
سرویس معرفی: پاسداشت «حمید حسام» خالق آثاری مانند «آب هرگز نمیمیرد»، «دهلیز انتظار»، «خداحافظ سالار»، «غواصها بوی نعناع میدهند»، «وقتی مهتاب گم شد»، «دلیل» و... دیروز در اولین همایش از سلسله همایشهای «شب وصل»، در سالن تماشاخانه مهر حوزه هنری برگزار شد. در این همایش جمعی از مسئولین استان همدان و چهرههای حوزه ادبیات و شعر دفاع مقدس و خانواده شهدای گرانقدر شهید حسین همدانی، شهید علی خوشلفظ و شهید علی چیتسازیان از شهدای برجسته استان همدان حضور داشتند. حمیدرضا حاجیبابایی (نماینده مردم همدان و فامنین در مجلس شورای اسلامی)، علی آقامحمدی (عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام)، دکتر محمدرضا سنگری، احمد عبودتیان (مسئول قرارگاه خاتم الاوصیاء)، محسن مومنیشریف، گلعلی بابایی، جواد محقق و وهب همدانی (فرزند شهید حسین همدانی) در سخنانی ویژگیهای فردی و شاخصهای آثار و تاثیرات حمید حسام بر حوزه ادبیات دفاع مقدس –مخصوصا خاطرهنگاری- را برشمردند.
سردار حمید حسام در کتاب «خداحافظ سالار» خاطرات همسر سردار شهید حسین همدانی، در کتاب «وقتی مهتاب گم شد» خاطرات سردار شهید علی خوشلفظ و در کتاب «دلیل» خاطرات سردار شهید علی چیتسازیان را روایت کرده است. این عزیزان شهدای شاخص استان همدان هستند. دیروز و در مراسم پاسداشت «حمید حسام» در میان صلواتهای حاضران در این مراسم، محمدطاهر خوشلفظ (فرزند شهید خوشلفظ) به همراه مادرشان به رسم ادب، احترام و یادبود «جفیهای را که همیشه به همراه شهید خوشلفظ بود» را و علی چیتسازیان (فرزند شهید علی چیتسازیان) نیز به همراه مادرشان «جانماز پدر» را تقدیم حمید حسام کردند. فرزندان و همسر سردار شهید حسین همدانی که از این بخش مراسم اطلاع نداشتند، گفتند که یادبودی از شهید همدانی به حمید حسام تقدیم خواهند کرد. وهب همدانی، فرزند شهید حسین همدانی در هنگام تجلیل خانواده شهدا از استاد حمید حسام، ایشان را «سردار قلم» خواند. شرح کامل آنچه در اولین شب وصل اتفاق افتاد را در ادامه میخوانید.
چرا شب وصل با حمید حسام شروع شد؟
احمد عبودتیان: آتش در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خیلی سنگین است؛ هم تانکها دارند از جلو میآیند و هم زیر پایمان آب انداختند و هم از پشت محاصرهمان کردند و هم رایحه شیمیایی در دشت پیچیده است. در میان این سروصداها کمتر فرصت چنین جلساتی پیش میآید تا ما بتوانیم تشکر کنیم، کمتر میتوانیم به فتوحات فکر کنیم. چون از هر طرف خبر میرسد، خبرهایی که سبب شده شما هم مثل آقا خواب نداشته باشید. در این شرایط کمتر پیش آمده بنشینیم و به این فکر کنیم که تا حالا با چه مهماتی میجنگیدیم. اما وقتی در این عرصه دقت میکنیم میبینیم که هنوز هم دود از کّنده بلند میشود، هنوز هم کارهای امثال آقای سرهنگی، قلم آقا گلعای بابایی و... است که در پیشرویها کمک حال ماست. قرار است این «شب وصل» برای این عزیزان باشد، برای شکرگذاری از درگاه خدا به خاطر وجود این بزرگان. این نسل پررویش؛ انبوه، پرتکرار، پرابتکار و مخلص هستند. لذا همایش شب وصل، آغازی است بر قدرشناسی از کسانی است که آقا در موردشان فرمودند که من سالها چشم انتظار شما بودم، آغازی است بر قدرشناسی از نسلی که هم در عرصه جنگ سخت و هم در عرصه نرم کار خودش را به سر منزل مقصود رسانده است. این نسل در تنگناها موفق شد برگ دیگری را رو کند و آقا در موردشان فرمودند: من قلبا برای اینها دعا میکنم و دوستشان دارم. یکی از این افراد که ما امشب به خاطرشان اینجا جمع