به گزارش حلقه وصل: مصطفی مهرآیین، فارغالتحصیل رشته جامعه شانسی از دانشگاه تربیت مدرس در مقطع دکتری است. او معمولا تلاش دارد نظرات خود را با الفاظ علمی بیان کند. علاوه بر موضوعات جامعهشناسی، مهرآیین در موضوعات سیاسی مختلف نیز آزادانه اظهارنظر دارد. بهعنوان مثال، با شبکه بیبیسی فارسی مصاحبه میکند و اظهاراتش مورد حمایت قرار میگیرد.
مهرآیین به تازگی در مناظرهای گفت: «اگر شما مدافع مستضعفین هستید؛ اگر شما دیدگاهتان این است که ظلم در جهان وجود دارد و ظالمانی در جهان هستند که به دیگران زور میگویند؛ اگر همه اینها درست باشد و شما در پی این هستید که مبارزه و مقاومت کنید؛ پرسش من این است که این اندیشه تا کجا به اهداف خودش وفادار است؟ آیا خودش علیه خودش عمل نمیکند؟ یعنی آیا شما برای دفاع از مستضعفین، خودتان خالق مستضعفین نشدید؟ یعنی آیا میشود در دفاع از مستضعفین، 20 میلیون حاشیهنشین بسازید؟ میشود جامعهای خود را در دفاع از مستضعفین طراحی کرده باشد و 60 میلیون از جمعیت این کشور زیر خط فقر باشند؟ این چه معنایی دارد؟»
مهرآیین در این بخش از سخنان خود، مشکلات اقتصادی را محور قرار داده و به طور خلاصه، میگوید که اگر انقلاب اسلامی برای مستضعفین است، چرا مشکلات اقتصادی در جامعه ایران وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش، باید چند موضوع را در نظر گرفت.
1- با فرض صحیح بودن آمار ادعایی مهرآیین و با فرض اینکه مستضعف بودن را به معنی فقر مالی در نظر بگیریم، سوال از دکتر مهرآیین این است که مشکلات اقتصادی ایران نتیجه چیست؟
به اذعان بخش قابلتوجهی از اقتصاددانان و به اذعان اکثر جمعیت جریان فکری غربگرا، مشکلات اقتصادی ایران نتیجه تحریمهای کشورهای غربی است. همان کشورهایی که در ادبیات انقلاب اسلامی، استکبار نامیده میشوند و سعی در استعمار کشورهای مستضعف دارند. اگر مهرآیین در قالب مستضعف-مستکبر قصد دارد بابت مشکلات اقتصادی یقه کسی را بگیرد، باید به سراغ کشورهای مستکبر به دلیل اعمال تحریمهای فلجکننده برود نه آنکه به سراغ جریان داخلی ایران بیاید.
2- اما ایجاد فشار اقتصادی بر ایران از سوی کشورهای مستکبر، تنها به دوران بعد از انقلاب اسلامی خلاصه نمیشود. حکومت پهلوی همپیمان کشورهای غربی بود؛ بهگونهای که خود را ژاندارم منطقه میدانست. بررسی مشکلات اقتصادی دوران پهلوی نیازمند نگارش کتاب است. اما در اینجا چند واقعه مهم را مختصرا به دکتر مهرآیین یادآور میشویم. کسی که دکترای جامعهشناسی دارد، قطعا میداند که شناخت جامعه بدون فهم تاریخ ناممکن است.
مهرآیین را به سال 1320 در زمان رضا پهلوی ارجاع میدهیم. در همان سالهایی که شاه مدعی بود ابرقدرت منطقه است. در این سالها خوب است که دکتر مهرآیین سری به «غائله نان» بزند. در این زمان مشکلات اقتصادی اعم از تورم و نبود مایحتاج زندگی، سر به فلک کشیده بود.
بهطوری که حتی در تهران، پایتخت ایران «نان» یافت نمیشد و مردم از شدت قحطی و گرسنگی جان میدادند. غائله نان، اعتراض مردم تهران به وضعیتی بود که دیگر نمیتوانستند زنده بمانند. این ماجرا، بلایی بود که کشورهای مستکبر سر مردم ایران آورده بودند و حکومت پهلوی نمیتوانست حداقل برای رفع قحطی قدم از قدم بردارد.
در واقعه تاریخی مهم دیگر، باید به ماجرای کودتای 28 مرداد اشاره کرد. پیش از انقلاب اسلامی مردم ایران مالک منابع نفتی خود نبودند. آنها طی مبارزاتی سخت توانستند نفت را ملی کنند اما درنهایت حکومت پهلوی با یک کودتای آمریکایی، تنها دولت برآمده از رای مردم، یعنی دولت مصدق را سرنگون کردند و عملا نهضت ملی شدن نفت را به محاق بردند.
بنابراین، درگیری مستکبرین با ملت ایران در ابعاد مختلف و در بعد اقتصادی، محدود به دوران بعد از انقلاب نیست. موضعی است که از دههها قبل وجود داشت. از زمان قاجار و ماقبل آن.
