به گزارش حلقه وصل، آیتالله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیه 18 سوره مبارکه «رعد» به افرادی که دعوت حق را اجابت کردند، اشاره کرده که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«لِلَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَالَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ ۚ أُولَٰئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمِهَادُ؛ براى آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، پاداش نیکو است و کسانى که دعوت او را اجابت نکردند، (آنچنان در وحشت عذاب الهى فرو مىروند، که) اگر تمام آنچه در روى زمین است، و همانندش، از آن آنها باشد، همه را براى رهایى از عذاب فدیه مىدهند. (ولى از آنها پذیرفته نخواهد شد.) براى آنها حساب بدى است و جایگاهشان جهنم، وچه بد جایگاهى است!». (رعد/ 18)
پس از بیان چهره حق و باطل در ضمن یک مثال رسا و بلیغ در آیات گذشته، در اینجا به سرنوشت کسانى که دعوت حق را اجابت کردند و به آن گرویدند و هم کسانى که از حق رویگردان شده و به باطل روى گراییدند اشاره مىکند، مىگوید: «براى آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند پاداش نیکوست» (لِلَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى).
«حسنى» (نیکى) معنى وسیعى دارد که هر خیر و سعادتى را شامل مىشود. از خصلتهاى نیک و فضایل اخلاقى گرفته، تا زندگى اجتماعى پاک و پاکیزه و پیروزى بر دشمن و بهشت جاودان.
سپس مىافزاید: «و کسانى که دعوت او را اجابت نکردند (سرنوشتشان به قدرى شوم و رقّت بار است که) اگر تمام آنچه روى زمین است و همانندش از آنِ ایشان باشد، همه را براى رهایى از عذاب مىدهند» ولى از آنان پذیرفته نخواهد شد (وَالَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ مَا فِى الاَْرْضِ جَمِیعًا وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ).
آخرین آرزوى ستمکاران و مخالفان حق چیست؟
براى ترسیم عظمت عذاب و کیفر آنها تعبیرى از این رساتر نمىشود که یک انسان مالک همه روى زمین بلکه دو برابر آن باشد و همه را بدهد تا خود را رها سازد و سودى نداشته باشد.
این جمله در حقیقت اشاره به این است که آخرین آرزوى یک انسان ـ که برتر از آن تصوّر نمىشود ـ این است که مالک تمام روى زمین شود ولى شدّت مجازات ستمکاران و مخالفان دعوت حق در آن حد است که حاضرند این آخرین هدف دنیوى ـ بلکه برتر و بالاتر از آن ـ را هم فدا کنند تا آزاد شوند. به فرض که از آنها پذیرفته مىشد تنها نجات از عذاب بود، اما از پاداشهاى فوقالعاده عظیم اجابتکنندگان دعوت حق خبرى نبود.
و از اینجا روشن مىشود که تعبیر وَ مِثْلَهُ مَعَهُ تنها به این معنى نیست که همانند مجموع کره زمین را بر آن بیفزاید، بلکه منظور آن است که هر قدر بیش از آن هم مالک باشند حاضرند براى رهایى خود بدهند. دلیل آن هم روشن است، زیرا انسان همه چیز را براى خودش مىخواهد، هنگامى که خودش غرق عذاب باشد، مالکیّت همه دنیا براى او چه سودى دارد؟
و به دنبال این بدبختى ـ یعنى عدم پذیرش همه آنچه در زمین است در برابر نجات از عذاب ـ به بدبختى دیگر آنها اشاره کرده مىگوید: «براى آنان حساب بدى است» (أُوْلَـئِکَ لَهُمْ سُوءُالْحِسَابِ).
«سُوءُ الْحِسَابِ» به چه معناست؟
در اینکه منظور از سُوءُ الْحِسَابِ چیست؟ مفسّران تعبیرات گوناگونى دارند.
بعضى معتقدند که منظور حساب دقیق و بدون کمترین گذشت است، زیرا سوءالحساب به معنى ظلم، درباره خداوند عادل هیچ مفهومى ندارد.
حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است نیز این تفسیر را تأیید مى کند. در این حدیث مىخوانیم که امام به یکى از یاران خود فرمود: چرا فلان کس از تو شکایت دارد؟
عرض کرد: شکایتش به خاطر این است که من حقّم را تا آخر از او گرفتم. هنگامى که امام این سخن را شنید به حالت غضبناک نشست سپس فرمود: کَأنَّکَ إذَا استَقصَیتَ حَقَّکَ لَم تُسِىء أرءیتَ ما حَکَى اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ یَخافونَ سوءَ الحِسابِ، أتَراهُم یَخافونَ اللاهَ َّن یَجورَ عَلَیهِم. لا واللهِ ما خافوا إلاّ الاستِقصاءَ فَسَمّاهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ سوءَ الحِسابِ فَمَنِ استَقصى فَقَد أساءَ: «گویا گمان مىکنى که اگر تا آخرین مرحله حقّت را بگیرى بدى نکردى، چنین نیست، آیا سخن خدا را ندیدهاى که مىفرماید: وَیَخافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (اولواالالباب، از بدى حساب مىترسند) آیا تو فکر مىکنى آنها از این مىترسند که خدا بر آنها ستم کند؟ نه، به خدا سوگند آنها از این مىترسند که خدا حساب آنها را دقیقاً و تا آخرین مرحله برسد، خداوند نام این را بدى حساب نهاده است بنابراین هر کس در کشیدن حساب دقّت و سختگیرى کند بدحسابى کرده است».