شدیم، «حمید حسام» است. اما در مورد اینکه چرا اولین پاسداشت شب وصل را از آقای حسام شروع کردیم باید بگوییم که وقتی با آقای جعفر زمردیان پیشینه حمید حسام را مرور میکردیم دیدیم که حمید حسام اولین کسی بود که بعد از جنگ کانونهای بسیج را در همدان راه انداخت و این کانون بعدها منشا خدمات فراوانی شدند، اولین کسی بود که فعالیت در عرصه راهاندازی موزهای دفاع مقدس را شروع کرد، اولین کسی بود که در قصه کنگره سرداران ورود کرد. او در خیلی از جاها اولین بود. برای همین اولین شب وصل را با حمید حسام شروع کردیم. من به عنوان کلام آخر دعا میکنیم که خداوند آقای حسام را کمک کنند تا روایت فتح فلسطین به دست فرزندان امام را بنویسد.
واقعیت استاد حسام این است؛ هر روز بهتر از دیروز
دکتر محمدرضا سنگری: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ. إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ. فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ. إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ.» من در ابتدای کلامم سوره کوثر را عمدا خواندم و میخواهم از این سوره بهرهگیری کنم. بر اساس این سوره همه ما یا «کوثری» زندگی میکنیم یا «ابتری». یا زیست کوثری داریم یا زیست ابتری. زیست کوثری زیستی زایا، پویا و پایاست. اینها حداقل مولفههایی است که میشود برای زیست کوثری تعریف کرد. البته مقام معظم رهبری فرمودند: کوثر یعنی زنده، زاینده و فزاینده. نقطه مقابل کوثر میشود ابتر؛ یعنی سترون و نازا، کسی که زایش و رویش ندارد. وجود کوثری، یکی از خصوصیات استاد حسام است. این زایایی در فکر و اندیشه و تکاپوی دانشی استاد حسام را زمانی میتوان یافت که تمام آثار ایشان را -از نخستین اثر تا آخرین اثر- مورد بررسی قرار داد. یکی از خصوصیات ایشان نظامند بودن ذهنشان است. نکتهای که میخواهم بگوییم شاید کمی باعث آزرده خاطر شدن فعالان ادبیات جنگ شود. آنقدر که من این عرصه را میبینم، بخشی از این عرصه دارد به سمت مسخ دفاع مقدس و به سمت تحریف برخی از ارزشها حرکت میکند و خوشبختانه در این بین عرصه خاطرهنگاری ما یک عرصه امیدبخشی است که حقیقت و واقعیت دفاع مقدس ما را در خویش آینه کرده است. ما این ویژگی آینگی را میتوانیم در آثار استاد حسام بیابیم. من وقتی آثار استاد حسام را مطالعه میکنم بازخوانی و بازنگاری چندباره ایشان بر آثارشان را احساس میکنم. این منش و روش چراغی است که باید فراروی ما باشد. نمیخواهم این تعبیر را به کار ببرم، ولی ای کاش نگارشها و تحریرهای چندگانه یک اثر با هم بود تا وقتی کسی مطلب نویسنده را میخواند بداند او از کجا آغاز کرده، چند بار مطلب را تغییر داده و چرا این ساختار را فراهم آورده است. استاد حسام در کتاب «آب هرگز نمیمیرد» 360 ارجاع داده است. در عرصه کتابهای خاطرهنگاری «مستندسازی» خیلی ارزنده است و گاهی اوقات در این عرصه ما با فقر استناد روبهرو هستیم. کتاب آب هرگز نمیمیرد هارمونی و نظام دارد؛ از جلد کتاب تا عنوان کتاب تا فصول کتاب. یک وحدتی از اول تا آخر کتاب آب هرگز نمیمیردِ استاد حسام وجود دارد. این وحدت خیلی ارزشمند است. من به خانواده استاد حسام تبریک عرض میکنم. چون در این تردید ندارم که این مجموعه یاریگر استاد حسام در خلق آثارشان بودند. خوشبختانه آثار استاد حسام هرچقدر که جلوتر آمدیم بهتر شدهاند؛ هر روز بهتر از دیروز. واقعیت استاد حسام همین است؛ هر روز بهتر از دیروز. امیدوارم که خداوند دعایی که آقای عبودتیان در حق استاد حسام کردند، مستجاب کند.
