
حلقه وصل: نشریه حلقهوصل تصمیم گرفته است تا به مناسبت سالگرد پرواز تلخ اردیبهشتماه به بازخوانی نشریه شماره 118 خود بپردازد.
شما ویژگیهای رفتاری و مدیریتی شهید رئیسی را از کلام غلامعلی حداد عادل میخوانبد:
از ابتدای انقلاب اسم آقای رئیسی را دورادور میشنیدیم. در آن سالها ایشان در قوهٔ قضاییه بودند. شاید قدیمیترین ردپایی که از ایشان در ذهن من بهجا مانده، مربوط به حکمی است که امام راحل به ایشان و آقای نیّری دادند و مسئولیتی را در قوهٔ قضاییه به ایشان واگذار کردند. این نشان میداد که آقای رئیسی مورد اعتمادند. در سالهایی که ایشان در سازمان بازرسی کل کشور بودند، اسم ایشان مطرح بود، اما ارتباط مستمر و منظم بنده با ایشان به سال ۸۸ به بعد برمیگردد. از سال ۸۸ تا ۱۴۰۳ که حدوداً ۱۵ سال میشود، بهطور متوسط هفتهای یک جلسهٔ مشترک با آقای رئیسی داشتیم. البته این ارتباط در این ۳۳ ماه کمتر از گذشته بود، ولی باز هم ماهی یکبار در شورای عالی انقلاب فرهنگی که ایشان رئیس جلسه بودند و یکبار در مجمع تشخیص مصلحت نظام ملاقات حاصل میشد. علاوهبر این دیدارهای خصوصی هم صورت میگرفت. آخرینبار جمعه ۲۵ اسفند بود که بنده ملاقاتی خصوصی در دفتر ایشان داشتم و دربارهٔ مسائل سیاسی گفتگو کردیم.
نه به بیاخلاقی!
آقای رئیسی انسان معتقد و مؤمنی بود؛ نیت خالصی داشت، پاک بود و برای خدا کار میکرد. به همین جهت موازین شرعی و اخلاقی را بسیار رعایت میکرد. ایشان هیچوقت دنبال مقام نمیدوید، مقام دنبال ایشان میدوید! ایشان از مسئولیت فرار نمیکرد، ولی خودش بهدنبال مسئولیت نبود. در سال ۹۶ که ایشان برای اولینبار در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کرد، به مشهد رفته بودیم. ایشان آن موقع تولیت آستان قدس بود و هنوز فرایند برگزاری انتخابات شروع نشده بود. گفتم شما تشریف بیاورید برای انتخابات، گفتند نه! من همین خادمی حضرت رضا را به هر سلطنتی، به هر ریاستی، ترجیح میدهم! با اصرار و التماس ایشان را به عرصهٔ انتخابات کشاندیم. فرصت هم بسیار کم بود. گاهی میگفتند چطور میخواهید آقای رئیسی را که شغل اجرایی یا سیاسی نداشته، ظرف دو ماه به ملت معرفی کنید؟! ایشان به اصرار ما و خیلی از دوستان دیگر آمدند و در آن انتخابات چهرهای معنوی، اخلاقی و صبوری از خودشان نشان دادند. بیاخلاقی دیدند، اما بیاخلاقی نکردند. مردم یادشان هست که چه حرفهایی به ایشان گفتند. این از همان درسهایی است که باید از آقای رئیسی بگیریم.
آقای اسماعیلی وزیر ارشاد گفتند بعد از جلسهٔ مناظرهٔ تلویزیونی ایشان به آن رقیب انتخاباتی که به ایشان توهین کرده بود و تهمتی زده بود، گفتند برای شما طلب مغفرت میکنم! این یادآور رفتار مالک اشتر است: کسی در بازار به او اهانتی کرد در حالیکه مالک شخصیت مهمی بود. مالک جوابی نداد و رفت. یک نفر که شاهد ماجرا بود، آن توهینکننده را متوجه کرد که به چه شخصیتی اهانت کرده است. فرد اهانتکننده با عجله دوید و مالک را در مسجد، در حالیکه نماز میخواند پیدا کرد. ایستاد تا نمازش تمام شود، عذرخواهی کرد. مالک گفت نه! من اتفاقاً آمده بودم برای تو طلب مغفرت کنم! ایشان در انتخابات بعدی هم هیچوقت به این فکر نبود که رقیب خودش را به هر قیمتی از میدان بهدر کند. خیلی ملایمت بهخرج میداد.
