به گزارش حلقه وصل، همزمان با سالروز جنگ خندق موسوم به جنگ احزاب بخشهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب را بازخوانی میکنیم. رهبر معظم انقلاب در تحلیلهایی که طی این سالهای اخیر داشتند، شرایط سیاسی امروز را به مثابه جنگ احزاب دانستند که در آن شرایط دشمنان با تمام قوا به لشکر اسلام هجوم آوردند، اما دلهای استوار برخی مؤمنان و نصرت خداوند متعال باعث شد پیروزی اسلام رقم بخورد. در ادامه بخشهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب که در سال 91 در دیدار با علما و روحانیون خراسان شمالی ایراد فرمودند را منتشر میکنیم.
«آن کسی میتواند در میدان مبارزه بِایستد که از آن نیروی درونی برخوردار باشد؛ آنوقتی میتواند درست بفهمد و تشخیص بدهد و دنبال تشخیص حرکت بکند که آن عامل درونی در او فعّال باشد و قوی بشود؛ آن عامل درونی ایمان است. لذا در سوره احزاب مشاهده میکنید: «وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا» قضیّه احزاب قضیه مهمّی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهه امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابهسازی بکنیم، میشود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده میکنید دیگر؛ همه دنیاپرستان و قدرتطلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در ردههای مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیدهاند و حمله هم کردهاند و دارند از همه جوانب حمله هم میکنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد.
خب همهی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمیرسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبده جنگیشان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند، حمله کردند به مدینه؛ این قضیّه کوچکی نبود. گفتند میرویم مدینه، همه را قتلعام میکنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را میکَنیم، تمام میکنیم قضیّه را. با اینکه دَأب پیغمبر این بود که وقتی جنگ میشد، این جنگ را بیاورد بیرون شهر و در شهر نمانَد، امّا این حادثه اینقدر مُهیب و هولناک و سریع اتّفاق افتاد که پیغمبر مجال نکرد نیروهای خودش را ترتیب بدهد و بیاورد آماده کند برای مثلاً یک بسیجِ بیرون شهر مدینه، مجبور شد [دُور] شهر مدینه را خندق بزند که به جنگ خندق معروف است. حادثهی بسیار مهمّی بود. خب مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند.
مردم -همانهایی که تحت لواء پیغمبر زندگی میکردند ـ دو دسته شدند: یک دسته آنهایی هستند که در همین سوره احزاب حدود هفت هشت 10 آیه قبل از این آیهای که من خواندم، از قول آنها نقل شده: «وَ اِذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض» کسانی که دلهایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز میشوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد میآید، پدر ما را در میآورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکمبینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّه دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه اینجوری نیست، «هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه»؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند ...»