فرزند شهید همدانی: آقای حسام برای من پناه است
وهب همدانی: آقای حسام از آن دسته آدمهایی است که هم نوشتههایش، هم خودش و هم رفاقت با ایشان حال آدم را خوب میکند. یادم است شبِ روزی که ما در همدان پدر را دفن کردیم، ایشان در منزل یکی از بستگان به من گفتند: آقا وهب من میخواهم کتاب خاطرات مادر شما را بنویسم. همین گفته جرقه نوشته شدن کتاب «خداحافظ سالار» شد. این کتاب خاطرات مادر است. آقای حسام نزدیک به 10 ماه بر روی این کتاب وقت گذاشتند. مادر کمتر ولی ما چهار فرزند شهید همدانی، بارها ایراد میگرفتیم، ایشان با سعهصدر این ایرادها را میپذیرفتند و تغییر میدادند. با این وجود آقای حسام بر روی ساختار کتابش با کسی شوخی نداشت. من با آقای حسام به یاد شهدا میافتم، به یاد همه آنهایی که در کنار آقای حسام بودند یا آقای حسام در کنار آنها بود. ما به یاد پدر میافتیم، به یاد حاج ستار ابراهیمی میافتیم، به یاد شهید چیتسازیان، به یاد علی آقای خوشلفظ. به نظرم زیباترین کار ایشان این بود که شهدایی که اسمی از آنها برده نمیشد یا اینکه کمتر شناخته شده بودند، به ما معرفی کرد. ایشان آقای چیتسازیان، آقای خوشلفظ، حاج ستار ابراهیمی و... را معرفی کردند. هر کدام از این شهدا ستارههای بزرگی هستند. مسیری که آقای حسام طی میکند همان مسیری است که شهید حاجیبابایی، شهید شهبازی و همه این شهدایی که نام بردم طی کردند. ما فرزندان شهدا بعضی وقتها خیلی دلمان میگیرد و نیاز به پناههایی داریم که ادای انقلابیگری در نیاورند و واقعا انقلابی باشند، صادق باشند... برای خود من یکی از این پناهها آقای حسام است. وقتی که در کنار ایشان هستم و با ایشان حرف میزنم حس خوبی دارم. با آثار ایشان به همه جا رفتم، به خاطرات کودکی، به روزهایی که ما با خانم پناهی همسر مکرم شهید چیتسازیان در اهواز بودیم، به روزی که با پدرم به منزل شهید ستار ابراهیمی رفتیم. ما با آقای حسام داریم به این مسیرها میرویم، داریم اینها را درک میکنیم، با آقای حسام بوی نعناع را استشمام میکنیم. انشاءالله آقای حسام برای ما باشند، برای ما قلم بزنند و دل خانواده شهدا را همیشه شاد کنند.
