به گزارش حلقه وصل، بانو مجتهده امین یکی از بانوان برجستهی این مرز و بوم است که در حوزهی علوم دینی و مقامات عرفانی، زبانزد است. به مناسبت سالروز وفات این بانوی بزرگوار، یادداشتی را برای معرفی و تکریم شخصیت ایشان منتشر میکنیم.
***
شکوفه علم بر درخت معرفت
در سنه 1265 هجری شمسی، مولودی گرانقدر در اصفهان از پدری مؤمن و سخاوتمند و مادری بسیار شریف، متعبد و خیرخواه پا به عرصه وجود نهاد و دریای هستی به رغم سرکوفتن بی امان بر صخره سرد دنیا، گوهری را در صدف خود از اعماق بحر بیکران ولایت بیرون راند تا مصلحت خداوند مبنی بر پروراندن گوهری اینچنین ساطع و لامع نصیب کدامین دریا گردد. هر چند که در کار گلاب و گل حکم ازلی این گونه بود که یکی شاهد بازاری و دیگری پرده نشین باشد.
این مولود شریف که به نقل از کتاب «شجره طیبه»، تألیف سید مصلح الدین مهدوی موسوی اصفهانی، نسب پاکش با سی واسطه به امام علی بن ابیطالب(ع) می رسد به «نصرت» نامگذاری می شود و بعدها لقب «امین» زیبنده تارک رخشان علوم لدنی و افاضی او می گردد آن گونه که نوشته های خویش را مدیون ارشاد و کمک «او» می دانست.
این درّه نادره از شجره آل طیبه، بعد از رسیدن به سن چهار سالگی توسط مادر روشن بین خود عازم مکتب می شود در حالی که فضای حاکم بر آن ایام به گونه ای بود که کمتر خانواده ای به خود اجازه می داد دختری را برای کسب دانش به مکتب یا مدرسه بفرستد؛ چه والدین بسیاری یافت می شدند که آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی دانستند. نصرت کوچک، بنا به تشویق مادر خویش در فضایی آمیخته به رعب مکتب خانه های همیشگی و خانم معلم پیری که همواره چوب بلند تنبیه در دست داشت و او را «گوشت ناپز» می پنداشت، تحصیل را آغاز می کند لکن به رغم شدت سختگیری معلم خویش تا حدود یازده سالگی به تحصیل زبان عربی می پردازد. حتی در اغلب مجالس عمومی باز هم در حال تفکر بود و در مقام اینکه پا را از جاده شریعت بیرون نگذارد. و در سنین بعد از بلوغ همواره لطف پروردگار بدرقه راهش بود و در حین تحصیل گه گاهی حالات خوش و نورانی نصیب وی می گردید تا سرانجام به دلیل اتصال به عالم عرفان و زحمات پیگیر در امر مطالعات حکمت الهی، به لقب «امین» مفتخر گشت.
«بانو امین» در حین علم آموزی سرانجام در سن 15 سالگی با پسر عموی خود به نام «حاج میرزا» ملقب به «معین التجار» که از بازرگانان سرشناس اصفهانی بوده ازدواج می کند و بار مسؤولیت سنگین خانه داری و تربیت فرزندان را بر دوش می کشد لکن این قبیل مسایل مانع کسب فیوضات علمی او نمی گشت کما اینکه شاهد مرگ 7 تن از فرزندان خویش بود و هر از چند گاه با چشمانی اشکبار و قلبی لرزان پرپر شدن غنچه های ناشکفته بوستان زندگانی خویش را نظاره گر بود و در این باغ تنها یک گل از ساقه وجودش از گزند طوفان حادثه در امان ماند و آن را «ابتلا» و «آزمایش حق تعالی» تعبیر می نمود.
عجبا! استعداد خودشناسی در آینه وجود آدمی است لکن او بی خبر از این موهبت الهی همچنان بر زورق اشتیاق سرگشته دریای لایتناهی هستی است. گوئیا نمی داند یار در خانه است و او گرد جهان می گردد و آب در کوزه و او تشنه لبان ... بانو امین از آنهایی بود که برای نیل به سرمنزل مقصود، آینه وجود خویش را از غبار شبهات و خرافات بی اساس زدوده و اصالت اصیل خویشتن را به عیان در آینه صیقلی دل و در یک کلام «جام جم» خود نگریستند و بر غفلت خواب زدگان سپنج سرای گیتی تاختند و بر ثانیه های عزیز و هدر رفته واماندگان قافله انسانیت، افسوسها خورده ولی باز هم نگران سیر «طلب» بوده که مبادا آتش شوق این لذت، در اثر لقای یار رو به خاموشی نهد که لذت طلب از مطلوب بهتر.
