
به گزارش حلقه وصل، برگزاری میزگرد «بررسی رویشها و آسیبهای شعر هیئت پس از انقلاب» با حضور رضا اسماعیلی و کامران شرفشاهی، از شاعران کشور واکنشهای مختلفی را در میان جامعه ادبی کشور به همراه داشت. برخی از کارشناسان و شاعران از صحبتهای مطرح شده در این نشست استقبال کرده و تعدادی دیگر نیز، با طرح این موضوع که نقد و بررسی شعر هیئت زمان خاص خود را میطلبد، انتقادات مطرح شده در این میزگرد را غرض شخصی دانستند.
رضا اسماعیلی با اشاره واکنشهای مطرح شده، یادداشتی را به منظور انتشار و توضیحاتی را ارائه کرده که به این شرح است:
«الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.»
همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند، آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمنداناند. (قرآن کریم، سوره زمر، آیه 18)
بعد از «بای بسم الله»، ضمن عرض تسلیت و تعزیت ایام اربعین حسینی، در رابطه با مصاحبهای که در تاریخ 10 مهر 96 داشتم و حرف و حدیثهایی که بعد از این مصاحبه ایجاد شد، وظیفه خود دانستم که جهت روشنگری و پیشگیری از سوء برداشت مواردی را قلمی کنم.
قبل از طرح بحث، اجازه بدهید بگویم پیش از نگارش این یادداشت، به مصداق آیه (18) سوره الزمر، همه حرفها را - موافق و مخالف - شنیده و همه دیدگاهها را بررسی کرده و با احترام به همه دوستان و خوبانی که نظر دیگری دارند، از منظر قرآنی و به قصد روشنگری به طرح این بحث پرداختهام. هدف اصلی از قلمی کردن این مطلب نیز، چیزی جز این نیست که جامعه را به تأمل دقیقتر و عمیقتر در فلسفه حماسه حسینی و قیام انسانساز کربلا فرا بخوانیم. ادعایی هم بر درستی مطلق و صد در صد دیدگاه خویش ندارم. چون از عالمان عامل و عارفان کاملی همچون حضرت امام، مقام معظم رهبری، علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیتالله مطهری، شهید مظلوم آیتالله بهشتی، آیت الله مکارم شیرازی، آیتالله جوادی آملی و سایر روشناندیشان دینی آموختهام که عرصه علم و اندیشه و معرفت، عرصه تعصب، تنگنظری، جزماندیشی و مطلقانگاری نیست. عرصه تعامل، گفت و گو و روشنگری است. ما باید آستانه نقدپذیری خودمان را بالا ببریم و از بزرگان دین شیوه گفتوگوی علمی و تحمل نظر مخالف را بیاموزیم. باید در برابر کسانی که با نظر و دیدگاه ما مخالفند، سعه صدر داشته باشیم، و به جای برافروختن، تهمت زدن و بیانیههای آتشین صادر کردن، در فضایی آرام به مباحثه و مفاهمه بنشینیم؛ چرا که بر اساس آموزههای قرآنی و سنت و سیره نبوی اگر اختلاف نظر به مجرای صحیح - تعامل و گفتوگوی سازنده علمی - هدایت شود، نه تنها امری ناپسند و مذموم نیست، بلکه باعث همافزایی، رشد و بلوغ فکری جامعه نیز خواهد شد. چنان که مولی الموحدین، حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه راه حل اختلافات دینی را پیروی از سنت و ولایت و پرهیز از خودرایی و هواپرستی میداند و میفرماید:
«فَیَا عَجَباً! وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا، لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ وَ لَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ وَ لَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ، الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیمَا یَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.»