3- به گزارش آمارهای رسمی که حتی بیبیسی هم آن را منبع قرار داده، در سال 1403 میزان 30 درصد از جمعیت ایران زیرخط فقر قرار دارند که با جمعیت 85 میلیون نفری، عددی معادل 25.5 میلیون را رقم میزند. بنابراین، ادعای مهرآیین مبنی بر جمعیت 60 میلیونی زیرخط فقر، خلاف واقع است.
4- مصطفی مهرآیین دکترای جامعهشناسی دارد و علوم انسانی تدریس میکند. لذا باید بهخوبی بداند که مفاهیم علوم انسانی، تعریف دارند. هر مفهومی در نحلههای علمی و پارادایمهای ذهنی مختلف، معانی متفاوتی دارد. حتی مبناییترین مفاهیم در این علوم، تعاریف متعدد دارند. وقتی میخواهیم از مفهومی صحبت کنیم و آن را نقد یا حمایت نماییم، باید ابتدا آن مفهوم را در همان پارادایم فکری بفهمیم. «مستضعف» و دوگانه «استضعاف-استکبار»، مفاهیمی دینی و حاضر در ادبیات انقلاب اسلامی ایران هستند. بنابراین، برای آنکه بفهمیم منظور از مستضعف چیست، میتوانیم به ادبیات قرآن کریم و رهبران انقلاب رجوع کنیم.
مستضعف در بیان قرآن کریم
قرآن کریم در آیه 31 سوره سبا میفرماید: «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ»
طبق این آیه، گروهی از کافران خود را مستضعف معرفی کرده و کافران مستکبر را عامل گمراهی خود میدانند. بر این اساس، در اینجا منظور از استضعاف، فقر مالی نیست. بلکه محروم ماندن از هدایت است.
قرآن کریم در آیه 75 سوره اعراف میفرماید: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ»
طبق این آیه، مستضعفین حقیقی، مومنانی بودند که تحت ظلم مستکبرین قرار داشتند. در اینجا نیز منظور از استضعاف، فقر مالی نیست.
مستضعف در نگاه امام خمینی
امام خمینی بهعنوان کسی که انقلاب اسلامی را رهبری کرد، میفرماید: «ما همه جزء مستضعفین هستیم، یعنی ما اشخاصی بودیم که ابرقدرتها ما را ضعیف میشمردند، ما را هیچ میدانستند ما میخواهیم از این جهت بیرون بیاییم.» ایشان در جایی دیگر میفرماید: «ضعفا نه، مستضعفها. یعنی آنهایی که قدرت دارند، قدرت ایمان دارند و آنها [مستکبرین] نمیفهمند و اینها را مستضعف حساب میکنند. میگویند اینها ضعیفاند.»
مستضعف در نگاه رهبر انقلاب
رهبر انقلاب در دیدار با بسیجیان کرمانشاه در سال 1390 فرمود: «ما به جای استعمالات و اصطلاحاتی که بین چپروها و مارکسیستها و اینها معروف بود، اصطلاح استکبار را، اصطلاح استضعاف را، اصطلاح مردمی بودن را مطرح کردیم و آوردیم.»
آیتالله خامنهای در آذر ماه 1398 نیز فرمود: «مستضعفین چه کسانی هستند؟ مستضعفین را بد معنا میکنند؛ مستضعفین را به افراد فرودست یا حالا اخیراً -یعنی این چند سال اخیر باب شده- اقشار آسیبپذیر [معنا میکنند]، یعنی آسیبپذیران؛ نه، قرآن مستضعف را این نمیداند، قرآن میگوید: وَنُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَنَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الورِثین؛ مستضعفین یعنی ائمه و پیشوایان بالقوه عالم بشریت؛ این معنای مستضعفین است: کسانی که وارثان زمین و همه موجودی زمین خواهند بود.»
در آیات قرآن و ادبیات رهبران انقلاب اسلامی، مستضعف و محروم بودن به موضوعات اقتصادی هم دلالت دارد. امام خمینی در دیدار با استانداران میفرماید: «به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشینان که ولینعمت ما هستند خدمت کنید» به عبارتی دیگر، موضوعات اقتصادی هم همیشه مدنظر رهبر انقلاب بوده و در دفعات متعدد به آن پرداختهاند. ولی معنای استضعاف، صرفا به موضوعات اقتصادی محدود نمیشود.
اما مهرآیین، استضعاف را صرفا به معنی ضعف اقتصادی در نظر گرفته است که این موضوع بر اساس تعاریف ارائه شده، صحیح نیست. ضمنا همانگونه که اشاره شد، ضعف اقتصادی هم در نتیجه دشمنیهای مستکبرین است.
