
به گزارش حلقه وصل، مصطفی رحماندوست نام آشنای ادبیات کودک برای نسلهای مختلف است. نامی که اعتبار آن فراتر از بسیاری ارگان ها و برندهای بزرگ این عرصه است. سایت خبری «فردا» به مناسبت روز ملی ادبیات کودک و نوجوان و سالروز فوت مهدی آذر یزدی، به سراغ این استاد و کارشناس ادبیات کودک و نوجوان رفته تا به طور خاص درباره ادبیات نوجوان و موج آثار جادوگری و وحشت در این عرصه گفتگو کند. با هم این گفتگوی را میخوانیم.
موج اخیر رمانهای تخیلی، جادوگری و ترسناک و خون آشام در ایران از هری پاتر شروع شد و الان نیز حجم گسترده ای از این آثار به صورت ترجمه در کشورمان وجود دارد؟ چرا به سمت چنین آثاری برای نوجوانان و جوانان رفته ایم؟
این مسئله دو بحث دارد. اول اینکه چرا رمان های ترجمه در کشور زیاد است؟ شما عنوان می کنید که اینگونه رمان ها از هری پاتر شروع شده که اینگونه نیست. قبل از اینکه کتاب و رمان تالیفی برای نوجوانان در ایران چاپ شود، رمان های ترجمه چاپ می شد. جان کریستوفر و کلاس پرنده نوشته اریش کستنر جزو کتاب هایی بود که شاید 40 یا 45 سال از انتشار آنها در کشور می گذرد و این مسئله پدیده جدیدی نیست.
ترجمه آثار برای نوجوانان در گذشته نیز نسبت به تالیف کتاب برای این گروه سنی ارجحیت داشت و الان نیز اینگونه است. البته اینکه زیاد بودن رمان های ترجمه ای کار درستی است، بحث جداگانه ای خواهد بود و بحث دیگر این است که کدام یک از ژانرهای وحشت، تخیلی، جادوگری و .... مناسب نوجوانان است.
چرا انتشار این دسته آثار ترجمه ای در کشور ما زیاد است و روز به روز بیشتر می شود؟
اینکه ترجمه آثار برای نوجوانان در کشورمان بیشتر از تالیف است مسئله طبیعی است؛ چرا که ترجمه برای ناشر در کشورمان که حقوق کپی رایت را رعایت نمی کند، ارزان تر از تالیف تمام می شود؛ در حالی که اگر بخواهیم کپی رایت این آثار را پرداخت کنیم، دیگر کتاب های ترجمه ای ارزان نخواهند بود؛ چرا که با رعایت این حقوق ناشر باید حداقل 5 درصد قیمت پشت جلد کتاب را به دلار به خارج ارسال کند که خواه یا نخواه آن اثر برای ناشر گران تمام می شود.
یکی دیگر از دلایل استقبال ناشران از کتاب های ترجمه ای این است که آن آثار جذابیت دارند و خواننده نیز به دنبال جاذبه است و خیلی برای مخاطب فرق نمی کند که نویسنده یک اثر ایرانی باشد یا خارجی؛ چرا که تنها به دنبال قصه پرجاذبه هستند. رمان های خارجی نیز به دلیل اینکه کشورهای دیگر 200 سال تجربه بیشتری نسبت به ما در ادبیات کودک و نوجوان دارند و همچنین به خاطر اینکه مترجمان ما از میان هزاران رمان کشورهای دیگر چند اثر را انتخاب می کنند، می توان گفت که آثار ترجمه ای در کشور ما دارای قصه جذاب هستند که مخاطب را جذب می کند. در واقع آنچه در ایران به عنوان رمان های ترجمه ای مطرح می شود گزیده رمان های کشورهایی است که 200 سال نیز از ما تجربه بیشتری در حوزه نویسندگی برای نوجوانان را دارند، طبیعتا این آثار، آثار بهتری خواهند بود.
کتاب های ترجمه ای هم ارزان تر تمام می شود، هم جاذبه بیشتری دارد و هم گزیده ای از میان انبوه رمان های چاپ شده چندین کشور خارجی است و خواه و ناخواه میزان طرفداری از این آثار بیشتر خواهد شد. البته اگر فردی بخواهد در میان یک سال آثار تولید شده در کشور یک یا دو اثر را برای ترجمه انتخاب کند با وجود تجربه کمتر ما نسبت به کشورهای دیگر، ولی یک یا دو اثر انتخاب شده به همان جذابیت آثار دیگر کشورها خواهد بود. اما تنها سالی 2 یا 3 اثر خوب خواهیم داشت همان طور که مترجمان ما آثار ترجمه ای با آگاهی از وضعیت جامعه از کشورهای مختلف انتخاب می کنند.
منطقا خواننده به دنبال جاذبه در آثار هستند و آثار ترجمه ای نیز به دلایل گفته شده دارای جذابیت هستند که مخاطب بیشتری نیز دارند. اینکه چطور می توان بازار کتاب را که مخاطب تعیین کننده آن است نه دولت و ناشر، به سمت تالیف بیشتر سوق داد، بحث دیگری است؛ البته بحث های زیادی در این زمینه شده که به نتیجه نرسیده است.
برای نویسندگان ایرانی از نظر اقتصادی صرف نمی کند که یک یا دو سال کتاب بخوانند تا بتوانند یک اثر با جاذبه را بنویسند؛ اینها بخشی از مسائل است، چرا که کم بودن تالیف آثار در کشور دلایل دیگری نیز دارد.