ترجمه: در شگفتم، و چرا در شگفت نباشم از خطاهاى این فرقههاى گوناگون که هر یک را هم در دین خود حجّت و دلیلى دیگر است. از هیچ پیامبرى پیروى نمىکنند و به هیچ وصى پیامبرى اقتدا نمىنمایند و به غیب ایمان ندارند و از عیب نمىپرهیزند. اعمالشان شبهتآمیز است و در طریق امیال و هواهاى نفسانى خود گام مىزنند. هر چه را که خود پسندند نیکش دارند و هر چه را که ناخوش دارند منکر شمارند. در مشکلات به افکار و اندیشههاى خود پناه مىبرند و در مبهمات به آراى خود تکیه دارند. هر یک از آنها گویى که خود پیشواى خود است و چنان پندارد که خود محکمترین دستگیرهها و استوارترین وسیلههاست».(نهج البلاغه، خطبه 87).
از همین رو با احترام و فروتنی تمام؛ از همه عالمانی که دغدغه دینی و قرآنی دارند میخواهم اگر خطا و لغزشی در بطن و متن این نوشتار دیدند، مرا بزرگوارانه بنوازند و متذکر شوند تا بیش تر بیاموزم. امید آن که عالمان دینی و اصحاب فکر و فرهنگ با ورود به این عرصه علمی و روشنگریهای عالمانه، تشنگان معرفت را سیراب سازند - ان شاءالله.
گــر خطا کردیم اصلاحش تو کن
مـُصلحی تو، ای تــو سلطان سـخن
«سوگ سرخ حسینی»؛ شبچراغ بیداری، قیام و ظلم ستیزی است
قصد گفتن نداشتم، ولی برای روشنگری ناگزیرم بگویم همه رباعیهای عاشورایی که تاکنون گفتهام، اکثراً در دهه اول ماه مُحرم، با حنجره عشق و ارادت و بر بستری از وضو، زیارت عاشورا و اشک بر مظلومیت امام حسین (ع) نطفه بسته است و به شهادت آثاری که به برکت عنایت و هدایت اهل بیت (علیهم السلام) در طول 40 سال گذشته از این کمترین چاپ و منتشر شده، تقدیر و پیشانی نوشتم چیزی غیر از «شاعر آیینی» نیست که بابت این افتخار بزرگ خدا را شاکر و سپاسگزارم.
دیگر این که جانمایه و عصاره تمام رباعیهای عاشورایی ام، اعتراض به «سوگ سیاه» است که دستاویز وهابیت برای کوبیدن اسلام ناب محمدی(ص) و سرمنشا همه تحریفها، انحرافات و کجرویهاست، نه «سوگ سرخ حسینی» که شبچراغ بیداری و قیام و ظلم ستیزی است، چنان که علما و بزرگان دینی نیز در این امر متفق القولند (از جمله حضرت امام، مقام معظم رهبری و استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری)، وگرنه نفس عزاداری و ارزش گریه بر مصائب اباعبدالله(ع) اظهر من الشمس است و چیزی نیست که امثال اسماعیلی که از کودکی با محبت و معرفت حسینی بزرگ شدهاند، نفهمند.
مشکل اصلی در اینجاست که متاسفانه بسیاری با تقدس بخشیدن به شعر آیینی، ورود به عرصه نقد و آسیبشناسی این گونه ادبی را «گناه کبیره» میشمارند و میگویند خداوند خودش حافظ دین و آیینش هست و نیازی به دلسوزی امثال من و شما ندارد، «بگذارید خدا کار خودش را بکند!» اصلاح دین به من و شما چه ربطی دارد؟! با چنین منطقی دیگر نیازی به آمدن 124 هزار پیامبر برای هدایت انسان نبود. اگر چنین حرفی درست باشد، باید از این به بعد کرکره «امر به معروف و نهی از منکر» را نیز پایین بکشیم و فارغ از درد دین سرگرم کار و زندگی خودمان باشیم! ولی اینچنین نیست و اسلام مسلمان مسئول می خواهد و مسئولیت پذیری جز ذات دینداری و مسلمانی است.
