به گزارش حلقه وصل، انتشارات مرز و بوم در صفحه اینستاگرامی خود خاطرهای از سید ابوالفضل کاظمی را منتشر کرد.
سید ابوالفضل کاظمی فرمانده گردان میثم از شهادت یکی از رزمندهها در جنگ تحمیلی در این خاطره می گوید:
«بعدازظهر، خرد و خسته تکیه دادم به شانهی خاکی سیلبند. یک تویوتا، ناهار آورد. آهسته از روی سیلبند رد شد و یکی یکی غذاها را پرت کرد برای بچهها پشت سیلبند. بچهها تو هوا غذا را میگرفتند. برنج و گوشت بود؛ در ظرفهای پلاستیکی. بعد بطریهای پلاستیکی آب انداخت. بچهها، آب را در قمقمهشان ریختند.
یکی از بچهها، اسمش اسرافیل بود؛ کمسن و سال و خوشخنده. به رانندهی تویوتا گفت: «داداش، میری عقب، محبت کن جنازه ما رو هم ببر.» لقمه توی دهانمان بود که خندهمان گرفت.
تویوتا رفت تا ته سیلبند. غذا را پخش کرد، دور زد و برمیگشت که یکدفعه یک خمپاره خورد بغل اسرافیل. ظرف غذایم را پرت کردم و شیرجه رفتم روی زمین؛ اما سریع بلند شدم. وسط گرد و خاک دویدم طرف اسرافیل. ترکش به شاهرگش خورده و درجا تمام کرده بود. چند تا از بچههای دور و برش زخمی شده و غرق خون، پخش و پلا بودند. جنازه اسرافیل و زخمیها را انداختیم پشت همان تویوتا و فرستادیم عقب.»