسخهای ارائه نکردهاند و دغدغه آنان نیز جز نبود نظام مستقر چیز دیگر نیست.