
سرویس معرفی: اولین روزهای اردیبهشت ماه با نام چهارتن از شاعران نامدار و پرآوازه زبان و ادب فارسی مزین شده است. این روزها بزرگداشت استاد سخن سعدی شیراز، روز درگذشت و بزرگداشت سهراب سپهری و گرامیداشت یاد و نام محمد تقی ملک الشعرای بهار و همچنین زادروز اسطوره شعر انقلاب مرحوم دکتر قیصر امین پور است. به همین مناسبت زندگینامه مختصری از این شاعران بزرگ کشورمان و برخی از اشعار آنها منتشر میشود که در ادامه خواهید دید.
سعدی شیرازی
ابومحمد مُصلِح بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی شاعر و نویسنده پارسیگوی ایرانی، حدود 585 یا حدود 606 متولد و در 671 یا 691 هجری قمری درگذشت. مقام او نزد اهل ادب تا بدانجاست که به وی لقب استاد سخن دادهاند.
سعدی در شیراز متولد شد. پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. هنوز طفل بود که پدرش در گذشت. در دوران کودکی با علاقه زیاد به مکتب میرفت و مقدمات علوم را میآموخت. هنگام نوجوانی به پژوهش و دین و دانش علاقه فراوانی نشان داد.
اوضاع نابسامان ایران در پایان دوران سلطان محمدخوارزمشاه و بخصوص حمله سلطان غیاث الدین، برادر جلال الدین خوارزمشاه به شیراز سعدی راکه هوایی جز کسب دانش در سر نداشت برآن داشت دیار خود را ترک نماید.
او از شیراز به مدرسه نظامیه بغداد رفت و در آنجا از آموزههای امام محمد غزالی بیشترین تأثیر را پذیرفت (سعدی در گلستان غزالی را «امام مرشد» مینامد). غیر از نظامیه، سعدی در مجلس درس استادان دیگری از قبیل شهابالدین سهروردی نیز حضور یافت و در عرفان از او تأثیر گرفت.
معلم احتمالی دیگر وی در بغداد ابوالفرج بن جوزی بودهاست که در هویت اصلی وی بین پژوهندگان (از جمله بین محمد قزوینی و محیط طباطبایی) اختلاف وجود دارد.
پس از پایان تحصیل در بغداد، سعدی به سفرهای متنوعی پرداخت که به بسیاری از این سفرها در آثار خود اشاره کردهاست.
در این که سعدی از چه سرزمینهایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر وجود دارد و به حکایات خود سعدی هم نمیتوان چندان اعتماد کرد و به نظر میرسد که بعضی از این سفرها داستانپردازی باشد. زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، چین، یمن و آفریقای شمالی هم دیدار کردهباشد.
سعدی در حدود 655 قمری به شیراز بازگشت و در خانقاه ابوعبدالله بن خفیف مجاور شد. حاکم فارس در این زمان اتابک ابوبکر بن سعد زنگی بود که برای جلوگیری از هجوم مغولان به فارس به آنان خراج میداد و یک سال بعد به فتح بغداد به دست مغولان به آنان کمک کرد.
در دوران ابوبکربن سعدبن زنگی شیراز پناهگاه دانشمندانی شده بود که از دم تیغ تاتار جان سالم بدر بردهبودند. در دوران وی سعدی مقامی ارجمند در دربار به دست آورده بود. در آن زمان ولیعهد مظفرالدین ابوبکر به نام سعد بن ابوبکر که تخلص سعدی هم از نام او است به سعدی ارادت بسیار داشت.
سعدی به پاس مهربانیهای شاه سرودن بوستان را در سال 655 شروع نمود. و کتاب را در ده باب به نام اتابک ابوبکر بن سعدبن زنگی در قالب مثنوی سرود. هنوز یک سال از تدوین بوستان نگذشته بود که در بهار سال 656 دومین اثرش گلستان را بنام ولیعهد سعدبن ابوبکربنزنگی نگاشت.
سعدی در خانقاهی که اکنون آرامگاه اوست و در گذشته محل زندگی او بود، به خاک سپرده شد که در 4 کیلومتری شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه فهندژ، در انتهای خیابان بوستان و در کنار باغ دلگشا است. این مکان در ابتدا خانقاه شیخ بوده که وی اواخر عمرش را در آنجا میگذرانده و سپس در همانجا دفن شدهاست. برای اولین بار در قرن هفتم توسط خواجه شمسالدین محمد صاحبدیوانی وزیر معروف آباقاخان، مقبرهای بر فراز قبر سعدی ساخته شد.
