
با گذشت چهار دهه از وقوع مهمترین رویداد سیاسی- اجتماعی تاریخ معاصر ایران و با گذشت سه دهه از پایان طولانیترین جنگ متعارف قرن بیستم میلادی، بسیاری از خاطرات پرالتهابترین روزهای تاریخی ایران در ذهنها زنگار گرفته است و اغلب توسط رسانهها دستکاری و تحریف شده است. احساس امنیت در یکی از پرترنشترین نقاط جهان، اهمیت سوال درباره ریشههای این امنیت را در اذهان از بین برده است و دیگر کسی دوست ندارد به روزهای سخت چهار دهه پیش و حتی سالهای قبلتر از آنکه ایران غرق در فقر و فلاکت بود، بیندیشد. از آن زمان تنها کتابهای خاطرات، اسناد و دستنوشتههایی مانده است که در قفسه کتابخانهها و آرشیو روزنامهها و... در حال خاک خوردن هستند و همه غرق در دنیای مجازی، ترجیح میدهند به روایتهای دستکاری شده رسانهها از آن روزهای پرتنش اکتفا کنند.
سیدمحمود رضوی این بار، باز هم با همراهی محمدحسین مهدویان به سراغ یکی از موضوعات جنجالی سالهای آخر جنگ رفته است تا سهگانهاش درباره سازمان مجاهدین خلق را تکمیل کند. «ماجرای نیمروز2» یا همان «رد خون»، فیلمی با پروداکشنی سنگین و فیلمنامهای پیچیده اما روان است که بهرغم زمان طولانی خود، میتواند مخاطبان را تا آخرین لحظات فیلم با خود همراه کند تا از درامی که نویسنده و کارگردان طراحی کردهاند، لذت ببرند.
محمدحسین مهدویان با همان سبک و سیاق همیشگی و قابهای ویژه خود، مخاطبان را به دل حوادث تاریخی سه دهه پیش ایران پرتاب میکند تا کمی بیشتر با سازمانی که اکنون چیزی جز خانه سالمندان ضدانقلاب با سابقه چهار دهه مبارزه مستمر با مردم ایران از آن باقی نمانده است، آشنا شوند. در روزهایی که ویدئوهای خندهدار هستههای شورشی سازمان مجاهدین خلق در ایران در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، فیلم مهدویان به ما یادآوری میکند که سه دهه پیش این سازمان چگونه بود و چه صدمات غیرقابل جبرانی را به مردم و کشور ایران وارد کرد.
«رد خون» را میتوان از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار دارد. جدیدترین فیلم محمدحسین مهدویان پر از نقاط قوتی است که میتواند سبک فیلمسازی او را که چند سال پیش در صداوسیما و با مستندی داستانی درخصوص سردار حسن باقری آغاز شد، بهعنوان الگویی بسیار موفق برای ساخت فیلمهای سیاسی و اجتماعی درباره تاریخ معاصر کشور معرفی کند تا دیگر فیلمسازان نیز از این متد برای جذابیت آثار خود بیشتر بهره ببرند.
«ماجرای نیمروز2» دارای یکی از بهترین طراحیهای صحنه و لباس در بین فیلمهای حاضر در جشنواره فیلم فجر امسال است که شایستگی لازم را برای دریافت سیمرغهای بلورین این بخش را داراست. جلوههای بصری و میدانی چشمنواز «رد خون» نیز به خوبی توانسته است در خدمت فیلم درآید و شاهد صحنههای تاثیرگذار و منقلبکننده زیادی از جنگ و درگیریهای شهری و خیابانی در این اثر باشیم. گریمهای سنگین و خوب فیلم نیز نقش بسزایی در انتقال حس به مخاطبان دارد. روایت مهدویان از مبارزه نیروهای اطلاعاتی ایران با سازمان مجاهدین خلق، روایتی پیچیده است که تلاش کرده ابعاد مختلفی از زندگی آدمهایی که در دو طرف خط حق و باطل قرار دارند را به خوبی و با تمام ویژگیهای مثبت و منفیشان به مخاطبان نشان دهد. فیلم با نمایی از معراج شهدا آغاز میشود، جایی که صادق، یکی از قهرمانهای فیلم در تلاش است با خشونتی غیرقابل وصف، جنازه یکی از منافقان را که به اشتباه با نام شهید در معراج قرار دارد را شناسایی کند تا توسط مردم تشییع و در قطعه شهدا دفن نشود. خشونتی که در تمام فیلم جاری است تا عمق نفرت در بین این دو گروه را که در جاهایی با روابط خانوادگی و عاطفی گره خورده است به نمایش درآید.
