سرویس تجربیات _ رسول حمیدی: کاروان سفیر آفتاب با تمام بود و نمودها، موفقیتها و کاستیها برای بنده که از نزدیک شاهد (و فقط شاهد) کار بودم درسهایی داشت. نوشتن این درسها برای خودم یادآوری و برای دوستان تلاشگر سفیر انشاءالله مفید خواهد بود.
۱. دورهگردی فرهنگی
کار سفیرآفتاب یک دورهگردی فرهنگی است. من میگویم دورهگردی و شما «طبیبٌ دوّارٌ بطبّه» بشنوید. نه اینکه این کاروان را مصداق طبیب بدانیم که تا بدانجا راه بسیار است. اصلِ قدم گذاشتن در این مسیر و رفتن به سراغ مخاطب، آزمودنی بود که آزموده شد و الحق موفق.
۲. خوف و رجا
کار دورهگرد خوف و رجا دارد. آیا در این محل متاع من خریداری دارد؟ کسی نیست که تضمین کند. باید رفت. باید بساط کرد و توکل. راهرو گر صد هنر دارد «توکل» بایدش. میتوان محاسبه کرد. از تجربه استفاده کرد؛ اما تجربه نشان داد که دورهگردی حسابشده نیست؛ اما بهشدت امیدوارکننده است!
۳. خادمی به شیوهای دیگر
پیامبر فرمود «أنا و عَلیٌّ اَبَوا هذه الاُمَّه». خدمت به مردمی که پدرشان رسول خدا و امیرالمؤمنیناند کار پر خیری است. خادمی هم تنها به اردوی جهادی و کارهای شبیه آن نیست. گاهی هم لازم است هنرمند هنرش را بردارد و به دل مردم ببرد. بازخوردهای سفیر آفتاب نشان داد که چهقدر هم این کار جواب میدهد و لبخند رضایت را در چهره مردم میشد دید.
۴. ما مردم را نمیشناسیم
فهمیدیم که مردم را نمیشناسیم. فهمیدیم که برای شناخت مردم و ذائقهشان باید وقت گذاشت. برای ارتباطگیری و اثرگذاری باید رفت بینشان. باید کار کرد و برنامهریزی تا به نتیجه رسید.
۵. ظرفیت فعالیتهای نمایشی
بار اصلی سفیر بر نمایش بود. نمایشی که مرز آن با اجرا و حتی سخنرانی درهم میآمیخت و مخاطب را با یک برنامه یکپارچه روبهرو میکرد. برنامهای که همه بخشهای آن همافزا و در راستای یک هدف قرار میگرفت. هدفی که مسابقه و کلیپ هم همان را تاکید میکرد. یک برنامه ترکیبی و تعاملی در جلوی مخاطب. البته این تجربه نشان داد که برنامه اینچنینی باید با کارگردانی جدیتری و تشکیل تیم محتوایی و نویسندگی به صورت حرفهایتر در خدمت مخاطب قرار بگیرد.
۶. گاهی از حسینیهها و مساجد بیرون بیاییم
مسجد پایگاه ماست. مأمن و پناهگاهمان. اما دلیلی ندارد همه فعالیت ما محدود در مسجد و فضای آن شود. سالنهای همایش هم که گاهی برای مراسم یادواره استفاده میکنیم جوابگو نیست. فضاهای عمومی، محل تفریح مردم، بوستانها و محلات و... عرصههایی است که باید فعالیتهای فرهنگی و هنریمان را به آنجا ببریم و با مخاطب ارتباط بگیریم. مخاطبانی که ممکن است هیچگاه در مکانهای دیگر پیدایَش نکنیم.
۷. از مرکزگرایی دور شویم
همیشه از این نالیدهایم که امکانات در تهران متمرکز شده و برای پیشرفت باید برویم تهران و مرکزنشین بشویم. کسی نیست به ما بگوید شما هم که همین رفتار را با شهرستانها دارید. بگذریم از شهرهای کوچک که در معادلات ما اصلاً بهحساب نمیآیند. سفیر آفتاب این خلأ را نشان داد و استقبال مردم این را به رخ ما کشید که اگر در این راه قدم بگذاریم چه پاسخ خوبی میگیریم و چهقدر از این موضوع تابهحال غفلت کردهایم. پایان کار سفیر باید آغازی باشد برای برنامهریزیهای جدیتر و مستمر بر فعالیتهای فرهنگی جهادی که با یک بستر اینچنینی در شهرها و روستاها شکل بگیرد.