به گزارش حلقه وصل، پس از تصرف کابل توسط طالبان، در موضع برتر قرار گرفتن این گروه و پایان جنگ ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان اما و اگرهای بسیاری در خصوص آینده افغانستان و منطقه، ساختار دولتی که توسط طالبان تشکیل خواهد شد، تعدیل مواضع ایدئولوژیک این گروه، ارتباط افغانستان با ایران و سایر کشورهای منطقه، احیای اقتصاد فرو پاشیده این کشور و نقش احتمالی ایران در بازسازی افغانستان، وجود دارد.
در این راستا گفتگویی با «پیرمحمد ملازهی» کارشناس ارشد و تحلیلگر مسائل افغانستان، انجام داده ایم که در ادامه از نظر میگذرد:
آینده ایران و افغانستان در سایه به قدرت نشستن طالبان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در واقع آینده ایران و افغانستان، بستگی به رویکرد اتخاذی طالبان دارد که آیا قصد دارد به سمت انحصار قدرت پیش برود و یا اینکه با تشکیل یک دولت فراگیر سایر قومیتها و گروههای سیاسی را نیز در قدرت سهیم میکند.
درهر دو حالت مواضع ایران متفاوت خواهد بود؛ اگر طالبان به سمت توزیع قدرت پیش برود و سایر قومیتها به خصوص شیعیان و ترک زبانها را در ساختار حکومت سهیم کند در این صورت به سمت آن هدفی پیش خواهد رفت که مطلوب ایران هم میباشد؛ چرا که ایران نیز خواستار تشکیل یک دولت فراگیر با پایگاه اجتماعی گسترده در افغانستان است. ایران از یک سمت به لحاظ ایدئولوژیک با شیعیان و هزارههای افغانستان اشتراکات فراوانی دارد و از سوی دیگر تاجیکهای افغانستان در حوزه فرهنگی ایران قرار دارند و همه اینها به نفع ایران است.
اما اگر طالبان به سمت انحصار قدرت پیش برود با توجه اینکه ایدئولوژی این گروه با ایران متفاوت است و به عربستان سعودی نزدیک تر است به نظر میآید که در آن صورت مناسبات ایران و طالبان و یا دولتی که طالبان تشکیل میدهد خیلی در روال مناسبی قرار نخواهد گرفت.
آیا بیانیه صادر شده از سوی طالبان برای تشکل دولت فراگیر صرفاً نمایشی برای تغییر دیدگاه جامعه جهانی است و یا اینکه واقعاً طالبان قصد تعدیل مواضع ایدئولوژیک خود را دارد؟
در حال حاضر طالبان دو نیاز اصلی دارد و این موضع آنها را باید در ارتباط با این دو نیاز اصلی ببینیم؛ یک نیاز داخلی است که به دنبال آرام کردن فضا است تا جریانی علیه آنها در کشور شکل نگیرد که بخواهد علیه قدرت طالبان مقاومت کند و مورد دوم اینکه طالبان نیاز به شناسایی بین المللی دارد چرا که در حال حاضر شرایط به گونهای است که بدون اینکه دنیا طالبان را به رسمیت بشناسد، ادامه قدرت برای طالبان سخت خواهد بود.
بنابراین من معتقدم که این دو نیاز، طالبان را مجبور کرده است که تا حدودی مواضع متعادلتری در پیش بگیرد و صحبت از آزادی همه گروههای سیاسی و اجتماعی و حتی سهیم شدن آنها در ساختار دولت داشته باشد.
ولی اینکه طالبان در نهایت با همین خط مشی پیش برود جای بحث دارد؛ چرا که طالبان دو شاخه است؛ یک شورای کویته که تا حدودی مواضع ملایمتری دارد و دیگری شاخه شبکه حقانی و شورای پیشاور که بسیار تندرو است و آنها زیر بار تعدیل مواضع ایدئولوژیک نخواهند رفت؛ به هرحال اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد خیلی قابل پیش بینی نیست.
ایران چه نقشی در تشکیل دولت فراگیر افغانستان میتواند ایفا کند؟
ایران میتواند در این زمینه کمک کند چرا که ایران مرز طولانی مشترکی با افغانستان دارد و از دیگر سو طالبان هم روی ایران حساب میکند. با توجه به اینکه هم چین و هم روسیه به نوعی از طالبان حمایت میکنند و ایران هم در این گروه می گنجد، بنابراین ایران میتواند در این راستا نقشی را ایفا کند مشروط بر اینکه در ایران هم یک وحدت نظری در این مورد وجود داشته باشد. چون در شرایط فعلی در خصوص این مسئله دیدگاههای متفاوتی در کشور وجود دارد و حداقل دو نگاه متفاوت به این موضوع در ایران مطرح است. این نگاهها باید یکجا شوند و یک خط مشی داشته باشند تا بتوانند تأثیر مثبتی بر جای بگذارند.
