
سرویس معرفی: خداوند درباره پاداش پیامبری پیامبر می فرماید: «هان ای پیامبر بگو من از شما هیچ پاداشی نمی خواهم، جز دوست داشتن نزدیکانم». هنگامی که این آیه نازل شد و پیامبر آن را برای مردم خواند، از وی پرسیدند که منظور از نزدیکان شما چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: «علی و فاطمه و دو پسر آنان».
در روایتی پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: بهترین بانوان بهشت، خدیجه، فاطمه، آسیه و مریم اند و فاطمه سرآمد آنهاست. فاطمه گلی است که بوستان بهشت را زینت بخشیده است. فاطمه الگوی زن بودن است که تمامی زنان باید به او اقتدا کنند. بانویی که در شکیبایی و بردباری مانند کوه مقاوم و استوار است و در عبادت و تقوا سختکوش و در همسرداری مهربان بود.
فاطمه زهرا دلبند و محبوب پیامبر بود. مهر و محبتی که پیامبر به دختر فرزانه اش داشت، از حد بیان بیرون است. پیامبر هرگاه به سفر می رفت، فاطمه آخرین کسی بود که حضرت با او وداع می کرد و هنگام بازگشت، اولین کسی بود که به دیدار او می رفت. گاه، فاطمه را مادرِ پدر می خواند و او را پاره ای از وجود خود می دانست و می گفت: هرگاه شیفته بهشت شوم، دخترم فاطمه را می بوسم.
روزی فرزندان فاطمه(س)، حسن و حسین(ع)، در بستر بیماری افتادند. پیامبر به دیدارشان آمد و فرمود: «علی جان بهتر است برای بهبودی آنها نذری کنید».
حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) نذر کردند که اگر فرزندانشان بهبود یابند برای خدا سه روز روزه بگیرند. آن دو عزیز از بستر بیماری برخاستند و فردای آن روز حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) روزه را آغاز کردند. امیر مؤمنان برای افطار خود مقداری غلات آورد و فاطمه آن را برای افطار سه روز تقسیم کرد. روز نخست هنگام افطار فقیری در زد و غذا خواست. فاطمه افطار آن روز را به او بخشید و با آب خالی افطار کردند. روز دوم هنگام افطار کودک یتیمی در زد و غذا خواست و فاطمه افطار آن روز را هم به آن کودک یتیم بخشید و روزه خود را با آب گشودند. روز سوم در نهایت ضعف و گرسنگی شدید روزه گرفتند و هنگام افطار، غذای خود را به اسیری که گرسنه بود و به در خانه آنها آمده بود، بخشیدند. روز بعد پیامبر آثار ضعف و رنگ پریدگی را در چهره خاندان عصمت دید. در این هنگام جبرئیل نازل شد و سوره «هل اتی» را بر پیامبر خواند. این سوره در شأن و منزلت این خانواده است.
به روایتی امشب واپسین شب حیات حضرت زهرا سلام الله علیها است. علی با اینکه سدّی در برابر مشکلات و دشواری هاست، با اینکه کوهی از مقاومت است، از دیدن حال زهرا علیهاالسلام به گریه افتاده است. زهرا به هوش می آید و گفت وگویی بین این دو مونس جان شیفته رد و بدل می شود و در پایان، فاطمه چنین وصیت می کند:
مرا امشب غسل بده، شب کفن کن، شب دفن کن... .
علی به تلاوت قرآن و سوره یاسین مشغول است. زهرا چشم می گشاید و می گوید:
«السلام علیک یا جبرائیل. السلام علیک یا ملائکة ربی. الیک ربّی لا الی النار.» و چشم بر هم می نهد.
علی به هنگام دفن زهرایش این گونه به پیامبر خطاب می کند:
«آه، که با چه سرعتی به تو پیوست ای رسول خدا، پیمانه صبرم در این مصیبتِ جان سوز لبریز شده است. اینک امانت تو را به تو سپردم. اما...».
حضرت فاطمه علیهاالسلام در طول مدت حیات کوتاه خود و بخصوص 3 ماهه آخر عمرش، جهادی عظیم و مبارزه ای مؤثر داشت؛ مبارزه ای که در تاریخ حیاتِ زنان، بی سابقه و کم نظیر است و تاریخ آن را به عنوان الگو و سند ثبت کرده است. حضرت زهرا علیهاالسلام ، نشان داد که راه و رسم مبارزه، همه گاه، تیر زدن و شمشیر کشیدن نیست؛ گاهی مبارزه به صورت خشونت و رویارویی انجام می گیرد و زمانی به صورت آرام است و با سکوت انجام می پذیرد. او می دانست که مبارزات، لازم نیست که همه گاه، به سرعت و فوریت نتیجه دهد، بلکه گاهی بذر نهضتی کاشته می شود و حاصل آن سال های بعد و حتی دهه ها و قرن های بعد به دست می رسد. او در مقطعی به خطبه خوانی و بحث و استدلال منطقی با خصم پرداخت، رسواگری کرد و اتمام حجت نمود و در مرحله ای دیگر با سکوت، خشم و نفرت خود را اعلام نمود.
رهبر معظم انقلاب می فرماید: «جهاد آن بزرگوار در میدان های مختلف، یک جهاد نمونه است. در دفاع از اسلام، در دفاع از امامت و ولایت، در حمایت از پیغمبر صلی الله علیه و آله در نگه داریِ بزرگ ترین سردار اسلام یعنی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که شوهر او بود».
