حلقه وصل: حسین حسننژاد
هروقت هول و ولای تأمین مایحتاج در دل مردم میافتد و صفهای طولانی خرید مرغ و تخممرغ و کذا و کذا تشکیل میشود، حرف از مدیریت ناکارآمد به میان میآید و خیلیها که حتی ریشو هستند و مسجد و هیئتشان به راه است چند جمله را زیاد تکرار میکنند: «این کشور یک رضاخان میخواهد؛ این مردم باید زور بالای سرشان باشد؛ یکی میخواهیم که اگر کسی تخطی کرد گردنش را بزند و...» گویی مردم یک دیکتاتور میرغضب میخواهند که مثل رضاخان و پسرش که اهل چپاول بودند، نباشد اما بیکله و غلدرانه این و آن را قلع و قمع کند و از طرف دیگر، بیان و اندیشههای مخالف را آزاد بگذارد و رفاه و عزت و امنیت را هم حاکم کند.
واقعیت این است که نگاه مادی به حکمرانی در حال چربیدن به نگاه انسانساز آخرتمحور است و این در اثر کمکاری ما فرهنگیکارهاست. هنوز برای بسیاری از مردم جا نیفتاده که نظام ولایی چه آرمانی را سرلوحۀ خود قرار داده و با چه نظمی کشور را مدیریت میکند! ما نیامدهایم از اصلیترین آرمان انقلاب که انسانسازی است سخن بگوییم. نگفتهایم که رشد انسانها هزینه دارد، آنها باید مسیر پرفراز و نشیبی را طی کنند تا به گوهر انسانیت دست یابند و انقلاب، تسهیلگر آن است. نگفتهایم که مردمسالاری دینی تنها راه سلوک انسان انقلابی است و سنگ محک ارادههای این امت برای یافتن بصیرت و صبر.
انتخابات را که در این نظام احسن، منزل خطیر و پراهمیت انسانسازی است و باید فرهنگ اسلامی در فرآیند آن نمود یابد و بصیرت انقلابی به کار گرفته شود، به گذرگاهی تقلیل دادهایم که هدفش حفظ نظام است و بس. اینها کار من و شماست آن هم نه فقط در یکی دو ماه مانده به انتخابات. فرهنگسازی برای منزل سلوکی انتخابات و نه برای انتخاب آقای فلان و بهمان، هیچوقت در دستور کار ما نبوده است. نهایتاً به حضور در صحنۀ مردم تأکید میکنیم و از مؤلفههای اصلی و تربیتی انتخابات غافلیم. وقتی مردمسالاری دینی و حاکمیت جمهور مردم به رهبری ولیامر امت، جا نیفتد برداشتی که از جایگاه رهبری میشود یا دیکتاتوری غیرکارآمد است یا مقامی مذهبی که نقشی جز موعظههای بیفایده ندارد. اینجاست که اگر دولتی که انتخاب همین مردم بوده کمکاری کند و معیشت مردم را تحتتأثیر قرار دهد خیلیها حتی آراءشان هم یادشان میرود و میگویند: «همه چیز دست خودشان است؛ مردم کارهای نیستند و خودشان تعیین میکنند چه کسی روی کار بیاید.» سکوت ما در مقابل این ظلمی که به جمهوری اسلامی و جایگاه ولایت فقیه میشود اثر دیگر کارهای فرهنگی را هم از بین میبرد؛ مثلا علیرغم تأکید مکرر رهبر انقلاب بر فرزندآوری و افزایش جمعیت و ردیف شدن مجموعهای از نهادها برای برداشتن این عَلَم، نرخ رشد جمعیت در سال 99 به 6/0 درصد یعنی کمترین رشد در تاریخ کشورمان رسیده و بیم آن میرود که نرخ باروری در تلۀ باروری بیفتد که جبرانناپذیر خواهد بود.
الغرض همۀ سازوکارهای انقلاب اسلامی و مردمسالاری دینی برای رشد عقول و صفای قلوب طراحی شده و معرفی نکردن و پشت کردن به این اهداف و آرمانها که در ورای طراحیهای نظاممند جمهوری اسلامی است علیرغم فطری بودنشان، اقبال مردمی را از میان میبرد و مولد یأس و کشندۀ امید است.
به زبان دیگر ما باید عللالشرایع نظام را که بیانیۀ گام دوم انقلاب است درست تبیین کنیم و از ابزار کار هنری غافل نباشیم. بیتردید نمایش مستندهایی از دیدارهای رهبری با اقشار مختلف جامعه، قدمی سازنده در این مسیر بوده است اما نشان دادن حکمت رهبری و علت مشی و موضع ایشان در بزنگاههای مختلف، کاری دیگر است که به تقویت جایگاه ولایت و تبیین تفاوت دیکتاتوری و رهبری میانجامد. ما دغدغهمندان انقلاب در همۀ این سالهای ناکارآمدیِ دولتمردان باید مکرراً مینوشتیم و میگفتیم و اثر هنری میساختیم که چرا رهبر انقلاب در برابر این مشکلات این موضع را دارند؟ چرا مسئولی را برکنار نکردهاند؟ اصلاً ریشهای بررسی میکردیم که چرا این وضعیت پدید آمده است؟ اگر دائم از خود بپرسیم، پاسخ دهیم، فعالانه وارد میدان انقلاب شویم و شعار «با ولایت زندهایم» را سر میدهیم دیگر کسی دهان به هرزۀ «رضاشاه روحت شاد!» بازنخواهد کرد.