سرویس حاشیه نگاری _ محمدحسن آذرمی: خاطرهای از پدرم به یاد دارم که مربوط به یکی از سفرهایش به شهر ابهر واقع در استان زنجان است. ایشان تعریف میکرد روستایی بود از توابع ابهر که برای رسیدن به آنجا باید از مسیری عبور میکردی که پاهایت تا ساق در گل فرو میرفت. این روستا زمانی 200 خانوار سکنه داشته ولی از تمامی آنها تنها یک خانواده باقی مانده بود. این خانواده در سختترین شرایط قابل تصور زندگی میکردند اما با این حال دیش ماهواره و تمامی تجهیزات لازم برای تماشای شبکههای ماهوارهای را برای خود فراهم کرده بودند!
باید باور کرد که امروزه در دور افتادهترین روستاهای کشور نیز امکان تماشای شبکههای ماهوارهای فراهم شده و البته مورد استقبال هم واقع شده است اما این سوال وجود دارد که چرا مردم برای تماشای ماهواره اشتیاق دارند اما به رسانه ملی خودمان میلی نشان نمیدهند؟!
برای یافتن پاسخ این پرسش باید نگاهی به فعالیت شبکههای متنوع ماهوارهای داشت. متولیان این شبکهها برای جذب مخاطبان خود بیشترین تلاششان را به کار بستهاند. از توجه به سلیقه مخاطب و جهتگیریهای بیطرف و بررسیظرفیتهای مختلف برای جذب بیننده در اتاقهای فکری گرفته تا برنامهریزیهای دقیق و متنوع و متعدد برای جذب مخاطبان. از طرفی دیگر جمعکردن دیشهای ماهواره در سالهای گذشته و به اصطلاح پاککردن صورت مساله توسط دولت و عدم فرهنگسازی در این زمینه باعث شده تا رغبت به این رسانه بیشتر هم بشود چرا که «الانسان حریص علی ما منع».
اما آنچه در واقعیت اتفاق میافتد این است که در میانه این همه سیاستهای غلط، سوء مدیریت، کمکاری و خواب غفلت مسئولان فرهنگی، میلیونها نفر حریم سلطان میبینند، بفرمایید شام تماشا میکنند و برای آکادمی موسیقی فلان خواننده از تلفنهای همراه رای میفرستند. بحثهای داغ خانوادگیشان درباره آینده رابطه مثلث یشیم، چنار، توپراک و سرگذشت یوسف و حوّا و لامیا و ایزل است و حول محورِ تحلیل دشمنی خرّم با ماهی دوران و والده سلطان یا خوشمزگیهای سنبل خان و سرنوشت ابراهیم پاشا و نگار کالفا دور میزند.
حال اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی با دهها هزار کارمند، مدیر و مسئول و با کمال بیذوقی و بیسیاستی اگر خیلی تلاش بکند یا از برخی برنامههای ماهوارهای و ایدههای آنها الگوبرداری میکنند (که طبعاً برابر اصل هم نیست) و یا با همان برنامهها شوخی میکند و قصد دارد با استفاده از علاقهمندیهای مخاطبان و با تکیه بر پیشزمینه ذهنی آنها، با تمسخر برنامههای اصلی ایجاد جذابیت کنند. جای تاسف است که همین شوخیها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا میکنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی برای برنامههای ماهواره بدل میشوند تا آنهایی هم که برنامههای اصلی را ندیده باشند به تماشای نسخه اصل ترغیب شوند!
اما تاسفبارتر از همه اینها این است که صدا و سیما چندان خود را به جذب مخاطب نیازمند نمیداند و با تمام این اوصاف مخاطب خود را بالای 85 درصد عنوان میکند! در واقع ریزش مخاطب و بیاعتمادی مخاطبان نسبت به آن هیچ اتفاقی در بدنه، سیاستها و تصمیمهای رسانه ملی ایجاد نمیکند!
ای کاش مسئولان رسانه ملی که در سالهای اخیر، عمر مدیریتشان هم کوتاه شده و سال به سال در حال تغییر و تحول هستند این یک دم عمر مدیریتی خود را غنیمت بشمارند و طرحی نو دراندازند برای مقابله با ماهواره تا شاید بساط بشقابهایی که روز به روز در پشتبام خانههایمان رشد کرده و غذای فرهنگی خانوادههایمان را از آن سوی آبها تامین میکنند، رفته رفته جمع شود!
ان شاءالله در مطالب بعدی به بررسی ابعاد مختلف این پدیده و راههای مقابله با آن از دیدگاه کارشناسان این عرصه خواهیم پرداخت.