گلعلی بابایی: حسام در نوشتن الگوی من است
گلعلی بابایی: فکر میکنم سابقه آشنایی من با آقای حسام در حال ورود به بیستمین سال خودش است. سال 1376 یا 77 ایشان مسئول بنیاد حفظ آثار استان همدان بودند و من معاون فرهنگی لشکر 27 بودم. آن موقع ما داشتیم کارنامه عملیاتی لشکر را مینوشتیم و ایشان مطلع شده بود که چنین کتابی در حال تالیف است. ایشان خیلی حساس بودند که حق رزمندههای همدان در این کتاب گم نشود. وقتی برای نوشتن یکی دو کتاب به استان همدان رفتم، آنجا با عظمت کار آقای حسام آشنا شدم. او عملیاتهای رزمندههای استان همدان را بازخوانی میکرد. در روزهای خاص که معمولا هم جمعه بود، رزمندههای استان همدان در عملیاتهای مختلف را جمع میکرد. افرادی را هم گرد هم جمع میکرد که دسترسی به آنها واقعا سخت بود؛ چون یکی نماینده مجلس بود، یکی وزیر بود، یکی معاون وزیر بود... و نتیجه کارش شد یک بایگانی بسیار قوی از مطالب و خاطرات رزمندهای استان همدان. در ادامه در بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس همکاری ما ادامه پیدا کرد. ایشان معاون ادبیات بنیاد بودند و من معاون هنری بودم. از کارهای شاخص ایشان در بنیاد، برگزاری چند دوره از جشنوارههای کتاب سال بود. شاه بیت کار ایشان در بنیاد برگزاری جشنواره ربع قرن کتاب دفاع مقدس بود. برگزاری این جشنواره واقعا یک کار طاقتفرسایی است. یادم است که تا آن موقع ایشان چند تا تالیف داشت ولی هیچ کدام از این تالیفات را در این جشنوارهها شرکت نمیداد. با این وجود من حسام اصلی را زمانی بیشتر شناختیم که ایشان بازنشسته شد و به قول استاد سنگری هر روز بهتر از دیروز آثار متنوعی را ارائه دادند. کتابهایی مثل وقتی مهتاب گم شد، خداحافظ سالار و... را در این دوران نوشتند. این کتابها هم در جشنوارهها مقام آوردند و هم مقام معظم رهبری برای دو تا از کتابهای ایشان تقریظ نوشتند. این نشان میدهد که آقای حسام کار خودشان را خیلی خوب بلد هستند. مطلب آخر هم اینکه میگویند اگر میخواهید کسی را بشناسید باید با او همسفر شوید. امسال خدا توفق داد و من در دو سفر خارج از کشور –یکی در سفر سوریه و دیگری در سفر نمایشگاه کتاب فرانکفورت- با ایشان هم اتاق بودم. در این دو سفر فهمیدم که آقای حسام فراتر از آن چیزی است که در ذهن ما بود. ایشان از نظر سبک زندگی، اخلاق و حسنات برای من الگو هستند. ضمن اینکه من در نوشتن هم سعی میکنم که از ایشان الگو بگیرم. مقام معظم رهبری گفتند: گفتن خاطرات به صورت شفاهی و خام هم خوب است ولی رنگآمیزی هنرمندانه این خاطرات آنها را جذابتر میکند. به اعتقاد من یکی از هنرهای آقای حسام رنگآمیزی هنرمندانه خاطرات رزمندهها و شهداست.
آقا گفتند امثال شهید چیتسازان معرفی نشدند چون حمید حسام نداشتند
محسن مومنیشریف: به اعتقاد من نباید از آقای حسام خیلی تعریف کنیم چون ایشان زجر میکشند. من وظیفه خودم میدانم که خاطرهای را تعریف کنم. سرکار خانم پناهیروا، همسر محترم شهید چیتسازیان و علی آقا پسر شهید چیتسازیان این خاطره را به یاد دارند. سال گذشته در شب 22 بهمن دیداری با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتیم. در این دیدار عدهای از اهالی قلم و خانواده محترم شهدا از جمله خانواده جناب سردار سلگی حضور داشتند. آقا از این بزرگواران به شدت تجلیل کردند، استقبالی کردند که به گمان من این استقبال کمنظیر بود. تجلیلی که آقا از آقای سلگی، از علی آقا و سرکار خانم پناهیروا کردند خیلی عجیب بود، اینها وقتی آمدند آقا به استقبالشان رفتند. علی آقا را به آغوش گرفتند و نکتهای را به خانم پناهیروا گفتند که فکر میکنم مظمونش این بود؛ بانو، من عاشق شوهر شما شدم. آقا در این دیدار به آقا سلگی و خانم پناهیروا نکتهای را فرمودند و گفتند: آقای سلگی احتمالا مانند شما در جای دیگر هم پیدا میشود، همچنین ممکن است مانند آقای شهید چیتسازیان هم در جاهای دیگر پیدا شوند، ولی اینها شناخته نشدهاند چون حمید حسام نداشتند، خانم ضرابیزاده ندارند. مسئولان استان همدان باید قدر این عزیزان را بدانند.
