
سرویس پرونده: دوباره ماه محرم آمد و تمام شهر سیاه پوش عزای سیدالشهدا شدند، براستی که داغ شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین حرارتی در قلوب مومنین ایجاد کرده که تا قیامت سرد نخواهد شد. به مناسبت فرارسیدن ایام دهه اول محرم پایگاه خبری تحلیلی حلقه وصل قصد دارد هر شب و به مناسبت نامگذاری آن شب به نام یکی از کربلایی ها و یاران صدیق سیدالشهدا بسته ادبی منتشر کند. یازدهمین بسته ادبی برای شب شام غریبان را خواهید دید.
آیا می شود رنج و سوز و مصیبت باز ماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد ویا حتی تصور نمود؟ آیا کسی درک می کند که دیدگان خونفشان عمه امام زمان علیه السلام و اهل بیت چقدر و چگونه برآن حضرت گریستند؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟
با چه زبانی و با چه لفظی می توان دل های شکسته، قلبهای جریحه دار ،ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی،و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟
شام غریبان است! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند؛امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار،بدون سرورشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام چه می کنند؟
تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم؟دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟زینب کبری سلام الله علیها آن شب چه حالی داشت؟از یک سو مراقبت از حجت خدا زین العابدین علیه السلام و همسران و و یتیمان برادر ،واز سوی دیگر به دنبال دختران گمشده!! همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند!
آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام . “سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور.”
در ادامه چند شعر از شاعران اهلبیت به مناسبت شام غریبان اباعبدلله الحسین را خواهید خواند.
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیر ِ انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
حسین! خونِ حلقومت آبِ حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار ِ زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سر ِ نیزه پایین بیا تا
برایِ سفر بر تو قرآن بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم، بسازم
به دنیایِ بعد از تو آسان بگیرم
قرار ِ من و تو شبی در خرابه
پی ِ گنج را کُنج ِ ویران بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برایِ تو از عشق پیمان بگیرم
محمد رسولی
****
به تاخت می رود و از خزان خبر دارد
به تاخت می رود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسه ی خود تکّه های زر دارد
مسیر کوفه و یک خانه و تنوری داغ
تنور خانه ی او روضه اش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بر دارد
سید محمد حسینی
****
بوی بهشت می وزد از داخل تنور
موسی گمان کنم که رسیده به کوه طور
شبنم کنار ساحل آتش چه می کند؟
این سیب سرخ داخل آتش چه می کند؟
آتش گرفته شهپر ققنوس در تنور
نفرین آسمان و زمین باد بر تنور
نمرودها و ابرهه ها عهد بسته اند
آیینه ی تجلی حق را شکسته اند
سوزانده اند قسمتی از باغ سیب را
فهمیده اند معنی شیب الخضیب را
اینجا خلیل راهی رضوان نمی شود
آتش در این بلاد گلستان نمی شود
خورشید گرگرفته درون تنور، وای
موسی سرش جدا شده درکوه طور، وای
جای عزیز فاطمه کنج تنور نیست
مطبخ محل شأن نزول زبور نیست
دیشب تمام دشت برایش گریسته
یحیی درون طشت برایش گریسته
زخم عمیق لعل لبش گریه آور است
چشمان نیمه باز شفق گونه اش تراست
رخت سیاه بر تن حوا و آسیه
مریم برای فاطمه می خواند مرثیه
کروبیان به چنگ عزا زخمه می زنند
دور تنور حور و ملک لطمه می زنند
افلاکیان آینه رو سینه می زنند
با نوحه های مادر او سینه می زنند