بعضى دیگر گفته اند: منظور از سوءالحساب آن است که محاسبه آنها توأم با سرزنش و توبیخ و مانند آن است که علاوه بر وحشت از اصل حساب، آنها را رنج مى دهد.
برخى دیگر نیز گفتهاند: منظور از سوءالحساب، سوءالجزاء است، یعنى پاداش بدى براى آنهاست. این درست به آن مىمانَد که مىگوییم: فلان کس حسابش پاک است، یا فلان کس حسابش تیره و تاریک است. یعنى نتیجه حساب آنها خوب یا بد است. یا مىگوییم: حساب فلانى را کف دستش بگذارید. یعنى بر طبق کارش مجازاتش کنید.
این تفسیرهاى سه گانه در عین حال با همدیگر منافاتى هم ندارند و ممکن است همه آنها از آیه استفاده شود.
یعنى چنین اشخاصى هم محاسبه سخت و دقیقى را پس مى دهند و هم در حال محاسبه مورد توبیخ قرار مىگیرند و هم کیفر آنها بعد از حساب بى کموکاست به آنان داده مىشود.
در پایان آیه به سومین مجازات یا نتیجه نهایى مجازات آنان اشاره کرده مىفرماید: «و جایگاهشان جهنّم است، و (جهنّم) چه بد جایگاهى است!» (وَ مَأْوَیهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ).
«مهاد» در اصل از مادّه «مهد» به معنى آماده و مهیّا کردن است و نیز به معنى بستر که انسان هنگام استراحت از آن استفاده مى کند آمده است زیرا آن را براى استراحت کردن آماده مى سازد. ذکر این کلمه اشاره به آن است که طغیانگران به جاى اینکه در بستر استراحت بیارامند باید روى شعله هاى آتش سوزان قرار گیرند.
افرادی که مورد بخشش خدا قرار میگیرند
از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که مردم در قیامت به دو گروه تقسیم مىشوند. گروهى خداوند حسابشان را به آسانى رسیدگى مىکند و هیچ سختگیرى در موردشان نخواهد کرد (فَأَمَّا مَنْ أُوتِىَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ * فَسَوْفَ یُحَاسَبُ حِسَابًا یَسِیرًا).
و کسانى که با شدّت به حسابشان رسیدگى مىشود و ذرّه و مثقال آن مورد دقّت قرار مىگیرد چنانکه درباره بعضى از بلاد که مردم آن سرکش و گنهکار بودند مىفرماید: فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِیدًا وَ عَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُکْرًا.(3)
یا در آیه مورد بحث که تعبیر به «سوءالحساب» شده است.
این به خاطر آن است که عدّهاى در زندگى دنیا و رسیدگى به حساب دیگران فوق العاده سختگیرند و به اصطلاح مو را از ماست مىکشند. آنها سعى دارند حقّ خود را تا آخرین دینار به هر قیمتى شده بگیرند و هنگامى که خطایى از دیگرى سر زد، تا آخرین حدّ ممکن او را مجازات کنند.
اینان که در زندگى کمترین گذشت حتّى در مورد زن و فرزند و برادر و دوستان ندارند و چون زندگىِ جهان دیگر، بازتاب و انعکاس از زندگى این جهان است، خداوند نیز در حسابشان چنان سختگیرى مىکند که باید در برابر هر کارى که کردهاند جوابگو باشند بىآنکه کمترین گذشتى درباره آنها شود.
امّا بر عکس، کسانى هستند آسان گیر، پرگذشت و بزرگوار، خصوصاً هنگامى که در برابر دوست و آشنا یا کسانى که بر آنها حق دارند و یا افراد ضعیف قرار مىگیرند، آن قدر بزرگوارند که سعى مىکنند در بسیارى از موارد خود را به تغافل بزنند و گناهان بعضى را نادیده بگیرند. البتّه گناهانى که نسبت به آنها جنبه شخصى دارد.
خداوند در مورد چنین اشخاص، آسان مىگیرد و آنها را مشمول عفو بىپایان و رحمت وسیع خود قرار مىدهد و با «حساب یسیر» آنها را محاسبه مى کند. این درسى است بزرگ براى همه انسان ها خصوصاً کسانى که مصدّر کارى هستند و با گروه زیادى سروکار دارند.