رابطه دراز مدت بین طالبان و عربستان سعودی به خصوص حکومت تشکیل شده توسط طالبان در افغانستان را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من طالبان کاملاً با عربستان هماهنگ خواهد شد. البته در این ماجرا قطر بیشترین نقش را ایفا کرده است و این دلارهای قطر بود که باعث شد فرماندهان افغان مقاومت نکنند. از دیگر سو بین قطر و عربستان سعودی هم یک رقابتهایی وجود دارد.
ولی در کل ایدئولوژِی طالبان سه منشأ دارد؛ یک دیوبندیسم شبه قاره هندی، دیگری سلفیت عربستان سعودی و مورد آخر هم سنتهای قومی خود طالبها که پشتون والی است. بنابراین طالبان از لحاظ ایدئولوژیک به عربستان سعودی نزدیک است و نمیتوان گفت که در آینده روابط تیره ای بین این دو وجود خواهد داشت.
چندی پیش «سهیل شاهین» سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر، از کره جنوبی، چین و ترکیه خواست تا در روند بازسازی افغانستان سهیم شوند و حتی با همین رویکرد همین مطالبه را از واشنگتن نیز داشت، به نظر شما آیا طالبان حاضر است به خاطر نیاز اقتصادی به تعدیل مواضع ایدئولوژیک خود روی بیاورد؟
خیر، من فکر نمیکنم که مواضع ایدئولوژیک طالبان تغییر کند و این مواضع سر جای خود هستند. آنها از نقطه نظر دیگری به سرمایه گذاری خارجی در افغانستان مینگرند.
به نظر میآید که الان چینیها در موقعیت مساعدی قرار گرفتهاند؛ چرا که چین پیشنهادی برای استخراج معادنی در افغانستان داده که در دنیا بسیار کمیاب هستند، تقریباً ۲ هزار میلیارد دلار ارزش این معادن تخمین زده شده است. از دیگر سو چینیها به صورت جدی به دنبال این هستند که افغانستان را در چارچوب طرح «یک کمربند یک جاده» که زیر مجموعه سی پیک و قرارداد ۲۵ ساله ایران و چین است، قرار دهند و در واقع قصد دارند که افغانستان را به این سه کشور پیوند بزنند. چینیها در واقع پاکستان، ایران و افغانستان را در یک مجموعه میبینند.
به اعتقاد من، درحال حاضر چینیها در موقعیت بسیار مساعدی قرار گرفتهاند تا بتوانند با سرمایه گذاری در افغانستان مشکلات اقتصادی این کشور را پاسخ بدهند اما شرطش این است که آنها بتوانند در این زمینه با طالبان قرارداد ببندند و اینکه آیا غربیها اجازه میدهند که چینیها یک چنین امتیازی را بگیرند یا نه؟ باید منتظر بود و دید که چه میشود.
فضاحتی که آمریکا بر سر خروج از افغانستان به بار آورد چهره این کشور به عنوان ابر قدرت در دنیا را خدشه دار کرد از دیگر سو ما در قرن ۲۱ شاهد رقابت بین آمریکا و چین برای تصاحب هژمون جهانی بودهایم، با توجه به تحولات اخیر شما شانس کدام کشور در این زمینه را بیشتر میبینید؟
این رقابتی است بین آمریکا و چین برای به دست گرفتن هژمون جهانی در قرن ۲۱؛ این واقعیتی است که هم اکنون با وقایع افغانستان و در واقع در این کشور گره خورده است؛ منطقهای که حوزه زیست پشتونها و بلوچها است. یعنی از سی پیک و یک کمربند یک جاده از دو مسیر «واخان» و گذرگاه «قره قرام» رد میشوند که جغرافیای پشتونها است و بعد وارد جغرافیای بلوچ میشوند و می رسند به بندر «گوادر»؛ خب آمریکاییها احتمالاً با طالبان توافقات پشت پردهای دارند که به یک نوعی جلوی این امر را بگیرند و در واقع این یک رقابت بین آمریکا و چین است و اینکه چه کسی برنده این رقابت خواهد شد؛ جای بحث دارد.
به هرحال رقابت بین آمریکا و چین وجود دارد و چینیها هم امیدوارند که با به دست گرفتن قدرت، آمریکا را به زیر بکشند و در همه اینها قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی و غیره هر دو کشور نقش مهمی را ایفا میکند.
از دیدگاه شما کدام کشور شانش بیشتری دارد؟
به اعتقاد من، چینیها در دراز مدت شانش بیشتری دارند اما در کوتاه مدت آمریکاییها شانس بیشتری دارند و کفه تراوز به نفع آنها است.
تأثیر طالبان بر روابط منطقه شامل ایران، چین، ترکیه، روسیه و پاکستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد که در این قضیه ترکیهای ها و پاکستانیها جز برندگان بودند و خیلی نمیتوان گفت که ایران برنده این قضیه است. به اعتقاد من، ترکیه و شرکتهای ترکیهای نقش اصلی را در بازسازی افغانستان خواهند داشت و ایران خیلی نمیتواند در این مسئله وارد شود.
