
سرویس تلنگر - حسین عندلیب: متأسفانه بار دیگر شاهد انعکاس سخنان خلاف واقع و سیاهنمایی دشمنان در رسانههای معارض هستیم. محمدرضا نیکفر که تحصیلات خود را در رشتههای مهندسی، فلسفه، علومسیاسی و خاورشناسی گذارنده است در نقد جریان «روشنفکری دینی» برخاسته و با سیاهنمایی تمامعیار از وضعیت ایران، بار دیگر پیام ناامیدی و بحران را در ذهن مخاطب ایرانی طنینانداز کرده است. همان هدفی که سالهای سال توسط او و دوستانش در جبههی رسانهای معاندین انقلاب دنبال شده است. هر چند پاسخ ندادن به این سخنان که بیشتر تبلیغاتی و صرفا بیان ادعاهای واهی میباشد، بهترین پاسخ است لکن به نظر میرسد بازخوانی و بیان نقد این سخنان خالی از لطف نیست.
در پاسخ به این مطلب نیکفر که میگوید: «به نظر من... اگر دشمن و آفت دموکراتیزاسیون، ولایت باشد، پس معنای اصلاحِ دینیِ دموکراسیپذیر نقد و طرد ولایت در شکلهای شناختهشده تاریخی آن میشود، نه برقراری ولایت تازهای که سخت نیست درک این که نسخه رقیقشده نوع کهنهای از ولایت است.» باید گفت: بنابر سخن نیک فر به طور کلی باید داستان «اسلامی سازی» را پایان داد و باید برای گذار به دموکراسی نهاد «ولایت» را حذف کرد!
وی سپس با عظمت از سورن کیرکهگور یاد میکند و او را بزرگترین مصلح دینی اندیشمند تاریخ معرفی میکند: «بزرگترین مصلح دینی اندیشمند تاریخ، سورن کیرکهگور، در نهایت توکل میکند و به ولایت تن میدهد (بنگرید به تفسیر او از تعلیق اخلاق به نام ایمان در ماجرای ابراهیم)، که اگر تن نمیداد میتوانست فوئرباخ دیگری شود.» البته آقای نیک فر با ذکر نام کیرکه گور در واقع مکتب فکری خود را مشخص میکند. سورن کیرکه گور فیلسوف مسیحی دانمارکی، پدر «اگزیستانسیالیسم»است. وی معتقد است دین قلمرو عشق است نه عقل و لذا هرگز مسائل دینی برهان پذیر و استدلال بردار نیست. وی همچنین معتقد است «وحی و الهام فقط برتر از عقل نیست، بلکه خلاف عقل است.»(ر.ک:پترسون و دیگران،1379: 80) ادعاهای سورن کیرکه گور مورد انتقادات فراوانی قرار گرفته است. و در مقابل این ادعا از نظر حکمت متعالیه صدرایی و با استناد به آیات و روایات ایمان حقیقی وامدار براهین عقلی و مکاشفه قلبی است و هرگز مسائل دینی با عقل سر جنگ ندارد. (می توانید تفصیل اشکالات به نظریه سورن کی یرکه گارد را بنگرید در: رابطه عقل و ایمان در اندیشه کی یرکه گارد و ملاصدار، عبدالعلی شکر، دو فصلنامه عقل و دین، پاییز و زمستان1393، ش11، ص111 به بعد.)