این بانوی اندیشمند و عارف با پشتکار و تلاشی بی نظیر به تحصیل صرف، نحو، بلاغت، تفسیر، علم حدیث، فقه، اصول، فلسفه و عرفان می پردازد و با وجود مشکلات متعددی که در فضای حاکم بر آن زمان بود در سن چهل سالگی مرتبت و تسلط علمی ایشان مورد تأیید علماء و مراجع تقلید وقت قرار گرفته و به دریافت درجه اجتهاد و روایت نائل می گردد.
آثار بانو امین از سن چهل سالگی تا واپسین دم حیات گهربار خویش به تألیف کتابهای مختلف، تدریس و پاسخگویی به پرسشهای دینی مردم و ارشاد زنان می پرداخت. او آثاری را از خود به یادگار نهاد که هر کدام مبیّن ذوق عرفانی و واردات روحانی وی قلمداد می گردد. اهم این آثار به قرار زیر است:
1ـ اربعین الهاشمیه (به زبان عربی)
2ـ جامع الشتات (به زبان عربی)
3ـ معاد یا آخرین سیر بشر
4ـ النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه (به زبان عربی)
5ـ اخلاق (ترجمه کتاب ابن مسکویه)
6ـ مخزن العرفان (تفسیر قرآن در 15 جلد)
7ـ روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی
8ـ مخزن اللئالی در مناقب مولی الموالی امیرالمؤمنین علی(ع)
9ـ سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعداء
تأسیس حوزه خواهران
این بانوی مجتهده و نیکوکار با توجه به شناخت ارزش علم در جایگاه اجتماع بویژه طبقه زنان علی رغم نامساعد بودن اوضاع اجتماعی آن زمان، به خوبی به محدودیت زمینه آموزش برای دختران پی برد. لذا به عنوان یک آموزگار متعهد در قبال خواسته های بر حق آنان احساس مسؤولیت کرده و در عین رنج بردن از وضعیت زنان، در سال 1344 اقدام به تأسیس حوزه ای به نام «مکتب فاطمه(س)» نمود که حدود 600 تا 1000 شاگرد را جذب نمود و در آن مرکز علاوه بر تعلیم و تدریس علوم اسلامی در رشته های فقه، اصول، حکمت، عرفان، فلسفه و ... که توسط خود ایشان انجام می گرفت به تدریج یک حرکت و نهضت علمی و فرهنگی در میان قشر زن پدید آمد و این حرکت علمی و فرهنگی نیز ادامه یافت.
این مکتب نه تنها از شاگردان شهریه دریافت نمی کرد بلکه کلیه هزینه های آن به وسیله بنیانگذار آموزشگاه یعنی حاجیه خانم امین پرداخت می گردید. همچنین به دلیل ممانعت خانواده های مذهبی از ادامه تحصیل دختران در مدراس دیگر، ایشان مبادرت به تأسیس دبیرستانی دخترانه نمود. در نتیجه با همت و پشتکار این بانوی فاضله راه تحصیل برای بسیاری از دختران سهل و میسر گردید.
نکته در خور توجه اینجاست که بانو امین علی رغم مسؤولیتهای اجتماعی که بر دوش خویش احساس می نمود کمتر از خانه خارج می شده و برنامه تحصیل و تعلیم ایشان در منزل مهیا می شد به گونه ای که در خلال مطالعه مستمر و نوشتن کتابهای مختلف در منزل در صورت لزوم با علماء هم مباحثاتی داشت حتی زمانی که اسلام از جهاتی در معرض خطر واقع شده بود دعوت کانون اسلام را برای سخنرانی پذیرفته و جلسات را به طور هفتگی برگزار نمود. توصیه این حکیم الهی به خانمهایی که قصد ادامه تحصیل داشتند چنین بود که مشکلات دوران تحصیل را تحمل کنند و درس را ادامه دهند زیرا کمبود افراد متعهد و آگاه در بسیاری جوامع به خوبی حس می شود.