تا بین دست فاطمه خورشید جلوه کرد
در شهر کفر مشعل توحید جلوه کرد
زهرا نهاده دست سر زانوان خویش
قامت خمیده تر شده از چند روز پیش
زهرا به ناله، شعله به پروانه می زند
بر گیسوان سوخته اش شانه می زند
دستی کشید برسر گیسوش، گریه کرد
درسوگ زخم گوشه ی ابروش گریه کرد
زهرا به اشک مقنعه نمناک می کند
خاکستر از محاسن او پاک می کند
بر زخم دست و سینه ی زهرا زده نمک
پیشانی شکسته و لب های پر ترک
امشب نه آنکه ارض و سما گریه می کند
حتی میان عرش خدا گریه می کند
وحید قاسمی
****
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ
باور نمی کردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانه ی اینها بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من می شناسم گیسوانت را بُنَیَّ
با گوشه ی این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یا بُنَیَّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشته ی افتاده در صحرا بُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ ؟
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا بُنَیَّ
جواد حیدری
****
خنده بر روی لبش مرد ستمکاری هست
آه انگار نه انگار عزاداری هست
آن طرف دامن طفل آتش سوزان دارد
این طرف در تب شعله تن بیماری هست
…و زنی باز سوی علقمه میکرد نگاه
که به پا خیزد اگر دست علمداری هست
همه دیدند که خون چشم دلش را پر کرد
از فرات سخنش ناله سرشاری هست :
مبریدم که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست ولی صفحه ی گلزاری هست
ساربانا مزن این همه آواز رحیل
آخر این قافله را قافله سالاری هست
به امیدی شوم از کشته مظلوم جدا
که سوی کوفه مرا وعده ی دیداری هست
حاج علی انسانی
****
آنقدر تشنه ماند که آب از سرش گذشت
با چکمه یک نفر ز روی پیکرش گذشت
وقتی برادرم به زمین خورد ای خدا
افتادم و سرم به زمین خورد ای خدا
ناله زدم که ای پسر مادرم بیا
هفتاد و دومین تلفات حرم بیا
پاشو بیا حسین که دارند میرسند
از دور چند اسب سوارند میرسند
اصلاً چرا غم علی اکبر تو را نکشت؟
تیر آنقدر زدند شدی مثل خارپشت
از هولِ جایزه چقدر دستپاچه بود
سر را برید و جای سرت خنجرش گذاشت
حامد خاکی
****
بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد
همینکه پیکرت افتاد خواهرت افتاد
تو نیزه خوردی و یکمرتبه زمین خوردی
هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد
همینکه از طرف جمعیعت دوتا چکمه
رسید اول گودال، مادرت افتاد
تو را به خاطر درهم چه درهمت کردند
چنانکه شرح تن تو به آخرت افتاد
ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست
درآن شلوغی اگر بارها سرت افتاد
خبر رسید که انگشتر تو را بردند
میان راه، النگوی دخترت افتاد
کنارخیمه رسیده است لشگرکوفه
و خواهرتو به یاد برادرت افتاد
علی اکبر لطیفیان
****
هجوم ناگهان و وای زینب
به سمت کاروان و وای زینب
تن آقا بدون غسل و دفن و
بدون سایه بان و وای زینب
شنیده شد صدای مادری که
نشسته قد کمان و وای زینب
رسیده بر سر گودال اما
خمیده ناتوان و وای زینب
دوباره دست هایی را که بستند
دوباره ریسمان و وای زینب
دوباره کربلا غوغا و غوغا
دوباره ساربان و وای زینب
شب و صحرا و آتش، طفل و معجر
امان و الآمان و وای زینب
دوباره گمشده در بین صحرا
دوتا از کودکان و وای زینب
نمانده روی گوشی گوشواره
به لب ها نیمه جان و وای زینب
برای دخترک های هراسان
نباشد پاسبان و وای زینب
علی اکبرلطیفیان
در ادامه چند کلیپ مداحی به مناسبت شام غریبان اباعبدلله الحسین علیه السلام ملاحظه خواهید کرد.
حاج محمود کریمی (داری میری می بینم داره روحم از تن میره)
حاج محمودکریمی (چون شرار افتاده ای در پیچ تاب)
سید مجید بنی فاطمه (تو کجایی تا ببینی که خواهر تو، به دنبالت تموم خاک کربلا رو گشته)
حاج مهدی رسولی (عشق مرا می برد تا ملکوت از قنوت)