جریان شریعتی و مجاهدی خلق به خاطر عدم اشراف کامل بر مبانی دینی، گاه مخرب دین میشد
نیک فر در ادامه معتقد است بهترین زمان برای خداحافظی با «اسلام» و «ولایت» در آستانه یا همراه جریان مشروطه بوده است: «در ایران اصلاح دینی میبایست در قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم صورت میگرفت؛ در آستانه مشروطیت، یا همراه با مشروطیت. شاید جنبش بابی گامی ناکام در این جهت بوده است. دوران پهلوی، دوران استاندارد شدن شیعه بود... این شیعه با یک توپولوژی مشخص میشد: با قدرت و اعتبارمندیاش در حوزههای دینی، شهرهای مذهبی، الیت مذهبی، قشرهای سنتی. تیپولوژی آن تغییر میکرد، جایی که توپولوژی آن تغییر میکرد؛ پدیدهای که نمونه بارز آن حسینیه ارشاد، شریعتی و مجاهدین خلق است». وی معتقد است چون در زمان پهلوی شیعه استاندارد شده بود بهترین زمان بود که دیگر بتوان تیپولوژی او را تغییر داد. واژه «تیپولوژی» بیشتر در سخنان شریعتی به کار رفته است. و نیک فر هم معتقد است جریان شریعتی و مجاهدین خلق میتوانست این تیپولوژی را تغییر دهد. البته این که جریان شریعتی و مجاهدین خلق میتوانست تیپولوژی مؤمنین را تغییر دهد شکی نیست، لکن به کدام سمت؟! متأسفانه جریان شریعتی و مجاهدین خلق به خاطر عدم اشراف کامل بر مبانی دینی و فقاهتی گاه به تفسیرهای از دین دست میزدند که بیش از آنکه دینداری را تقویت کند، مخرب دین میشد!
این روشنفکرنما در ادامه با انتقاد از کار روشنفکران دینی در ایران میگوید: «اشکال کار آنان این است که فکر میکنند مشکلات موجود در کار دین به معرفت برمیگردد و وظیفه آنان این است که شناختی درست را به جای جهالت مسلط یا برداشتهای انحرافی بگذارند. پهنه ستیز اما نه عقل نظری، بلکه عقل عملی است. دین البته میتواند موضوع شناخت قرار گیرد؛ اما در جایی که شناخت مطرح است، ایمان مطرح نیست. اگر میخواهید پا به کارگاه شناخت بنهید، باید ایمانتان را پشت در بگذارید. پیشنهاد من به روشنفکران دینی این است که پروژه اصلاح را در حیطه عقل عملی پیش بردند، “اصلاح” در حیطه عقل نظری هیچ جایی ندارد.»
ادعای نیک فر در این فراز این است که مشکلات موجود در حوزه دین به «معرفت » بر نمی گردد. اتفاقا از دیدگاه فلسفی ابتدا باید حوزه «معرفت» اصلاح شود. چگونه ممکن است حوزه معرفت اصلاح نشود ولی عمل اصلاح گردد؟ حتی در جریان روشنفکری غربی مورد نظر نیک فر نیز باید ابتدا حوزه «معرفتی» مورد توجه قرار گیرد و از این رهگذر حوزه «عمل» تغییر کند؟ شخصی که مقداری با «فلسفه» آشنایی داشته باشد متوجه میشود که همواره «معرفت» بر «عمل» تقدم دارد و همه انسانها بر اساس اعتقادات و باورهای خود اقدام به انجام اعمال گوناگون میکنند.
ادعای دومی که نیک فر در فراز بالا داشت این است که باید ایمان را پشت در گذاشت و سپس وارد حوزه شناخت و معرفت شد. این سخن وی تکرار همان ادعای پوزیتویست هایی همچون دورکیم است که معتقدند: « دانشمند باید فارغ از ارزشهای خودش به مطالعه جامعه بپردازد.». حذف پیش فرضهای ذهنی و معرفتی و نادیده گرفتن آنها در حقیقت کج راههای است که اندیشمند را در بن بست قرار میدهد و مجبور میشود بر خلاف اعتقادات خود تفکر کند. این سخن نیک فر نباید با سخن حق دیگری که میگوید اندیشمند دینی نباید متعصبانه برخورد کند همسان انگاری شود. زیرا برخورد غیر متعصبانه غیر از حذف پیش فرضهای ایمانی واعتقادی است. اساسا حذف پیش فرضها امکان ندارد و خود آقای نیک فر هم در این مصاحبه با توجه به پیش فرضها و اعتقادات خود سخن میگوید.
