
سرویس حاشیه نگاری: دومین فیلم از کارگردان جوان سینمای ایران سهیل بیرقی این روز ها با نام (عرق سرد) در حال اکران عمومی می باشد ، فیلمی که به مسائل زنان ، فعالیت آنها در جامعه و ارتباط آن با قوانین وضع شده در جمهوری اسلامی ایران می پردازد، به احتمال بسیار پیش از آغاز نمایش فیلم و با مشاهده تیزرها و و پوستر فیلم با این تصور پا به سالن سینما خواهید گذاشت که قرار است یک اثر تقریبا فمینیستی یا زنانه را ببینید ، البته گاهی تصورتان صحیح پیش می رود و گاهی به شدت دور می ایستید از این تصور ، در واقع ناخواسته قرار نیست فیلمی با این محتوای صرف زنانه مشاهده کنید ، عرق سرد به نوعی کشاکش و درگیری افرادِ بدون دلیل و منطق با یکدیگر است ، دلایلی که شاید به کل وجود ندارند و به بهانه ساده لجبازی، قصه ای شکل گرفته است و شاید دلایلی وجود دارند که بیان کامل آنها هدف سازنده اش از ساخت اثر را به کل محو و نابود سازد، البته عرق سرد نگاهی به اتفاقات رخ دادهی پیشتر در خصوص کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان کشور و ارتباطش با همسر او و مسئله ممنوع الخروجی وی را نیز داراست ، فیلمنامه ای که به شدت کد و فکت آشکارا در خصوص چند شخصیت حقیقی می دهد اما در نخستین تصویر به نمایش در آمده بر روی پرده آن را با یک جمله ساده لوحانه تکذیب می کند و خبر از فیلم و قصه ای محافظه کارانه و کمی ترسو می دهد درست برخلاف اثری مشابه از هومن سیدی به نام خشم و هیاهو که درگیر این عقب نشینی در بیان هدفش از همان نخستین فریم نمی شود.
عرق سرد بلاتکلیف است ، درواقع نمی داند تکلیفش با مسئله اصلی قصه اش چیست و حقی که از آن صحبت می کند صحیح است یا خیر و آن را باید چگونه به نمایش بگذارد ، سازندگانش هنوز متوجه سمت و سوی خود نیستند که در کدام تیم از شخصیت های اثر خود بازی می کنند و این دقیقا اشتباه اثر است ، در واقع این طور به نظر می آید که کارگردان و گروه سازنده اشت قصد نوعی جبهه گیری و جناح زدگی را دارند نه ریشه یابی این وقایع، اما در همان گام نخست و بیان هدف خود از مرد یا زن دوست و دشمن بودن شان در می مانند. گاهی حق را به شخصیت مرد فیلم نسبت می دهد و درست چند پلان بعد آن را از او گرفته و بلاتکلیفش می گذارد ، گاهی برخی فعالیت های وکیل شخصیت زن قصه را با آن گریم خاصش (نسرین ستوده) نکوهش می کند و گاهی با او همراهی مستحکمی را پایه ریزی می کند ، عرق سرد چند سکانسی را به نمایش می گذارد که زن فیلم را درمانده از تفکر و رفتار گذشته اش نشان می دهد (نوعی پشیمانی) و با سکانس پایانی اثرش مجددا تمامی آنچه را شکل داده بود از بن تخریب می کند و البته شاید با این حرکت انتحاری زنانه اش شخصیت زن را بیشتر از مرد مورد آسیب قرار می دهد.
عرق سرد برخلاف نمود ظاهری و بلاتکلیف بودنش از ریشه فیلمنامه خوبی برخوردار است یا به نحوی قرار است قصه ای خوب و درست را تعریف کند و به همین علت است که شخصیت هایش گاهی سر و شکل درست را به خودشان می گیرند و گاهی به شدت از فرم ایده آل داستانی خود دور می شوند، مرد فیلم با تمام حقوق قانونی که دارد شخصیتی منفی و منفور است ، گاهی دیوانه و مردم آزار است اما قرار نیست این مسائل در سایه مسئله اصلی رضایت او از خروج همسرش از کشور دیده شوند و مرد متاسفانه نه بواسطه قصه اصلی اشاره شده بلکه بواسطه شاخ و برگ های فرعی ماجرا که او را مردی درمانده ، متضرر در رابطه زناشویی و لجوج نشان داده می شود.
زن فیلم نه محبوب می شود و نه منفور ، نه به حقش می رسد و نه صاحب حق است و به ناچار دست به حرکتی انتحاری گونه می زند ، معلوم نمی شود چه گذشته ای داشته و آیا زندگی سالمی را دارد یا خیر...؛ نمایش شخصیت های فرعی اثر نیز چهره و وجهه ای جذاب و مناسب ندارند و افراد حاضر در فدراسیون فوتبال را کاملا ساده لوحانه به تصویر می کشند ، رئیس فدراسیونی که در پی وساطت و آشتی است و مسئول بانوانی که بازی به شدت خوبی به نمایش می گذارد اما هم چون اصل ماجرا بلاتکلیف و حیران است ، بلاتکلیف از جایی که کارگردان و نویسنده هدفشان را با او نمی دانند ، او قرار است منفی باشد یا مثبت ، مسئول بانوان حتی شخصیتی خاکستری را ایفا نمی کند که با این بهانه بتوان از کنارش گذشت ، او فقط یک نماد یا سمبل از یک هدف و مسیر است و یک دوست و همراه خوب و عقده ای از سر داشته های مذهبی اش را به تصویر می کشد و سپس چهره حقیقی اش را به نمایش می گذارد ، گویی قرار است با چند جمله نخستین فیلم هدف از او را کاملا بشناسید ، مو معلوم نشه ، تتو ها چسب بشن ، رختکن زنان و لایو اینستاگرام و... کد های شخصیتی او در نمایش یک زن خشک مذهبی است که نمی دانید همراه است یا دشمن و هدف از به تصویر کشیدنش چیست که گاهی متاسفانه به وضوح این تعارض مشخص می شود.
مرد فیلم (یاسر) با بازی امیر جدیدی بازی قابل قبولی را در بیان شخصیت اثر به نمایش می گذارد و هدی زین العابدین نیز در نقش تنها دوست و همراه افروز شخصیتی مناسب را در قصه به نمایش می گذارد ، شخصیتی ملموس و حاضر در جامعه که نمودی بارز از شرایط وانفسا و درگیری بین ماندن ها و رفتن است و با یک جمله فوق العاده از خانم نوری مسئول بانوان فدراسیون در هم می ریزد : (رفاقت کدام زن با زن دیگه ادامه داشته).