علی آقامحمدی: وظیفه ما پنهان کردن است
آقا محمدی: من با این جمله آقای مومنیشریف موافقم که نباید از آقای حسام خیلی تعریف کنیم. به نظرم بهتر است در رابطه با اثر کار ایشان صحبت کنیم تا کسانی که میتوانند در این حوزه کار کنند تکثیر شوند و ما حسامها داشته باشیم و همه اراده کنند که این راه را ادامه دهند. به اعتقاد من برای ارزیابی هر مکتب و فرهنگی که در کشور مسلط میشود باید به محصولاتی که از انسانها تولید میکند بنگریم. از نظر من مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی انسانهایی است که تربیت کرده است. اگر از صدر اسلام آدمهای تربیت شده را بسنجیم، فکر نمیکنم بعد از صد اسلامی مکتبی به میزان انقلاب اسلامی محصول انسانی تربیت کرده باشد. ما فکر میکنیم اینکه انسانها با هم رشد کنند و در عین حال با هم همگن باشند کار سادهای است، در صورتی که این جمع شدن کار سختی است. این آدمها به این سادگی تربیت نمیشوند. آقای حسام یا حسامها دارند این کار میکنند، دارند این سرمایهها را یواشبواش معرفی میکنند. خوشبختانه آقای حسام در آثارشان همه شهدا را طبیعی و یک انسانهای معمولی نشان میدهند و نمیگوید که اینها از اول اینچنین بودند. این خیلی مهم است. چون بعضیها آدمهایی را میسازند که ما نمیتوانیم درستشان کنیم. آقای حسام واکاوی خیلی خوبی را از مجموعه نیروی انسانی شروع کردند و به نظرم اگر ما میگوییم که در این راه جدی هستیم باید به چگونگی تربیت انسانها در انقلاب و جنگ برگردیم. به این فرهنگ نیاز داریم تا بتوانیم ضعفهایمان را پرکنیم. در این راه به آدمهایی نیاز داریم که با تمام وجود در اختیار باشند و هیچ چیز را از خودشان ندانند و ادعایی هم از خودشان نداشته باشند؛ درست مثل آقای حسام. آقای حسام عین آنهایی که در مورد آنها نوشته است. اینها کسانی بودند که همیشه کارهای خودشان را پنهان کردند و این خداوند بود که رهبر انقلاب را همیشه مداح اینها کرد تا همه بدانند آن کس که باید بالا ببرد خداست و وظیفه ما پنهان کردن است.
حسام خوب در نزد شهید همدانی شاگردی کرد
حمیدرضا حاجی بابایی: یک کار تحقیقی در رابطه با رشد انجام میدادم و در پی پاسخ این سوال بودم که رشد از دیدگاه قرآن و روانشناسان چیست؟ از این ناحیه به یک موضوع دیگری رسیدم و آن هم این بود که بر اساس آیه شریفه قرآن خلقت انسان برای آزمایش است. در این بحث به سه اصل رسیدم. این اصول تغییرناپذیر هستند. اول اینکه همه آدمها بدون استثنا -حتی پیامبر اعظیمالاشان اسلام(ص)- حتما آزمایش میشوند. دو، خداوند به هیچ کس بدون آزمایش درجه نمیدهد و سه، آدمها هرچقدر آزمایش بدهند و پیروز شوند آزمایش بعدی سختتر و مشکلتر خواهد بود. اگر روزی فکر کردیم که آزمایشها دارد کاهش پیدا میکند، امتحانها دارد کوچک میشود، نشان دهنده این است که داریم کوچک میشویم. درباره آقای حسام حرفهای خوبی زده شد و من میخواهم به نکته دیگر اشاره کنم و بگوییم: آقای حسام! شهید همدانی، شهید چیتسازیان، شهید خوشلفظ و... شما را انتخاب کردند تا برایشان کتاب بنویسید. آقای حسام قرار است قلههای بلندی را طی کنند و مهمترین ویژگی ایشان این است که تا به امروز سبقه جبههای بودن و همراهی با شهدا را از دست ندادند. من سه دههای است که آقای حسام را از نزدیک میشناسم. ایشان خوب در نزد شهید همدانی شاگردی کردند، خیلی عالی شاگردی کردند. انشاءالله همه ما این مسیر را طی کنیم و بدانیم که مهمترین ویژگی انسان امتحانات بزرگی است که بر اساس آن لحظه به لحظه رشد میکند.