وی سپس با یک سیاه نمایی از وضعیت فکری و اندیشهای ایران اسلامی میگوید: « آنچه درباره خرابی وضع روشنفکران دینی گفتم، به این معنا نیست که وضع دیگران را بهتر میدانم. وضع همه ما خراب است. متناسب با عمق فاجعهای که گرفتار آن شدهایم، از خود تکاپو نشان نمیدهیم.». اگر منظور شما این است حرفهای روشنفکرنماها کمرنگ شده و دیگر تکاپوی ندارند اینکه بد نیست! این خود جای شکر دارد که حمله به باورها و اعتقادات مردم کم شده است! آیا اینکه باورهای مردم حفظ شود و هر روز هر کس با پُز روشنفکری به آنها حمله نکند این فاجعه است؟ بله البته برای شما و دوستان شما که کمر همت برای سست کردن باورهای مردم بسته اید فاجعه است!
نیک فر بار دیگر فضای ایران را «محافظه کار» دانسته و روح ناامیدی را در آن حاکم میداند و به مخاطب القا میکند وضعیت «بدتر» هم میشود: «اما لازم است که برای درک بهتر روابط به جریانها و اتفاقهای بنیادی در میان ایرانیان نظر دوزیم. مدتهاست که ما وارد یک دور از برآمد محافظهکاری شدهایم، هم در سطح جهانی هم در ایران... در ایران بهتر است آن را به صورت منفی تعریف کنیم: مقاومت در برابر تغییر در مناسبات ولایی در عرصههای طبقاتی، جنسیتی، فرهنگی و سیاسی؛ در یک بیان مقاومت در برابر تغییر امتیازوری از وضعیت موجود؛ و اگر ناامیدی سیاسی را هم لحاظ کنیم، میتوانیم تصور از آینده بهعنوان بدتر در مقایسه با بد موجود را هم بهعنوان فضاساز روانی محافظهکاری تلقی کنیم.» یک سوال از آقای نیک فر دارم، چرا باید همه چیز که در ایران است را باید «منفی» تفسیر کنید؟! دشمنی این قدر رُو و بیپروا؟!
رسانههای معارض پس از تلقین اوضاع منفی در ایران، زهر خود را میریزند
نیک فر پس از آمادهسازی مخاطب و تلقین اوضاع منفی و اینکه همه چیز در ایران بد است سپس زهر اصلی خود را میرزد و میگوید: « نظام مستقر بحرانزده است و بحران در رهبری آن به زودی میتواند آن را با چالش بیسابقهای مواجه کند.» این سخن در واقع از برنامههای جریان رسانهای غرب است که از ابتدای انقلاب با ولایت فقیه به ستیز برخواسته و پس از فتنه 88 ستیزهجوییهای خود را مضاعف کردند. نیک فر و دوستانش که آرزوی براندازی نظام را در سر میپرواندند، بعد از اینکه تدابیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب را در پایان دادن به جریان فتنه 88 دیدند، چنان عصبانی شدهاند که به این در و آن در میزنند و امروز سخن از بحران در رهبری میزنند. اما آنها از هر کسی بهتر میدانند تا زمانی که نهاد «ولایت فقیه» وجود دارد و خبرگان رهبری وجود دارد هیچ بحرانی برای رهبری پیش نمیآید. یادمان نرود که آنها همان کسانیاند که در هنگامه ارتحال حضرت امام(ره) کار انقلاب را تمام شده معرفی کردند اما ساعتی نگذشت که اقدام حکیمانه و شجاعانه خبرگان رهبری در انتخاب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدظله العالی) مشت محکمی بر دهانشان کوبید.