در ادامه چند شعر تقدیم به آن بانوی بزرگ و با عظمت تقدیم مخاطبان عزیز می شود.
السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا
داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا
کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا
به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا
التماسیم و به الطاف شما محتاجیم
با همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم
وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم
چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم
باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم
باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم
آن کسانی که به آئین خدا محتاجند
به بیانات تو در دین خدا محتاجند
بگو از راه خدایی که فراموش شده
بگو از راهنمایی که فراموش شده
از رسول دوسرایی که فراموش شده
بگو از حق ولایی که فراموش شده
پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن
باز هم فاطمه ! از حق علی حرف بزن
تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات
تو همان جلوهی توحید و همان جلو ی ذات
احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات
راه بیراهه شود ! دم نزنی تو...! هیهات
بگو این فتنه ی با رایت اسلام از چیست ؟
بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟
با ولای تو نوشتند نجات ما را
با تو امروز نداریم غم فردا را
پس مگیر از لب ما خواهش "یا زهرا" را
انقلاب تو گرفته است همه دنیا را
امت واحده محتاج تو و یاری توست
شور بیداری اسلام ز بیداری توست
از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم
اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم
در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم
همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم
چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودن
همه در دایره ی فاطمه با هم بودن
ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام
ای که خون پسرت گشته قوام اسلام
فرصت گفتن از تو شده در این ایام
کربلا شرح غم توست به معنای تمام
از علی و غم او تو سخن آغاز نما
سفره ی درد غریبانه خود باز نما :
غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی
نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی
اول و آخر معراج علی ، راه علی
پهلویم داد شهادت : ولی الله علی
خوش ترین درد علی ، خسته ترین مرد علی
به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی
چند وقتیست سرم روی تنم می افتد
دست من نیست که گاهی بدنم می افتد
نقش لاله به روی پیرهنم می افتد
دست من کار کند ، مطئنم می افتد
من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است
به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است
من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم
بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم
با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم
من از این دست به دیوار شدن خسته شدم
شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت
چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت
آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست
مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست
جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست
هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست
کاشکی زوتر این پیرهن آماده شود
بهر فردای حسینم کفن آماده شود
علی اکبر لطیفیان
****
بر زانوی تنهایی ام دارم سرت را
با گریه می بینم غروب آخرت را
من التماس لحظه های درد هستم
آیا نگاهی می کنی دور و برت را؟
دست مرا بستند و پشتم را شکستند
می بینی آیا حال و روز حیدرت را؟
حالا که روی پای من از حال رفتی
فهمیده ام اوضاع و احوال سرت را!
پروانه حرف عشق را هرگز نمی زد
می دید اگر یک مشت از خاکسترت را
افتاده ام پشت درِ قفل نگاهت
واکن دوباره چشمهای نوبرت را
بر زانوی تنهایی خود سر گذارم
وقتی ندارم بر سر زانو سرت را
علیرضا لک
بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت
همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت
ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک
آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت
ناگزیرم دگر از شهر مدینه بروم
چه کنم گر نروم همسرم از دستم رفت
فاتح خیبرم و خانه نشینم کردند
کشته شد فاطمه و یاورم از دستم رفت
درگهم مقتل محبوب جوانمرگ من است
هیجده ساله حمایتگرم از دستم رفت
غسل میدادم و دیدم بدنش مجروح است
وا مصیبت گل نیلوفرم از دستم رفت
فاطمه یک تنه بر من عوض لشگر بود
موج زد فوج بلا ، لشگرم از دستم رفت
صِهر پیغمبرم و خسته ز جور امّت* *(صِهر:داماد)
ساقی کوثرم و کوثرم از دستم رفت
دگر از ناله اش اهل وطن آسوده شدند
راحتی بخش دل مضطرم از دستم رفت
آبِ رفته که شنیدست به جو برگردد
عاقبت نور دو چشم ترم از دستم رفت
کاش میبود خدیجه سر قبرش میگفت
وای بر حال علی دخترم از دستم رفت
نفسی میکشم و همنفسی میجویم
درد دل با که کنم دلبرم از دستم رفت
ترسم از آن که بُوَد زندگیم طولانی
سیرم از جان که ز جان بهترم از دستم رفت
گردد از ناله ی زینب جگرم خون شبها
گوید ای وای خدا مادرم از دستم رفت
حاج ولی الله کلامی زنجانی
****
رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی
ما را در اوج غم تک و تنهاگذاشتی
برداشتی تو بار خودت را ز بستر و
آن را به روی شانه بابا گذاشتی
یادم نمی رود بخدا لحظه ای که تو
با یا علی به آتش در پا گذاشتی
مادر لباس محسن خود را نبرده ای
آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی
این یادگاری ات جگرم را کباب کرد
دربین شانه موی خودت را گذاشتی
گفتم که چار ساله کجا مادری کجا
این کار را برای اماگذاشتی
آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود
آخربرای زینب کبری گذاشتی
مهدی نظری
چند کلیپ مداحی و مرثیه از مداحان اهلبیت کشورمان به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها را در ادامه خواهید دید.
سید مجید بنی فاطمه
حاج محمود کریمی
حنیف طاهری