برگزاری بزرگداشتها بدون اثر مکتوب، بسیار کار خطایی است
جواد محقق: همه حرفهای در مورد آقای حسام گفته شد. من میخواهم دغدغه دیگری را بیان کنم. حدود شاید 15 سال پیش برای آقای امیرحسین فردی در همین حوزه هنری مراسم بزرگداشتی گرفته شد. در این بزرگداشت خیلی از بزرگانی که محضر ایشان را درک کرده بودند آمدند و حرف زدند. در بین سخنرانان این بزرگداشت از فوتبالیستهای تیم ملی بودند، از بازیگران و کارگردانان مطرح کشور بودند، شاعران و نویسندگان و بسیاری از چهرههای دیگر راجعبه شخصیت آقای فردی حرف زدند. بعدها که من پیگیر شدم تا سخنان گفته شده در آن همایش را برای انتشار یادنامهای برای آقای فردی در دست داشته باشم، متوجه شدم که بعد از چند سال هیچ اثری از آن گفتوشنود، سخنرانیها و مخاطرهها وجود ندارد. الان هم در این جلسه فیلم گرفته میشود، ضبط میشود و... ولی نمیدانم چرا ما آرشیوداری بلد نیستیم و هیچ کدام از اینها محفوظ نمیماند! یا از آن همه شعرخوانی قیصر امینپور ما دو ثانیه هم فیلم پیدا نکردیم! این دغدغه را از این جهت عرض میکنم که این جلسه و جلساتی از این دست با زحمات فراوانی تشکیل میشود و باید ثبت و ضبط شود. من مکرر گفتم که برگزاری بزرگداشتها بدون اثر مکتوب و کتاب ویژه بزرگداشت، بسیار بسیار کار خطا و کم اثری است.
حمید حسام: در فرهنگی که ما در آن زندگی کردیم دیده شدن جایی نداشت
سردار حمید حسام به عنوان سخنران پایانی در میان تشویقهای ایستاده حاضران در سالن تماشاخانه مهر حوزه هنری بر روی سن رفت. او در پاسخ به اظهارات دوستان و مسئولین استان همدان گفت: «خدایا مرتبه و مقاوم مرا پیش خودت بالا مبر، مگر به همان اندازه که در نفسم خذلان و خواری ایجاد کرده باشی.» این حرف بنده نیست، دعای امام سجاد(ع) زیباترین روح پرستنده است. امام سجاد(ع) از این تعبیرها به خدا پناه میبرد. صادقانه بگوییم؛ من واقعا دارم زیر آوار مهرمانی و محبت شما دست و پا میزنم. این تعابیر برایم جلوهای از قیامت است. شاید هر عزیزی که این فضا را تجربه کرده باشد حرف بنده برایش ملموستر است. یک چیزی بین شوق و شرم؛ شوق دیدن عزیزانی که اظهار رضایت میکنند و شرمندگی از اینکه این عزیزشان تا این وقت شب وقتشان را برای بندهی ناقابل گذاشتند. الان در این دقایق کم و محدود چه بگوییم که خالی از شبهه و شائبه و حرف دلم باشد. در سنت جاری مراسم اینچنینی تشکر میکنند، ما هم تشکر میکنیم. خیلی ما را شرمنده کردید. بعد هم همیشه در چنین مراسمی یک بحث کلیشهای با ادبیات تکراری است که تشکر میشود از اینکه دیده شدیم. این دیده شدن در دایرهالمعارف هنرمندها، سینماگرها و در بین ادبا و شعرا کم و بیش دیده میشود، اما در فرهنگی که ما در آن زندگی کردیم دیده شدن جایی نداشت. یعنی این بزرگانی که شما از آنها نام بردید