متاسفانه در حوزه نقد و آسیبشناسی شعر آیینی و هیئت، جامعه ادبی ما موضعی کاملاً انفعالی و بیتفاوت به خود گرفته است. علت آن نیز مشخص است. یعنی به محض ورود به حوزه پر خوف و خطر آسیبشناسی شعر آیینی، گوینده، مظلومانه از سوی کسانی که خود را مسلمانتر از رهبر معظم انقلاب، عالمان دینی و پیشکسوتان شعر آیینی می دانند مورد تکفیر قرار می گیرد و سنگباران هجمه ها و تهمت های سنگین و گوناگون می شود؛ تهمت هایی از قبیل: وهابی، بیسواد، دشمن دین، مخالف عزای حسینی، مخالف گریه بر مصیبت کربلا و...! با این هجمه و هزینه سنگین جای تعجب نیست که این عرصه از حضور دلسوزان و دغدغهمندان خالی است و همه منتظرند تا «دستی از غیب برون آید و کاری بکند»!
دوستان عزیز! فرافکنی بس است. کسی با عزای حسینی و گریه بر مصائب اباعبدالله(ع) مخالف نیست. چون اقامه عزای حسین، جز الفبای مسلمانی است و حکم «بای بسم الله قرآن» را دارد. مگر میشود مسلمان بود و بر مظلومیت حسین و یارانش اشک نریخت؟ بحث بر سر کیفیت عزاداری و رعایت ادب و آداب گریستن است.
بدون هیچ شکی ثواب گریه با معرفت بر مصیبت اباعبدالله(ع) که باعث بیداری، حق طلبی، آزادگی و ستم ستیزی میشود، با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست. ولی باز هم با صدای بلند میگویم که "امام حسین برای انسانسازی" قیام کرد. ما باید با اقتدا به مقام معظم رهبری در مسیر تحریف زدایی و خرافه زدایی از قیام انسانساز کربلا گام برداریم. لبیک به ندای "هل من..." حسینی و ایفای رسالت زینبی امروز چیزی جز این نیست. چنان که مطالبه مقام معظم رهبری از اصحاب فکر و فرهنک نیز چیزی جز این نیست:
«امروز حسین بن علی(علیه السلام) می تواند دنیا را نجات بدهد، به شرط آن که چهره او را با تحریف مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم تحریف آمیز، کارهای تحریف آمیز و غلط، چشمها و دل ها را از چهره مبارک و منوّر حسین بن علی(علیه السلام) منصرف کند؛ با تحریف بایستی مقابله کنید». (مقام معظم رهبری، در دیدار با روحانیون و وعّاظ در آستانه ماه محرّم 1416 ق -3خرداد 1374)
حرف حق این است که ذکر نام مبارک حسین به تنهایی کافی است که چشمه چشمها را به جوش و خروش درآورد و سیلی از اشک به راه اندازد، و نیازی به این نیست که برای گرفتن دو قطره اشک، قیام حسینی و عاشورا را به دروغ و خرافه و گزافه آلوده کنیم. این حرف، حرف نگارنده این سطور نیست، حرف همه مراجع عظام و علمای اعلام است. حرف همه کسانی است که درد دین و آیبن دارند. ولی دریغ و افسوس که بعضی از دوستان - به هر علت - این حرف روشن و منطقی را برنمی تابند و با تفسیر غلط از این گفته، همچنان بر موضع مخالفت پای میکوبند!