حفظ وحدت، یک واجب دینی
آقای رئیسی به قبلیهای خودش بد نمیگفت. اینطور نبود که بخواهد صحنه را تاریک کند تا خودش نورانیتر جلوه کند. بعضیها چون روشنی ذاتی ندارند، تضاد ایجاد میکنند و روشنی خودشان را با تاریککردن زمینه نشان میدهند. در دورانهایی شاهد بودیم که اشخاصی سیاستورزیشان بر اساس تضاد بود. همیشه باید یک آدم معروف جلویشان قرار میگرفت تا تضادی ۱۸۰ درجهای بین خودشان و او جلوه دهند.
در هر سخنرانی و مصاحبهای او را میکوبیدند، او را دیو معرفی میکردند تا خودشان دلبر شوند! مردم را هم به همین کیفیت به دو دسته تقسیم میکردند. آقای رئیسی مطلقاً اهل این کارها نبود و با اینکه خیلی حرفها برای گفتن داشت، بهندرت احساس میشد راجع به مشکلات باقیمانده از دورهٔ رئیسجمهور قبلی حرف میزند. اصلاً بنا نداشت دیگران را خرد کند. به خدا توکل داشت و با صداقت کار میکرد.
نکتهٔ مهم دیگر در روش کار ایشان این بود که اختلافات درون خانوادهٔ سیاست را علنی نمیکرد و بین مردم نمیآورد. ما شاهد بودیم که بعضی وقتها ایشان یک نظر داشت و مجلس یک نظر دیگر و ایشان ناراحت بود از اینکه راهی را صحیح میداند پیش نمیرود. اما محال بود درد دل خودش را از سخنگاه عمومی بیان کند. بنایش بر این بود که وحدت در جامعه و بین مسئولان برقرار شود. ایشان همانطور که به واجبات شرعی مقید بود، حفظ وحدت را هم بهعنوان یک وظیفهٔ دینی واجب میدانست. واقعیت او این بود، اصلاً تظاهر نمیکرد که مثلاً بهعنوان یک شیوهٔ مصلحتاندیشانه چنین رفتاری داشته باشد. باورش این بود که به هیچوجه جامعه نباید احساس کند رؤسای قوا با هم اختلافنظر دارند.
امیدوار نگه داشتن مردم
خصوصیت مهم ایشان امیدوار نگاهداشتن مردم بود. ایشان معمولاً مثبت صحبت میکرد و از پیشرفتها و کارها میگفت. میدانست سلاح دشمنان انقلاب ناامیدکردن مردم است. ایشان بهشدت از ناامیدکردن مردم پرهیز داشت، آن هم در شرایطی که در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی آوار سیاهنمایی و ناامیدسازی به سر مردم فرود میآمد. ایشان با این شرایط مقابله میکرد و امید میداد.
ایشان از حاشیهسازی و بحرانسازی پرهیز میکرد. ما شاهد دورانی بودیم که بهقول میداندارهای آن دوران، هر ۹ روز یک بحران داشتیم؛ یا شاهد دورانهایی بودیم هر نطق برخی افراد، زخمی به روح ملت وارد میکرد و مردم را به تشویش میانداخت! فضای سیاستمداران و مجلس و دولت و ادارات و جامعه و بازار، بگومگو بود. در دوران آقای رئیسی ما چنین بیاخلاقیهایی ندیدیم. یعنی آقای رئیسی سخنرانی میکرد و خیال ما راحت بود که بهقول اُدَبا، سخنرانی ایشان تالی فاسد ندارد و دردسر تولید نمیکند! ایشان منطقی صحبت میکرد. کلام ایشان موجه بود. با اینکه ایشان دشمن و مخالف زیاد داشت و آنان منتظر بودند از یک لفظ ایشان ایراد بگیرند، در این ۳۳ ماهی که ایشان خدمت میکرد، کمتر حرفی زد که دستاویزی برای مخالفان داخلی و خارجی فراهم شود.
نفع آتی مقدم بر نفع آنی
در بعضی جلسات اشخاصی صحبت میکردند، با ایشان مخالفت میکردند، صدایشان را بلند میکردند، نقد میکردند، اعتراض میکردند، ایشان با آرامش گوش میدادند و بعد که نوبتشان میشد، از توهین و انتقامجویی خبری نبود. حدود هفت هشت ماه پیش از شهادتشان، یک شب از حدود ۴۰ نفر از مسئولان احزاب سیاسی دعوت کردند. بنده هم با یک نفر فاصله نزدیک ایشان نشسته بودم. نیمی از آن دعوتشدگان جلسه کسانی بودند که به جناح مقابل آقای رئیسی تعلق داشتند، هر چه دلشان خواست، گفتند. آقای رئیسی گوش میکردند. بیاعتنایی هم نمیکردند، صحبتها را دنبال میکردند و خم به ابرو نمیآوردند. من مترصد بودم ببینم وقتی آخر جلسه نوبت ایشان میشود، چطور این جلسه را جمعبندی میکند، ایشان بهجای اینکه انگشت روی وجوه اختلاف بگذارد، سعی کرد وجوه اشتراک را پیدا کند و این جمع را به هم نزدیک کند. هر کس آن شب در آن جلسه حاضر بود، موقع خروج از جلسه، از آقای رئیسی ناراضی نبود. این هنر مردان خداست!