و من افتخار پیدا کردم که بهرهای از لطف و محبت شهدا را ببرم، به شما بگوییم که دلیل رستگاری همه شهدا این بود که دغدغه دیده شدن نداشتند. آرمان واقعیشان این بود که یک روزی مزد واقعی را از مظهر حق بگیرند. شاید این تجربهای که امشب برای بنده پیش آمد، وقتی آن صحنه زیبا را دیدم و از دست یادگاران ارزشمندِ بزرگانم، مرادهایم، سرورانم و همرزمانم هدیهای را گرفتم [صدایش میلرزد و سعی میکند که هقهق گریهاش در بلندگو نپیچد ولی شانههای استاد حسام میلرزد]، صادقانه میگوییم که لذتی در من ایجاد شد و با خودم گفتم که این را بگوییم که چه قدر لذت دارد که انسان در این دنیا از یادگاران شهدا مزد بگیرد و چقدر زیباتر است که در آن دنیا از خودشان مزد بگیرد. یادم آمد -دوستان و عزیزان و همرزمانم اینجا هستند- ما در شب عملیاتهایی مثل کربلای4، کربلای5 و بیتالمقدس2 عادتی داشتیم (عباس آقا یادشان است) که «خوننامه» مینوشتیم. یعنی یک پارچهای میآوریم و با انگشتمان یک قطره خون بر روی پارچه میچکاندیم تا هر کس شهید شد شفاعت کند و هر کس ماند این مسیر را ادامه دهد. یادم است که این عزیز و بزرگ ما که دوست ندارد اسمش را بگوییم، قرآن را باز و تفعل میزد، هر بار آیاتی که میآمدند عجیب بودند. در یکی از عملیاتها آیه «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیه» آمد. این در یکی از این شفاعتنامهها عجیب بود که ما دلخوش کرده بودیم که اگر این عهد و میثاق محکم نماند نباید دلمان به چیزی خوش باشد. تا زمانی که ما نفس میکشیم از ما سوال میشود. ضمن اینکه اینها تلنگری است که دلخوش کنیم و امیدوار باشیم به رضایت این خانوادهها. علی آقا خوشلفظ شهید شد، از همسرشان پرسیدم علی آقا از من راضی بود؟ این علی بامرام که سالیان سال با هم بودیم. حاج حسین همدانی بزرگ و مراد ما شهید شد، همین سوال را از همسر ایشان پرسیدم. خیلی از عزیزان در این جلسه هستند که من مدیونشان هستم، انشاءلله برای عاقبت بخیری ما دعا کنید. خیلی شرمنده بزرگواری و زحمات شما هستم. خدا میداند نمیخواهم حرفهایی بزنم و احساسی را برانگیزم. شاید [اشکهایم] عصاره همه احساساتی بوده که از شهدا دریافتم. انشاءالله همه رستگار باشید و رستگار باشیم.
سردار رشید تیغ و تسبیح؛ حسام
در این مراسم شعر محمدرضا سهرابینژاد، در وصف حمید حسام نیز خوانده شد و مراسم با اهدای لوحهایی از طرف جمعی از فعالین فرهنگی انقلاب اسلامی، علی آقامحمدی، دفتر راه، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، دانشگاه صداوسیما، نیروگاه مفتح استان همدان و مجمع ناشران انقلاب اسلامی به پایان رسید. سهرابینژاد در وصف حمیدحسام سرودهاند:
از جانب ما و عاشقان بر تو سلام
پیوسته سرت سبز و به کامت ایام
ای حافظ خون شهدا، مرد قلم
سردار رشید تیغ و تسبیح؛ حسام