من هم ثواب گریه با معرفت بر مصیبت امام را که باعث بیداری، حق طلبی، آزادگی و ستمستیزی شود بالاتر از هر چیزی میدانم، ولی باز هم با صدای بلند میگویم که "امام حسین برای انسان سازی" قیام کرد. ما باید با اقتدا به مقام معظم رهبری در مسیر تحریف زدایی و خرافه زدایی از قیام انسان ساز کربلا گام برداریم. لبیک به ندای "هل من..." حسینی و ایفای رسالت زینبی امروز چیزی جز این نیست. چنان که مطالبه مقام معظم رهبری از اصحاب فکر و فرهنک نیز چنین است:
«امروز حسین بن علی(علیه السلام) می تواند دنیا را نجات بدهد، به شرط آن که چهره او را با تحریف مغشوش نکنند. نگذارید مفاهیم تحریف آمیز، کارهای تحریف آمیز و غلط، چشم ها و دل ها را از چهره مبارک و منوّر حسین بن علی(علیه السلام) منصرف کند؛ با تحریف بایستی مقابله کنید». (مقام معظم رهبری، در دیدار با روحانیون و وعّاظ در آستانه ماه محرّم 1416 ق -3خرداد 1374)
نکته دیگری که در این های و هیاهوها فراموش شده این است که گریه بر اباعبدالله(ع) گریه عاطفی و از روی ترحم نیست، گریه سیاسی است. به یاد دارم حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) نیز در زمان حیات پر برکتشان با یادآوری و تاکید بر این نکته که گریه بر اباعبدالله(ع)، گریه سیاسی است، نه گریه عاطفی و از روی ترحم، فرموده بودند:
«مجلس عزا نه برای این است که گریه کنند برای سیدالشهدا و اجر ببرند - البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب کند - بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشهاش را کشیدهاند که تا آخر باشد و آن، این [که] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمیتواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند... چنانچه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمیگویند، ما را «ملت حماسه» میخوانند.» (صحیفه امام خمینی، جلد 16، صفحه 346)
و در بیاناتی دیگر میفرمایند: «این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا. نه سیدالشهدا احتیاج به این گریهها دارد و نه این گریه خودش فی نفسه کاری از آن برمیآید؛ جنبه سیاسی این مجالس بالاتر از همه جنبه های دیگری است که هست.» (صحیفه نور، ج 13، ص 153)
توقف در محبت اهل بیت(ع) آسیبزاست
نکته دوم این که بر اساس نص صریح آیات قرآن و روایات و احادیث اصیل اسلامی، توقف در منزل «محبت اهل بیت(ع)» اگر با معرفت پیوند نخورد، آسیب زاست. متاسفانه یکی از بزرگترین آفاتی که شعر آیینی ما را تهدید میکند بحث «غالی گری» یا غلو در این گونه ادبی است. امروز به خاطر توقف قافله شعر آیینی در منزل محبت و عدم پیوند محبت با معرفت و بصیرت دینی، این قافله سر از ترکستان «غالی گری» در آورده و از جان و جهان بسیاری از شعرهای ما بوی کفر و شرک به مشام میرسد و رفته رفته شعر آیینی ما به شعری «ضدآیینی» تبدیل میشود! شعری که «پیشانی نوشت» آیینی دارد، اما سرشت و سرنوشت آیینی، نه! «موضوع» دینی دارد، اما «موضع» دینی، نه! این حرف، حرف نگارنده این سطور نیست که گروهی در مخالفت با آن پای بر زمین بکوبند و با ابرام و اصرار تمام بگویند: «نه برادر! اشتباه فکر میکنی، توقف در منزل محبت آسیب نیست»، این حرف، حرف قرآن و معصومین(علیهم السلام) است. توقف در منزل محبتِ محض از آن جهت آسیب زاست که به «غالی گری» و شرک ختم می شود، که یک «مُنکر» بزرگ است. چنان که در آیه (30) سوره توبه می خوانیم:
«وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ ۖ ذَٰلِکَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ ۖ یُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْلُ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۚ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ».
«و یهود گفتند: عُزَیر پسر خداست و نصاری گفتند: مسیح پسر خداست! این سخنی است که تنها بر زبان میرانند و با گفتار و کیش کافران مشرک پیشین نزدیکی و مشابهت دارند، خدا آنها را هلاک و نابود کند! آنان را (از حق) به کجا میگردانند؟!»
حضرت امام سجاد(ع) نیز در حدیثی به «ابوخالد کابلی» - از رجال شیعی سده اول هجری و معاصر امام سجاد – در تفسیر این آیه می فرمایند:
«یهود و نصاری، به خاطر حُب مُفرطی که به عزیر و مسیح (علیهم السلام) داشتند آن دو را فرزندان خدا دانستند. جمعی از شیعیان ما نیز در حدی ما را دوست خواهند داشت که در باره ما چیزی که یهود در باره عزیز و نصاری در باره عیسی گفتند، خواهند گفت. نه آنان از مایند و نه ما از آنانیم.» (طوسی، محمد بن حسن، الامالی، انتشارات دارالثقافه، قم، 1314 ق / اختیار معرفه الرجال، ج1، ص 336.)
