به گزارش حلقه وصل، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «اصغر زارعی» نوشت:
تحولات غرب آسیا در ماههای اخیر با شیب قابلتوجهی به سمت دره ناکامیهای آمریکا و عربستان در حال حرکت است. با روی کار آمدن ترامپ، کاخ سفید با مرور درسهای تلخی که از مداخله نظامی در غرب آسیا گرفته بود، سیاست جنگهای نیابتی را در پیش گرفت و اجرای آن را به آل سعود و متحدانش واگذار کرد. بهبیاندیگر، واشنگتن که دریافت قادر نیست در برابر محور مقاومت در منطقه عرضاندام کند، به این نتیجه رسید که هژمونی خود را از طریق گسترش میلیتاریسم و افزایش متحدانش در غرب آسیا افزایش دهد.
از طرفی، ترامپ حداقل طی پنج ماه اخیر، سه بار اذعان کرده است که ورود به مهلکه خاورمیانه اشتباه بزرگی بود و در گفتگوهای پیدا و پنهانی که با ارتجاع منطقه داشته، آنها را با رویکردی تحقیرآمیز مجبور کرده که هزینه دخالتهای بیجا و بیحاصل گذشته خود را بپردازند. ترامپ همچنین به گاوهای شیرده منطقه گوشزد کرده است که اگر چتر حمایتهای واشنگتن بر سر آنها گسترده نباشد، حکومتهای قرونوسطایی آنها حتی دو هفته هم دوام نخواهد آورد.
نکته خوشمزه ماجرا اینجاست؛ افزون بر اینکه آمریکا نتوانست غلطی در منطقه صورت دهد، هزینههای چند صد میلیارد دلاری آل سعود، رژیم صهیونیستی و امارات در منطقه هم راه بهجایی نبرده و دومینوی شکست آمریکا و همپالکیهایش همچنان ادامه دارد. در این خصوص گفتنیهایی هست:
1. مربع واشنگتن، تلآویو، ریاض و ابوظبی خیالات خامی در ذهن خود پرورانده و در سوریه و یمن، به دنبال راهی غیر از راهحلهای سیاسی بودند تا پیروزیهای همزمان و متقارنی برای آنها رقم بزند. در همین راستا نقشههای شومی برای حمایت از تروریستهای سوریه از یکسو و اشغال ساحل غربی یمن در الحدیده از سوی دیگر تدارک دیدند و همه مقدمات رسانهای و لجستیکی را برای اجرای این توطئه بکار گرفتند. در خصوص عملیات الحدیده، محاسبات ائتلاف خود خوانده سعودی برای دستیابی به رؤیای پیروزی، تضعیف موقعیت انصار الله و ایجاد رعب و وحشت در دل مردم این کشور و وادار کردن آنها به خالی کردن پشت مقاومت، نهتنها تاکنون به نتیجه دلخواه آنان منجر نشده، بلکه موجب شد تا سطح قابلیتهای انصار الله یمن چند درجه افزایشیافته و با شلیک موشکهای بالستیک و ارسال پهپادهای دورپرواز به نقاط راهبردی عربستان و امارات، معادله نبرد را به نفع خود سنگین کنند. در سوریه، پازل آمریکا و سعودی بیش از هر جای دیگری، مغشوش
شده است.
بیش از هفت سال است که آمریکا از هر شیوه و ترفندی که امکان آن وجود داشته، کوشید تا بازوی مقاومت در سوریه را بهزعم خود قطع کرده و دولت مشروع و قانونی این کشور را ساقط کند اما دستآخر، به پیروزی «بشار اسد» و به کرسی نشستن سیاست ایران اسلامی در این کشور اعتراف کردند. «رابرت فورد»، سفیر سابق آمریکا در سوریه و «ژان ایو لودریان»، وزیر امور خارجه فرانسه ازجمله چهرههایی هستند که به پیروزی رئیسجمهور قانونی سوریه درنبرد علیه تروریستهای اجارهای اذعان کردند؛ همانگونه که سفرای کشورهای اروپایی و عربی، در صف دیدار با مقامات سوریه برای برقراری ارتباطات دیپلماتیک ایستادهاند.