آقای رئیسی نفع آتی مردم را بر نفع آنی ترجیح میداد. این موضوع تقوای زیادی میخواهد! در عالم سیاست افراد میتوانند با ظاهرسازیهایی طرفدارهای خودشان را زیادتر کنند. مثال بزنم: ایشان خیلی نگران معیشت مردم بود. اصولاً آدم بیتکبری و سادهزیستی بود، دلسوز مردم بود.
عدالتخواه، به معنای واقعی بود. ایشان در اموری سرمایهگذاری ارزی میکرد و بودجه را به آن جهت میداد که نمود و بهرهٔ فوری سیاسی نداشت. آقای رئیسی از روز اولی که آمد سر کار، بهصورت مستمر موضوع رفع کمآبی را در جایجای ایران دنبال میکرد. ایشان حداقل ۱۰ طرح کلان ملی را با صرف دهها هزار میلیارد تومان، پیگیری کرد. بیشتر طرحها از مسیرهای طولانی، با لولهگذاری، سدسازی و ایجاد نهرهای صنعتی مهندسیشده انجام میشد. ایشان در کردستان و خوزستان مسئلهٔ آب را تا حد زیادی حل کرد. ایشان میخواست مردم روستاهای دورافتاده به آب دسترسی داشته باشند. ایشان میتوانست این پولها را صرف واردات کند و مثلاً کاری کند که ارزاق مردم فراوانتر شود، ولی ایشان تشخیص میداد که این سرمایهگذاری درازمدت سود بیشتری برای کشور خواهد داشت. یک مثال دیگر گردآوری گازهایی بود که هدر میرفت. ایشان در وزارت نفت با جمعکردن این گازها، آن را سرمایهگذاری کرد و سعی کرد از هدر رفت آن جلوگیری کند.
ممکن بود ایشان سرمایهگذاریهایی انجام دهد که اگر هشت سال هم رئیسجمهور بود، به بهرهبرداری نرسد، ولی اگر تشخیص میداد کاری بنیادی و زیربنایی است، آن را بر کار روبنایی و سطحی مقدم میدانست.
سرباز رهبری
این نظام، نظام دینی است و رهبر کشور اختیاراتی دارد که از معارف دینی نشأت میگیرد و برخاسته از تفکر دینی ماست. در قانون اساسی برای رهبری نظام وظایف و اختیاراتی تعریف شده است، از جمله تعیین سیاستهای کلی. آقای رئیسی عقلاً و شرعاً معتقد بود باید در اجرای نیات رهبری، تا میتواند تلاش کند. ایشان به تأمین نظر رهبری، بیش از هر امرِ دیگری مقیّد بود؛ گوشش به سخنِ آقا و چشمش به دهانِ آقا دوخته شده بود. ایشان ابایی نداشت که در جمعِ سیاستمداران به صراحت خودش را سربازِ آقا بداند. بارها در طولِ این چند سال از ایشان شنیدیم که به صراحت میگفتند من سربازِ آقا هستم. پس از بازگشت از سفرِ اولشان به روسیه در موردِ صحبتهای خود با آقای پوتین صحبت میکردند. ظاهراً آقای پوتین از درایت و همّت و مدیریتِ آقای رئیسی تعریف کرده بودند. آقای رئیسی گفته بود نه! ما سربازِ رهبریمان هستیم. من هر کار هم که بکنم، در چارچوبِ منویّاتِ رهبری است و این توفیقات اصلش ناشی از دیدگاههای رهبریست. به آقای پوتین گفته بود من خودم را سربازِ رهبریِ کشور میدانم. از نظرِ سنّی من ۱۴ سال از آقای رئیسی بزرگتر بودم. به آقای رئیسی میگفتم تا وقتی شما خودتان را سربازِ رهبری بدانید، من خودم را سربازِ شما میدانم! واقعاً هم اعتقادم همین بود. وقتی کسی با تمامِ وجود میخواهد سیاستهای کلّی و دیدگاههای رهبری در کشور اجرا شود، ما نسبت به او همان نسبتی را داریم که او با آقا دارد!