حجت الاسلام بانو امین خود در یک مصاحبه علت گرایش خود را به تحصیل علوم الهی مرهون فضل و عنایت بی شائبه از جانب خدای خویش دانسته و در این راستا ضمن اشاره به خاطراتی از زمان کودکی خویش این چنین فرموده است:
«...درست به یاد دارم در اوقاتی که با بچه های همسن بودم مثل آنها تفریح و گردش نمی کردم بلکه مشتاق بودم بیشتر تنها باشم تا بهتر بتوانم فکر کنم زیرا گمشده ای در وجود خود داشتم و اگر به مجالس عمومی می رفتم باز در حال تفکر بودم و در این اندیشه که پا از جاده شریعت بیرون نگذارم. در میان علوم به «خداشناسی» و علومی که مربوط به خداوند بود بیشتر علاقه داشتم و دائم در طلب حقیقتی پویا بودم تا سرانجام در صدد بر آمدم زبان عربی را بیاموزم شاید از این راه گمشده خود را پیدا کنم و به خدا نزدیک شوم.
حدود یازده ـ دوازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تا اینکه به نوشتن کتاب اربعین موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن اربعین اطلاع حاصل کردند کتبا سؤالاتی راجع به فقه برایم فرستادند و پس از آنکه جواب ایشان را دادم «درجه اجتهاد» به من عطا فرمودند. از آن به بعد مشغول تألیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتابهای: محزن اللئالی، سیر و سلوک، معاد، روش خوشبختی، اخلاق نوشته شد و سرانجام به تألیف تفاسیر (تفسیر محزن العرفان) پرداختم و هنوز هم مشغول به آن هستم در تمام این مراحل از تفضلات و الطاف الهی برخوردار بوده ام و گاه به گاه جرقه های نورانی نصیبم می گردد و محظوظم می کند و «هَذا مِنْ فَضْلِ رَبّی».
«جنّت» به جای «جانت»
یک بار خانمی از سیاهپوستان آمریکا آمده بود و می گفت که من ادیان را بررسی می کنم و به این نتیجه رسیده ام که اسلام بهترین دین است و شنیده ام در جهان اسلام یک چنین بانوی مجتهدی وجود دارد و می خواهم که او را ببینم. اسمش «جانت» بود. می خواست اسمش را عوض کند، ولی وقتی معنای جنّت را فهمید اسم خود را جنّت گذاشت. 27 ساله بود و از همسرش طلاق گرفته بود و اسم پسربچه خود را هم علی گذاشته بود. این خانم آمد پیش خانم امین و ایشان بر او کلمه شهادتین خواند و او مسلمان شد.
من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم
ایشان به حقایق فیض کاشانی و مقامات معنوی خواجه عبداللّه انصاری خیلی علاقه داشتند. یک مدت پیش ایشان می رفتیم، مرتب روی این چند کتاب کار می کردند و می فرمودند: وقتی آدم با خدا باشد گوشش به دنیا و عوالم آن نیست ... در روزهای آخر عمرشان که به دیدنشان رفته بودم فرمودند: «من دیشب خدمت جدّم رسول اللّه رسیدم و مرتبه نفس مطمئنه را مشاهده کردم. گریه می کردند و می گفتند: من نمی خواستم برگردم ولی نمی دانم چه شد که به زندگی برگشتم. دیشب از جدم رسول اللّه خواستم که حضرت علی(ع) را ملاقات کنم و یک دفعه دیدم در باز شد و حضرت امیر وارد شدند. دستم را روی شانه حضرت انداختم گفتم: یا مولا امیرالمؤمنین! من می خواهم خدمت شما برسم. حضرت علی لبخندی زدند گفتند: تو هستی؟ خلاصه ایشان مرتبا گریه می کردند و می گفتند: من چرا برگشتم؟ من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم ...
رحلت بانو امین
این بانوی مؤمنه سرانجام پس از یک عمر خدمت خالصانه در سن 97 سالگی در بیست و سوم خردادماه 1362 به جوار رحمت الهی شتافت و مزارش در اصفهان زیارتگاه اهل علم و تقوا گردید. چندی از شاعران از جمله روان شاد سپیده کاشانی، مصطفی هادوی (شهیر)، سیدعباس حسّامی و حجت الاسلام مجتبی حاتمی لنکرانی از علمای نجف، در رثای او اشعار نغز و دلاویزی سرودند.
منبع: مجله پیام زن-خرداد 1376، شماره 63/ پروین داوودیفرد