این نویسنده غرب زده در ادامه جریان غیر مذهبی را هم محافظه کار میداند و با این سخن میگوید همه خواستار تغییر در ایران هستند ولی میترسند: «محافظهکاری در میان قشرهای غیرمذهبی هم وجود دارد، و در میان آن قشرها گروهی قوی از سرمایهداران و متخصصانی دیده میشود که از وضعیت فعلی چندان ناراضی نیستند؛ البته خواهان تغییر هستند اما چنان تغییری که با آن وقفهای در امتیازوری آنان پدید نیاید» آقای نیک فر خوب است مقداری چشم خود را باز کنید! خوابید یا خود را به خواب زده اید؟ مشارکت مردم در انتخاباتهای گوناگون و راهپیماییهای گوناگون را نمیبینید؟ تلاش شبانه روزی دانشمندان جوان کشور در تمام رشتههای علمی را نمی بینید؟ رشد 11 برابری جریان علمی کشور از نُرم جهانی را نمی بینید؟ اگر واقعا همه ناراحتاند پس این همه فعالیت علمی و شبانه روزی برای چیست؟ آیا نا امیدان میتوانند چنین کارهای بزرگی را انجام دهند؟
سپس نیک فر بر بسته بودن فضا تأکید میکند و میخواهد ادعای قدیمی خود بر نبود آزادی بیان را تکرار کند: «با این وصف، زمینه خوبی برای نظریهپردازی انتقادی جدی وجود ندارد، در میان مذهبیها و همچنین به شکل محسوس تأسفآوری در میان غیرمذهبیها.»
در انتها وی با یک مقایسه ناکام، دور از انصاف و معاندانه بین انقلاب امام خمینی(ره) و جریان تکفیری، آدم کش، ضد عقل و ضد دین داعش میگوید: « اگر نظریهپردازان جدی رادیکالی در میان مذهبیها و غیرمذهبیها داشتیم، میتوانستند با هم بسازند، زیرا میتوانستند یک اسلامیسم ژنریک را در پس جریانهای مختلف اسلامی، از جریان خمینی گرفته تا جریان دواعش، تشخیص دهند، هر کدام آن را به شیوه خویش تحلیل کنند و با وجود نرسیدن به نتایج یکسان، دریابند که این قصه سر دراز دارد و آنان لازم است در کنار هم قرار گیرند.» وی ادعا میکند نهضت امام خمینی(ره) و آدم کشانی همچون داعش در اصول مشترکند و از یک اسلام همگانی(ژنریک) منشعب شده اند. اما هر انسان منصفی میداند که قیاس بین این دو جریان کاملا و صددرصد اشتباه و حتی یک نقطه اشتراک میان این دو وجود ندارد. از اینکه میخواهم چند تفاوت اصلی را بین اسلام مکتب امام و اسلام ادعایی جریان کثیف داعش بیان کنم از ساحت امام خوبی ها، شهدا و مردم متدین ایران عذر خواهی میکنم. نهضت امام خمینی(ره) برخواسته از اراده مردمی و برای احقاق حقوق مردم بود ولی جریان داعش برخواسته از استکبار جهانی و برای کشتار مردم بی دفاع است. اسلام امام خمینی(ره) اسلام رحمانی و مدافع کرامت و شرافت انسانی اما اسلام دواعش یک اسلام خشن، آدم کش و بی نهایت رعب آور است. جریان دواعش مجموعهای کامل از زشتیها و پلشتیها و پلیدی هاست. بعد از گذشت بیست و چند سال از ارتحال امام عزیز(ره) همواره چهره مهربان و موعظههای دلنوازش در گوش و جان مردم طنین انداز است و ما که توفیق زیارتش را نداشته ایم حسرت دیدارش را میکشیم. اما داعشیها از روز اول مورد لعن و نفرین و سخط الهی و مردم بوده و خواهند بود و هر وجدان بیداری در دنیا از آنان اعلام بیزاری کرده و میکند.
در کل میتوان گفت مجموع سخنان و گفتههای نیک فر در واقع باز تکرار سخنان قدیمی جریان معارض انقلاب و در تعارض با باورها و اعتقادات مذهبی ایرانیان است و نکته جدیدی ندارد؛ این سخنان دست و پا زدن بیهوده در باتلاقی هست که در آن گیر کردهاند و در نهایت باعث مرگ خودشان خواهد شد.
قسمت اول یادداشت با نام «مقاله نشریه میهن سرشار از توهین به درک و فهم ملت ایران است!» را در اینجا ببینید.