چرا که ترکها از یک سو با نگاه پان ترکیسمی که اردوغان دارد و به دنبال نوعثمان گرایی است و از دیگر سو با خروج آمریکا از افغانستان به عنوان بخشی از ناتو در افغانستان عمل میکنند و در واقع نمایندگی ناتو در افغانستان را به عهده دارند، از امتیاز بسیار بالایی برای ایفای نقش در بازسازی افغانستان برخوردار هستند.
بنابراین اگر مجموعه این شرایط را در نظر بگیریم، شاید این طور به نظر میرسد که طالبان ایران را خیلی در بازسازی سهیم نکند، هر چند که ایران در مقابله با سایر کشورها و با داشتن مزرهای مشترک، فرهنگ مشترک، زبان مشترک و غیره در موقعیت مساعدتری قرار دارد ولی همه اینها بستگی دارد که ایران چگونه بتواند با طالبان کنار بیاید و یا مسائلی از این قبیل.
روابط موسکو و طالبان را چگونه ارزیابی میکنید؟
روسیه نگران است و نمیداند که در دوحه بین «زلمای خلیل زاد» نماینده آمریکا در امور افغانستان و «ملأ برادر» چه گذشته است. ممکن است در مذاکرات دوحه، طالبان تعهدی به آمریکا داده باشد که اگر به قدرت برسد فضا را برای جریانهای رادیکال باز کند، چون مناطق مرزی شامل ازبک ها، چچنها و اویغورها هستند و مرزها در حقیقت در دست آنها است. همه اینها بخشی از طالبان و متحد این گروه هستند. از طرف دیگر همه اینها عضو داعش هستند و روسیه از این بابت نگران است.
به اعتقاد من روسیه هم در این قضیه بازی خودش را میکند و در واقع چینیها، ترکها، پاکستانیها و ایرانیها هم هر کدام بر اساس منافع ملی خودشان، بازی خودشان را خواهند کرد. بنابراین در این فضا و از این منظر باید تحولات افغانستان را دید که چگونه رقم میخورد و تناسب هر کدام از این کشورها با این تحولات چگونه خواهد بود.
آیا مقاومتی که در دره پنجشیر به عنوان نماد «مقاومت» در افغانستان توسط «احمد مسعود» شکل گرفته و درگیریهای اخیر نیروهای مسعود با طالبان، به سرانجامی خواهد رسید؟
پنجشیر به لحاظ جغرافیایی منطقه سختی است و هرکسی نمیتواند به راحتی به این منطقه وارد شود و از این لحاظ احمد مسعود میتواند جبهه مقاومتی را در پنجشیر سازماندهی کند؛ همان طور که در جریان هستید «امر الله صالح» معاون رئیس جمهور پیشین افغانستان نیز به جبهه مقاومت در پنجشیر پیوسته است.
اما واقعیت چیز دیگری است چرا که اگر جبهه مقاومت علیه طالبان بخواهد از دره پنجشیر خارج شود ضربه پذیر است؛ چرا که طالبان نیروی جهادی بسیار قدرتمندی در اختیار دارد. بنابراین خیلی سخت خواهد بود که بگوییم این مقاومت میتواند طالبان را از قدرت حذف کند.
از دیگر سو مقاومت پنجشیر بدون حمایت خارجی امکان پذیر نیست. چون آنها سلاح و امکانات ندارند و توسط طالبان محاصره خواهند شد. آنها حتماً باید حمایت خارجی به دست بیاورند که در مورد این حمایت خارجی هم تردید وجود دارد.
چرا آمریکا تجهیزات نظامی خود را در افغانستان رها کرد و حتی اگر امکان انتقال آنها وجود نداشت، این تجهیزات را منهدم نکرد؟ آیا طالبان نمیتواند از این تجهیزات علیه خود آمریکا استفاده کند؟
به نظر من در دوحه معاملاتی صورتی گرفته است و این طور نیست که طالبان به یکباره حرکت بکند و ارتش افغانستان هم هیچ مقاومتی نکند و تسلیم شود. به نظر میرسد بخشی از حاکمیت پشتونها در افغانستان پشت پردهای است که با آمریکا در دوحه بسته شده است و در واقع آنها به عنوان ستون پنجم عمل کردند.
کسانی که دستور دادند که ارتش افغانستان مقاومت نکند، قطعاً بدون برنامه این کار را نکردند و بدون شک مسائل پشت پردهای در مذکرات دوحه وجود داشته است.
ارزیابی کلی شما از وضعیت کنونی افغانستان و به قدرت نشستن طالبان چیست؟
برداشت شخصی من این است که طالبان قدرت را در دست گرفته و تغییر خیلی جدی به وجود نمیآید. طالبان در مراحل اول و برای تثبیت جایگاه خود، مواضع متعادلتری خواهد گرفت؛ این همان چیزی است که «ذبیح الله مجاهد» اعلام میکند ولی در بلند مدت وجه ایدئولوژیک طالبان بر وجه سیاسی آنها غلبه خواهد کرد. بنابراین خیلی نمیتوان انتظار داشت که طالب همان طالب ۲۰ سال قبل نباشد.