2. در این میان، فروپاشی سیاستهای عربستان در کسوت پدرخوانده تکفیریها بیش از دیگر بازیگران منطقهای به چشم میآید. دلایل گوناگونی مبنی بر اثبات این واقعیت وجود دارد که قارونهای عربستان یک قدرت شکستخورده در غرب آسیا به شمار میآیند. حمایت از رژیم سفاک و دیکتاتوری صدام، پشتیبانی از وهابیها در افغانستان، ایفای نقش کلیدی در حادثه 11 سپتامبر که در گزارش 28 صفحهای مقامات آمریکایی منعکس شد، فشار این کشور بر آمریکا برای مقابله با قدرت ایران بهویژه در بحث هستهای، حمایت از حکام فاسد عرب، شکست در سوریه و استمرار حضور رئیسجمهور این کشور در رأس قدرت، ازجمله سیاستهایی بود که مسیری جز شکست در مقابل ریاض باز نکرد. به نوشته پایگاه خبری «میدل ایست آی»، «بهطورکلی عربستان سعودی با یک بحران منطقهای روبرو است. شاید به همین دلیل و افزایش تدریجی میزان احساس ناامنی است که ریاض دست به خرید سلاحهای جدید میزند. تاکنون این سیاستها باعث انزوای ریاض شده است و اگر این روند ادامه پیدا کند موجب تنهایی بیشتر این کشور میشود.» روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» نیز طی گزارشی تحلیلی در خصوص واکاوی سیاستهای غلط سردمداران متوهم ریاض نوشت: «مجموعهای از این سیاستهای اشتباه در کنار فساد داخلی و خدمات اجتماعی اندک، از ریاض یک کشور شکستخورده به جهانیان معرفی کرده است. اما بااینوجود، ریاض با خریدهای چند صد میلیارد دلاری سلاح از آمریکا، انگلیس و فرانسه از یکسو موجب زنده نگاهداشتن صنایع در این کشورهای غربی شد و از طرف دیگر غرب را به حفظ ریاض در عرصه بینالمللی متقاعد ساخت.»
3. همزمان با ناکامی کاخ سفید و عربستان در غلبه بر تحولات و معادلات غرب آسیا که نقطه ثقل آن در اقتدار و نفوذ منطقهای ایران اسلامی نهفته است، کوتولههای مرتجع به همراه پدرخوانده سعودی – آمریکایی خود، فاز تقابل اقتصادی و حملات کور تروریستی را در دستور کار خود قرار دادند تا از رهگذر ایجاد مشکلات اقتصادی – امنیتی، مردم را به خیال خود در مقابل حاکمیت قرار دهند. این در حالی است که بسیاری از ناظران و کارشناسان بینالمللی، سیاستهای تحریمی آمریکا را از پیش، شکستخورده توصیف کرده و با ارجاع واشنگتن به عبرتآموزی از راهکارهای به بنبست رسیده گذشته در این بخش، راهبردهای کاخ سفید را محکوم به ناکامی دانستهاند. تحریمهایی وحشیانه آمریکا، برخلاف آنچه ادعا میکند، مردم کوچه و بازار را هدف قرار داده و بیشترین لطمات را به مردمی وارد کرده است که ادعای حمایت از آنها را در بوق و کرنا کرده است. افزون بر این، جمهوری اسلامی، کشوری است که روزهایی بهمراتب سختتر را پشت سر گذاشته و حملات تروریستی نظیر آنچه در جنوب و غرب کشور روی داد، در مقابل چالشها و خطرات امنیتی در دهههای گذشته، بسیار ناچیز به شمار میآید.
از مجموع نکات پیشگفته باید نتیجه گرفت که اولاً آمریکا و عربستان در ضعیفترین شرایط خود قرار دارند و دیگر نمیتوانند مثل گذشته فعالانه به ایفای نقش بپردازند، چه رسد به اینکه دست برتر را در غرب آسیا داشته باشند؛ ثانیاً وزنه معادلات منطقهای به نفع ایران اسلامی و جبهه مقاومت سنگین شده و ثالثاً جمهوری اسلامی با کوله باری از تجربیات گذشته، بدون هیچ تردیدی از گردنه مشکلات فعلی عبور خواهد کرد و بساط توطئهچینی و نفوذ ایادی آمریکا را بر خواهد چید.