به طور خاص در خصوص این ژانر وحشت و رواج آن چه باید گفت؟
بخش دوم سوال شما این است که به طور مثال ژانر وحشت طرفداران زیادی در کشور دارد، یا تم عاشقانه ای در برخی رمان ها وجود دارد که آنها را دارای جذابیت کرده است. همچنین برخی رمان ها ژانر جادوگری دارند که برای مخاطب جذابیت دارد. در این زمینه باید گفت که همان تجربه 200 ساله نویسندگان دیگر کشورها باعث شده تا آنها متوجه شوند که فانتزی هایی که می نویسند باید چه نوع فانتزی باشد که دارای جذابیت باشد. در حقیقت آنها اصول جذب مخاطب را در طول 200 سال فرا گرفته اند، چرا که در فضاهایی مانند جادوگری، وحشت و .... مخاطب خود را به جای قهرمان اثر می گذارد.
علت علاقه مندی مخاطب و کشش او به سمت آن چیست؟
اینکه ژانر عاشقانه، وحشت، جادوگری و .... تا کجا می توانند مخاطبان را جذب کنند سوالی است که روانشناسان باید به آن پاسخ دهند. ولی این ژانرها، ژانرهای آثار پرجاذبه است؛ چرا که مخاطب نوجوان ماجراجو است و در ژانر وحشت به ماجراجویی های نوجوان پاسخ داده می شود. در ژانر عاشقانه نوجوان خودش را به جای قهرمان داستان تصور می کند و در ژانر جادوگری نیز نوجوانان احساس قدرت می کنند.
معمولا اینگونه رمان ها نیز یک بازه زمانی دارند و بعد از مدتی دیگر به جذابیت قبل نیستند. امروزه رمان هایی که با نگاه عاشقانه نوشته شده باشند، بسیار کم هستند. نگاه جادوگری نیز نسبت به ده سال قبل کمتر شده است، اما آثار با ژانر وحشت زیاد هستند. این ژانر نیز به تدریج از مخاطبانش کاسته می شود.
نظر شخصی شما در خصوص این دست رمانهای نوجوان چیست؟
مطمئن هستم که اگر به سراغ رواشناسان بروید آنها با ژانر جادوگری مخالفت می کنند ولی من به اندازه آنها با این ژانر مخالف نیستم؛ چرا که با دو مشکل در حوزه کتاب در کشور روبه رو هستیم. اول اینکه کودکان و نوجوانان ما به هیچ عنوان کتاب نمی خوانند به همین دلیل باید گفت که کتاب ژانر وحشت نیز بخوانند و از مطالعه لذت ببرند، خودش مسئله خوبی است؛ چرا که حداقل تمرین خواندن می کنند؛ اما دنیای ایده آل برای نوجوانان این است که این قشر آثار مناسب و پرجاذبه را بخواند.
مشکل دوم این است که در کشور ما مکانی برای تخلیه روانی نوجوانان وجود ندارد. یک نوجوان کجا باید خودش را از لحاظ روحی تخلیه کند؟ ما کدام اردوی پرنشاط و پرانرژی را برای نوجوانان برگزار کردیم که آنها خودشان را در این اردوها از لحاظ روحی تخلیه کنند. متاسفانه اردوهایی که برگزار می کنیم این ویژگی ها را ندارند؛ در حالی که دیگر کشورها اردوهای کنترل شده را برگزار می کنند که در آن نوجوانان احساس ترس، وحشت، هیجان و .... را تجربه می کنند ولی ما اینگونه اردوها را نداریم.
به نوجوانان حق می دهم که به سمت اینگونه آثار بروند. یعنی ویژگی های روانشناختی نوجوانان که تنها یکی از آنها ترس، وحشت، ماجراجویی و ... است را نوجوانان ما تجربه نمی کنند.
ادبیات گذشته ما مانند شاهنامه منبع خوبی برای تالیف آثار برای نوجوانان هستند، چرا نویسندگان به این سمت نمی روند؟
شاهنامه منبع خوبی است ولی الان تنها به یک بازنویسی ساده تبدیل شده است. مرحوم مهدی آذری یزدی می گفت عده ای مثنوی را ساده نویسی می کنند ولی تا حدی بی سواد و بی انگیزه هستند که نمی روند مثنوی را بخوانند و بعد ساده نویسی کنند، بلکه همان اثرم را می خوانند و با کمی تغییر به عنوان کار جدید منتشر می کنند در حالی که نمی دانند برخی مطالب کتابم را خودم اضافه کرده ام!
مثنوی و شاهنامه الگوهای خوبی هستند ولی برای استفاده از منابع کهن اولا باید سواد لازم را داشت تا بتوان خط جدید ایجاد کرد و دوم باید فرصت لازم در اختیار نویسندگان باشد؛ متاسفانه امروزه اقتصاد، سواد و فرصت را از بین برده است و نمی توان این کارها را کرد، وگرنه مطمئن هستم بسیاری از نویسندگان ایرانی اگر فرصت لازم را داشتند می توانستند کارهای خوبی انجام دهند.
متاسفانه وقتی که یک نویسنده یک اثر خوب نیز منتشر می کند کسی نمی رود قراردادی با قیمت بالا را با وی منعقد کند که نویسنده بتواند مطالعه کرده و اثر بهتری را خلق کند، ناشران به دنبال آثار ترجمه ای هستند و حاضر نیستند در این زمینه سرمایه گذاری کنند و نویسندگان نیز از نظر مالی نمی توانند کاری کنند.