با عنایت به آیات و روایات فوق، باید بپذیریم که زیرساخت و زیربنای محبت «معرفت» است و بدون شناخت نمیتوانیم کسی را دوست داشته باشیم، و اگر هم چنین ادعایی بکنیم، خودمان را فریب دادهایم. در احادیث دینی هم محبت بی بهره از معرفت به دوستی خاله خرسه تشبیه شده است که چشم عقل انسان را کور می کند و انسان را به وادی گمراهی میکشاند. امام علی(ع) خطاب به فرزندش امام حسن (ع) میفرماید: «یَا بُنَیَّ! إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ، وَأَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ... یَا بُنَیَّ، إِیَّاکَ وَمُصَادَقَةَ الاْحْمَقِ، فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ... فرزندم! بالاترین سرمایه ها عقل است و بزرگ ترین فقر نادانى است... فرزندم! از دوستى با نادان برحذر باش، چرا که او مى خواهد به تو منفعت رساند؛ ولى زیان مىرساند.../ حکمت 38 نهج البلاغه.»
بازخوانی و تحلیل سطر به سطر بیانات مقام معظم رهبری در خصوص «شعر آیینی»
افتخار میکنم که موارد استناد و ارجاع من در تمام اشعار، یادداشتها و مقالات دینی و آیینی، آیات و روایات، فرازهایی از بیانات مقام معظم رهبری و اندیشمندان بزرگ اسلامی از جمله استاد شهید آیتالله مرتضی مطهری است که معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) ایشان را «حاصل عمر و پاره تن» خود خوانده و همه آثار قلم و زبان او را «بدون استثنا خوب، آموزنده و انسانساز» معرفی کردهاند. این یادداشتها چیزی جز بازخوانی و تحلیل سطر به سطر بیانات عالمان دین و مقام معظم رهبری در خصوص شعر دینی و آیینی نیست. اگر پیروی و تبعیت از رهنمودها و بیانات مقام معظم رهبری در نگاه بعضی از دوستان جرم است، به این جرم افتخار میکنم. اگر استناد به رهنمودهای رهبری به معنای پنهان شدن است، باز هم به این پنهان شدن و سنگر گرفتن افتخار میکنم، چرا که در راه پاسداری و صیانت از نوامیس اسلامی، سنگری استوارتر از ولایت نیست. آری، حرکت پشت سر ولایت بزرگ ترین افتخار این کمترین است و در این راه بیمی از سرزنشها و زخم زبانهای این و آن ندارم:
دلباختهام پیرِ خراسانی را
آن پورِ حسین، روح قرآنی را
بی پرده بگویمت برادر! آری
آموختهام از او مسلمانی را
در این راه، فقط چشم به عنایت اباعبدالله(ع) دارم
حرف آخر این که خدا را شاکر و سپاسگزارم که به این کمترین در طول چهار دهه گذشته – بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون - توفیق قلم زدن و قدم زدن در صراط مستقیم «شعر دینی و آیینی» را عنایت کرده است. حاصل این سیر و سلوک، چاپ و انتشار بیش از چهل عنوان مجموعه شعر و دهها هزار بیت شعر آیینی و همچنین رسالات پژوهشی و تحقیقی است که موضوع اکثر آنها شعر آیینی – بخصوص شعر عاشورایی - است. (این نکته را علی رغم میل باطنی خویش، و صرفا برای روشنگری عنوان کردم و یقین دارم که اهل معنا آن را حمل بر خودستایی نخواهند کرد.)
من این هجمهها و زخم زبانها را به جان میخرم و شکایتی ندارم. شهدا برای امام حسین (ع) جان دادند، ما نیز باید از آبرو و اعتبارمان مایه بگذاریم. تحمل چهار تا فحش و ناسزا برای پاسداری از راه و مرام، و روش و منش حسینی چیزی نیست.
در این راه چشم به عنایت اباعبدالله(ع) دارم:
«اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص).»
و همچنان در پاسخ دشنام می گویم «سلام»، والسلام.
رضا اسماعیلی ، یک شنبه 14 آبان 1396
منبع: تسنیم