مهدویان در قسمت دوم «ماجرای نیمروز» نسبت به قسمت اول، نقشهای موثرتری را در اختیار زنان قرار داده است. او تلاش کرده حضور کمرنگ زنان در قسمت اول را با دادن نقشهای کلیدیتر به آنها جبران کند تا بتواند هرچه بیشتر به ابعاد سانسور شده در مورد سازمان خشن مجاهدین خلق بپردازد. زوال روابط عاطفی و انسانی در میانه جنگ ایدئولوژیک دو گروه، مضمونی است که نقش پررنگی در پیشبرد داستان «رد خون» دارد.
شخصیتهای اصلی و فرعی «رد خون» به خوبی در فیلم معرفی و پرداخت شدهاند و با وجود اینکه سابقه مخاطبان از آنها در قسمت اول «ماجرای نیمروز» کمک بسزایی در پرورش آنها در ذهن تماشاگران میکند اما فیلم به هیچوجه وابسته به قسمت قبلی خود نیست. صادق، کمال، مسعود و عباس شخصیتهایی هستند که از قسمت قبلی به دل داستان پا گذاشتهاند و با بازیهای تحسنبرانگیز جواد عزتی، هادی حجازیفر، مهدی زمینپرداز و حسین مهری همراه شدهاند. جواد عزتی در این فیلم یکی از متفاوتترین نقشهای سالهای اخیر خود را بازی کرده است و به خوبی توانسته از عهده آن برآید و بازی درخشانی را برای تماشاگران به نمایش درآورد.
شخصیتهای فیلم در قسمت دوم ماجرای نیمروز پختهتر و ملموستر از قسمت اول برای تماشاگران تصویر شدهاند و مخاطب میتواند بیشتر آنها را بشناسد. شخصیتهای کلیدی داستان ازجمله صادق، کمال، مسعود، افشین و عباس در موقعیتهای مختلفی قرار داده شدهاند تا بیشتر دیده و معرفی شوند با این حال تکتک سکانسها و پلانهای فیلم ضروری و غیرقابل حذف به نظر میرسند و حذف هرکدام از آنها باعث ایجاد خدشه به فیلم میشود.
رد خون به خوبی توانسته است با استفاده از داستان واقعی عملیات مرصاد و تلاشهای اطلاعاتی نیروهای انقلاب برای مقابله با اعضای سازمان مجاهدین خلق در کنار خرده روایتهای دراماتیک فیلم از عهده نمایش جنایات منافقان با قابهای سینمایی و تاثیرگذار برآید و بخشی از چهره واقعی این گروهک تروریستی را به نمایش گذارد، هرچند پرداختن کامل و جامع به جنایات این سازمان و ارتباطهای پیچیده آنها با کشورهایی مانند آمریکا، عراق و کشورهای اروپایی و تاثیر آنها بر تاریخ معاصر کشور نیازمند تولید آثار سینمایی بیشتری با این دست سوژههاست. کشتن 17 هزار ایرانی، ترور شخصیتهای برجسته و تاثیرگذار در آینده کشور، جنایات ضدبشری این سازمان علیه زنان و کودکان ازجمله زنده زنده سوزاندن آدمها، بیرون کشیدن جنین از شکم مادران و... تنها بخشی از جنایات این سازمان است که پرداختن به آنها نیاز به ساخت دهها فیلم و سریال نظیر «ماجرای نیمروز» یا «رد خون» دارد.