5- مهرآیین بهعنوان متخصص جامعهشناسی، باید بهخوبی بداند که ایجاد تغییرات بنیادین اجتماعی، نه امری آسان است نه سریع. رسیدن به آرمانهای بزرگ نیز بهمراتب سختتر از یک تغییر اجتماعی است.
در اینجا آرمانی بزرگ به نام رهایی مستضعفین از مستکبرین وجود دارد. طبیعتا دست یافتن به این آرمان اینگونه نیست که جریان مستضعف بگوید از فردا میخواهم از سلطه مستکبرین خارج شویم و جریان استکبار خود را کنار بکشد. تا پیش از انقلاب اسلامی، مردم ایران حق تعیین هیچچیز را نداشتند. زمانی که انگلیسیها اراده کردند، رضا پهلوی را آوردند و در سال 1320 آنگاه که اراده کردند، او را خلع و پسرش را جای او نشاندند. زمانی که آمریکاییها اراده کردند، حکومت مردمی مصدق سرنگون شد و یک نظامی مورد تایید آنها به نخستوزیری رسید.
یکی از اهداف انقلاب اسلامی این بود که زمام امور کشور به دست خود مردم ایران باشد. در همین راستا جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی در جهان بود که خود را به رای عمومی مردم گذاشت. در ادامه نیز، اکثر مسئولیتها از رهبری گرفته تا ریاست جمهوری، از نمایندگان مجلس گرفته تا وزرا، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با رای مردم ایران انتخاب میشوند. جریان استکبار که در این روزگار در کشورهای غربی تجلی دارد، تمام تلاش خود را از اول انقلاب تاکنون به کار بستهاند تا نگذارند مردم ایران حق تعیین سرنوشت خود را حفظ کنند. این اقدامات بیشتر از هر قشری، به مردم عادی آسیب زده است.
در اول انقلاب آمریکاییها میخواستند مانند سال 1332 کودتا کنند که درگیر طوفان طبس شدند. بعد از آن، جنگ تحمیلی آغاز شد و 8 سال مردم عادی ایران کشته شدند و هنوز آثار بمبهای شیمایی ساخت آلمان گریبان گیر مردم است. تحریمها از دیگر ابزارهای مستکبران برای تقابل با ملت ایران است. لذا جریان استکبار به این راحتی مستضعفین را رها نخواهد کرد. اینکه مهرآیین توقع داشته باشد بعد از انقلاب تمام مشکلات ناشی از استعمار غربیها بهسرعت و بهراحتی حل شود، توقعی غیرحقیقی است.
مهرآیین در بخشی دیگر از سخنان خود گفت: «قدرت دست شماهاست. شما زور دارید. شما قدرت دارید. شماها میتوانید آدم بکشید. شما میتوانید بهراحتی سر من را الان بکوبید به دیوار. خیلی راحت و خیلی واضح...اصلا نمیتوانم تصور کنم در قرن بیست و یکم بحث من باید در کشور این باشد که اون 3 تا زد، ما 2 تا بزنیم. من اصلا نمیتوانم تصور کنم چرا باید صبح تا غروب سیاسیون ما بگویند اگر این زد، ما خواهیم زد.
ما این را نابود میکنیم. اینها واقعیتهای جهل، نادانی، عدم آگاهی، ناقصالعقل بودن سیاسیون این جامعه است. یک گروه جاهل حاکم بر این جامعه شدهاند که به عقل انسانی، عقل مشترک و علوم انسانی بیاعتنایند.»
در ابتدا باید گفت که مهرآیین بهعنوان یک دکتر جامعهشناس در یک مناظره با رویکردی علمی حاضر شده است؛ اما بیشتر هوچیگری میکند. اینکه مهرآیین وسط مناظره به کسی که در حال گفتوگو با اوست میگوید زور داری و میتوانی سر من را به دیوار بکوبی، چیزی جز هوچیگری نیست. کجای این حرف علمی، آکادمیک یا حقیقت محور است؟
نکته دیگر آنکه مهرآیین بهعنوان یک جامعهشناس، به موضوعی که تخصص او نیست؛ یعنی موضوع سیاست خارجی و روابط بینالملل، ورود کرده است.
«موازنه قوا»، «موازنه تهدید»، «قدرت سخت» و این دست مفاهیم، ابتداییترین موضوعات روابط بینالملل است. مهرآیین بهدرستی میگوید نمیتواند تصور کند که چرا سیاسیون میگویند اگر ایران را زدند، ما هم خواهیم زد. چون او حتی فهم حداقلی از موازنه تهدید و بازدارندگی ندارد.
کسی که نمیتواند فهم کند امنیت، موضوعی نیست که خودبهخود ایجاد شود و محور آن موازنه قوا و بازدارندگی است؛ در این موضوعات جاهل و ناقصالعقل است.
عقل مشترک اندیشمندان علوم انسانی میفهمد که موازنه قوا و تهدید چیست. اما مهرآیین که خود این موضوعات را نفهمیده، عملکنندگان به آن را غیرعاقل میداند.