سندِ حقّانیّتِ نظام
ایشان بسیار پرکار بود و جلسات را تا دیروقت ادامه میداد. باورتان نمیشود نزدیکِ ۲۰ نفر تا ساعتِ ۱۲ شب با رئیسجمهور جلسه داشته باشند در حالی که باید فردا هشت صبح، بانشاط نطقی را در فلان جلسه ایراد کند یا سراغِ کارِ مهمّی برود. حالا بعد از شهادتشان اعلام میشود که ایشان نمازِ شبش هم ترک نمیشد!
آقای رئیسی در مقامِ رئیسِ قوّهی مجریّه و رئیسِ دولت، طعمِ شیرینِ حکومتِ دینی را به مردم چشاند. نشان داد که یک آدمِ گمنام، میتواند از یک منطقهی دورافتاده در شرقِ ایران، از یک خانوادهی معمولی، بلند شود. او پدرِ خودش را در کودکی از دست داده بود و خودش در نوجوانی کارگری کرده بود. با چنین زمینهای بدون اینکه به خانوادههای دولهها و سلطنهها وابستگی داشته باشد، با لیاقت برسد به مقامِ شخصِ دوّمِ کشور و رئیسجمهور شود. این برهانیست بر حقّانیّتِ نظام. مردم باید بدانند دستپروردهی حوزهی علمیهی قم، یک روحانی که در سالِ ۵۷ فقط ۱۹ سال داشت، اینطوری در خدمتِ مردم قرار میگیرد و از استقلال و عزّتِ کشور دفاع میکند.
بزرگترین میراث
بزرگترین میراثی که آیتالله رئیسی برای اهلِ سیاست بهجا گذاشت، اخلاقِ سیاسیست. امروز بیش از هر چیز به اخلاقِ سیاسی احتیاج داریم. این نکتهایست که امام بر آن تأکید داشت و مقامِ معظّمِ رهبری مکرّر تذکّر دادند. رهبری در پیامی که هفتمِ خرداد به مجلسِ دوازدهم دادند، فرمودند: نکتهای که همواره بر آن تأکید میکنم، آن است که مجلس باید آرامشبخش و امیدآفرین و برانگیزانندهی همّتها و دعوتکننده به همدلی و برادری در محیطِ عمومیِ کشور باشد. کسی که این عبارت را از رهبری میشنود، دقیقاً شخصیّتِ شهیدِ رئیسی در ذهنش تداعی میشود. بعد میفرمایند: در خودِ مجلس نیز مسابقاتِ بیفایدهی رسانهای و مجادلاتِ مضرِ سیاسی وقت و عمرِ کوتاهِ دورانِ مسئولیّت را به خود مشغول نسازد. این امری بود که آقای رئیسی سعی میکرد در فضایِ سیاسیِ کشور حاکم کند.
رهبری از همان مجلسِ ششم، همیشه تأکید داشتند که در فضایِ ملتهب، در فضایِ پر از جدال و جنجال، کسی نمیتواند فکر کند. مسئولان برای خدمت به مردم و حلّ مشکلاتِ کشور بیش از هر چیز محتاجِ تفکّر و تعقّلند. آفتِ تفکّر و تعقّل جنجالآفرینیست. در همین بحثهای انتخاباتی، رهبری تأکید کردند همدیگر را تخریب نکنید. ولی بعضیها چیزهایی را به دروغ از چند سال پیش در جیبشان قایم کرده بودند که دو ماه قبل از انتخابات طرفِ مقابلِ خودشان را لجنمال کنند.
آقا در دیدار با دانشجویان در ماهِ رمضان فرمودند وقتی در یک شبکهی اجتماعی یا یک برنامهی تلویزیونی کسی را متّهم میکنید و به کسی نسبتی میدهید و او به این امکان دسترسی ندارد که از خودش دفاع کند خلافِ عدالت است. همهی ما باید عدالتخواه باشیم و این انقلاب اصلاً پیامِ قرآنیاش عدالت است. خدا در بیانِ فلسفهی بعثتِ انبیا میفرماید لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ و أَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ و المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ، یعنی کتاب، حکمت و ارسالِ رسل هدفِ مهمش برپاییِ عدالت است. چطور ممکن است کسی مدّعیِ عدالت باشد و چنین رفتارِ ناعادلانهای با دیگری بکند؟ یعنی در جایی که او نمیتواند توضیح بدهد و از خودش دفاع کند، تا میتواند او را خراب کند! آقای رئیسی درست نقطهی مقابلِ این رفتارها بود.