
به گزارش حلقه وصل، آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 21 تا 24 سوره مبارکه «انعام» به بزرگترین ظلم و ستمکارترین مردم، اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ ۗ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ * وَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکَاؤُکُمُ الَّذِینَ کُنتُمْ تَزْعُمُون* ثُمَّ لَمْ تَکُن فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَن قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا کُنَّا مُشْرِکِینَ * انظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ ۚ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُوا یَفْتَرُونَ ؛ چه کسى ستمکارتر است از آن کس که بر خدا دروغ بسته (و همتایى براى او قائل شده)، یا آیات او را تکذیب کرده است؟! به یقین ستمکاران، رستگار نخواهند شد. (به یاد آور) آن روز را که همه آنها را محشور مىکنیم سپس به مشرکان مىگوییم:« معبودهایتان، که همتاى خدا مىپنداشتید، کجایند؟!» (چرا به یارى شما نمى آیند؟!) سپس پاسخ و عذر آنها، چیزى جز این نیست که مىگویند: «به خداوندى که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!» ببین چگونه به خودشان (نیز) دروغ مىگویند، و (آن روز) آنچه را بدروغ همتاى خدا مىپنداشتند، از دست مىدهند». (انعام/ 21 تا 24)
در تعقیب برنامه کوبیدن همه جانبه «شرک و بت پرستى» در نخستین آیه بالا با صراحت به صورت استفهام انکارى مىگوید: «چه کسى ستمکارتر از مشرکانى است که بر خدا دروغ بسته و شریک براى او قرار داده و یا آیات او را تکذیب نمودهاند»؟ (وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ). در حقیقت، جمله اول، اشاره به انکار توحید است، و جمله دوم، اشاره به انکار نبوت.
بزرگترین ظلم
و به راستى ظلمى از این بالاتر نمىشود که: انسان، جماد بیارزش و یا انسان ناتوانى را همتاى وجود نامحدودى قرار دهد که بر سراسر جهان هستى حکومت مىکند.
این کار از سه جهت ظلم محسوب مىشود:
ظلم نسبت به ذات پاک او که شریکى براى او قائل شده.
ظلم بر خویشتن که شخصیت و ارزش وجود خود را تا سر حدّ پرستش یک قطعه سنگ و چوب پائین آورده.
و ظلم بر اجتماع که بر اثر شرک، گرفتار تفرقه و پراکندگى و دور شدن از روح وحدت و یگانگى شده است.
لذا در پایان آیه مىفرماید: «مسلّماً هیچ ستمگرى ـ مخصوصاً چنین ستمگرانى که ستم آنها همه جانبه است ـ روى سعادت و رستگارى را نخواهد دید» (إِنَّهُ لا یُفْلـِحُ الظّالِمُونَ).
البته در آیه فوق صریحاً کلمه «شرک» ذکر نشده، ولى با توجه به آیات قبل و آیات بعد، که همگى پیرامون مسأله شرک صحبت مىکند، روشن مىشود که منظور از کلمه «افتراء» در این آیه همان تهمت شریک قائل شدن براى ذات خدا است.
ظالمترین و ستمکارترین مردم چه کسانی هستد؟
قابل توجه این که: در 15 مورد از قرآن مجید افرادى به عنوان ظالمترین و ستمکارترین مردم معرفى شدهاند که همه با جمله استفهامیه: وَ مَنْ أَظْلَمَ یا فَمَنْ أَظْلَمَ: «چه کسى ستمکارتر است» شروع شده است.
گر چه بسیارى از این آیات درباره شرک و بت پرستى و انکار آیات الهى سخن مىگوید، یعنى ناظر به اصل توحید است، ولى بعضى از آنها نیز درباره مسائل دیگر مىباشد مانند: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ: «چه کسى ستمکارتر است از آنهایى که مانع ذکر نام خدا در مساجد شوند»؟
و در مورد دیگر مىخوانیم: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ کَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ: «چه کسى ستمکارتر است از آنها که کتمان شهادت مىکنند»؟
در اینجا این سؤال پیش مىآید: چگونه ممکن است هر یک از این طوائف ستمکارترین مردم باشند؟ در صورتى که «ظالمترین» تنها بر یک طائفه از آنها صدق مىکند.
در پاسخ مىتوان گفت: همه این امور در حقیقت از یک جا ریشه مىگیرد و آن مسأله شرک و کفر و عناد است، زیرا منع مردم از ذکر خدا در مساجد و سعى و کوشش در ویران ساختن آنها نشانه کفر و شرک است.
همچنین کتمان شهادت که ظاهراً منظور از آن کتمان شهادت بر حقایقى است که موجب سرگردانى مردم در وادى کفر مىشود از چهرههاى گوناگون شرک و انکار خداوند یگانه است.
در آیه بعد، پیرامون سرنوشت مشرکان در رستاخیز بحث مى شود، تا روشن گردد: آنها با اتکاء به مخلوقات ضعیفى همچون بتها نه آرامشى براى خود در این جهان فراهم ساختند و نه در جهان دیگر و مىگوید:
«آن روز که همه اینها را یک جا مبعوث مىکنیم سپس به مشرکان مىگوییم: معبودهاى ساختگى شما که آنها را شریک خدا مىپنداشتید کجا هستند»؟ (وَ یَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمیعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذینَ أَشْرَکُوا أَیْنَ شُرَکاؤُکُمُ الَّذینَ کُنْتُمْ تَزْعُمُونَ).
چرا به یارى شما نمىشتابند؟ چرا هیچ گونه اثرى از قدرتنمایى آنها در این عرصه وحشتناک دیده نمىشود؟
پس از آن، در آیه سوم به این بحث توجه مىدهد: مگر بنا نبود آنها در مشکلات، شما را یارى کنند؟ و شما به این امید به آنها پناه مىبردید؟ پس چرا کمترین اثرى از آنها دیده نمىشود؟
آنها در بهت، حیرت و وحشت عجیبى فرو مىروند و «پاسخى در برابر این سؤال ندارند جز این که: سوگند یاد کنند: به خدا قسم ما هیچ گاه مشرک نبودیم» به گمان این که: در آنجا نیز مىتوان حقائق را انکار کرد (ثُمَّ لَمْ تَکُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنـّا مُشْرِکینَ).
در این که «فتنه» در آیه فوق، به چه معنى است، میان مفسران گفتگو است:
بعضى آن را به معنى پوزش و معذرت، بعضى به معنى پاسخ و بعضى به معنى شرک گرفتهاند.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: منظور از «فتنه و افتنان» همان دلباختگى به چیزى است، یعنى نتیجه دلباختگى آنها به شرک و بت پرستى که پردهاى بر روى اندیشه و خِرَد آنها افکنده، این شده است: در قیامت که پردهها کنار مىرود، متوجه خطاى بزرگ خود بشوند، و از اعمال خود بیزارى جویند و به کلى انکار کنند.
وقتی افراد اعمال خود را انکار میکنند/ فتنه چیست؟
و اصل «فتنه» در لغت چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: آن است که طلا را در آتش بیفکنند و زیر فشار حرارت قرار دهند، تا باطن آن آشکار گردد و معلوم شود خالص است یا ناخالص؟
این معنى را در آیه فوق مىتوان به عنوان یک تفسیر دیگر پذیرفت، زیرا آنها هنگامى که در روز رستاخیز در فشار سخت و وحشتهاى آن روز فرو مىروند بیدار مىشوند و به خطاى خود واقف مىگردند و براى نجات خود اعمال گذشته را انکار مىکنند.
در آخرین آیه مورد بحث براى این که مردم از سرنوشت رسواى این افراد عبرت گیرند مىفرماید: «درست توجه کن! ببین! اینها کارشان به کجا مىرسد که به کلّى از روش و مسلک خویش بیزارى جسته و آن را انکار مىکنند و حتى به خودشان نیز دروغ مىگویند» (انْظُرْ کَیْفَ کَذَبُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ).
و تمام تکیه گاههایى که براى خود انتخاب کرده بودند و آنها را شریک خدا مىپنداشتند همه را از دست مىدهند و دستشان به جایى نمىرسد، مىفرماید: «و آنچه را به دروغ شریک خدا مىدانستند از دست مىدهند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).