بنای فعلی آرامگاه سعدی از طرف انجمن آثار ملی در سال 1331 هجری شمسی با تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در میان عمارتی هشت ضلعی با سقفی بلند و کاشیکاری ساخته شد.
آثار منظوم و منثور سعدی که بهجا مانده است، عبارتند از: بوستان، گلستان، دیوان اشعار، رسائل نثر، هزلیات.
شعر زیر از معروفترین سرودههای سعدی است که بر سردر سازمان ملل متحد نقش بسته است:
«بنى آدم اعضاء یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوى بدرد آورد روزگارد
دگر عضوها را نماند قرار».
سهراب سپهری
سهراب سپهری در پانزدهم مهرماه سال 1307 چشم به جهان گشود. وی علاقه وافری به زادگاه خود داشت و حتی پس از سالها سیر و سیاحت در کشورهای مختلف دوباره به کاشان بازگشت و بیشتر وقت خود را در گلستانه که در جوار مرقد بارگاه ملکوتی سلطانعلی ابن امام محمدباقر(ع) در اردهال است، گذراند.
مرگ رنگ، زندگی خوابها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ، ما نگاه که در قالب 'هشت کتاب' گردآوری شده از جمله آثار ماندگار این شاعر است. سهراب سپهری در غروب اولین روز اردیبهشت ماه 1359 در بیمارستان پارس تهران بدلیل ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امامزاده سلطانعلی ابن امام محمدباقر(ع) در مشهد اردهال کاشان میزبان ابدی سهراب است.
یکی از معروف ترین اشعار سهراب شعر «آب را گل نکنیم...» است که در ادامه آن را خواهید دید.
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار ، کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور ، سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری ، تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید ، نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمده لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالادست چه صفایی دارند!
چشمه هاشان جوشان ، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
ماهتاب آن جا ، می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی ، آبی است
غنچه ای می شکفد ، اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود ، آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم
ملک الشعرای بهار
محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر "ادیب نیشابوری" رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد.
وی شش دوره نمایندهٔ مجلس شد و سالها استاد دورهٔ دکتری ادبیات دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات بود. به علت پیوستن به مشروطهطلبان و آزادیخواهان چند بار تبعید و زندانی شد که سالهای زندان و تبعید از پربهرهترین سالهای زندگی ادبی وی بوده است. بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانه مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ازمعروفترین آثار وی دیوان اشعار، سبک شناسی که در سه جلد در باره سبک نوشتههای منثور فارسی نوشته شده، تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح برخی از متون کهن مانند تاریخ سیستان و مجملالتواریخ و القصص، تاریخ بلعمی را میتوان نام برد.
از معروف ترین اشعار بهار می توان به شعر «ای دیو سپید پای در بند» اشاره کرد که متن کامل این شعر را در ادامه خواهید خواند.
ای دیو سپید پای در بند!
ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود
ز آهن به میان یکی کمر بند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری
ای کوه! نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسرده زمینی
از درد ورم نموده یک چند
شو منفجر ای دل زمانه !
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین، سخن همی گوی
افسرده مباش، خوش همی خند
ای مادر سر سپید! بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بیمماثل
معجونی ساز بیهمانند
از آتش آه خلق مظلوم
وز شعله کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش ز هول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
ز آن گونه که بر مدینه عاد
صرصر شرر عدم پراکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا، که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
قیصر امین پور
در دوم اردیبهشت ماه 1338 درشهرستان گُتوند خوزستان متولد شد.دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به دزفول رفت.امین پور در سال 1357 دیپلم تجربی گرفت و سپس تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته دامپزشکی در دانشگاه تهران آغاز کرد. وی در سال 1358 با انصراف از رشته دامپزشکی، به جمع دانشجویان علوم اجتماعی پیوست. قیصر امین پور مجدداً در سال 1363 تغییررشته داد و تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران دنبال کرد و در بهمن ماه سال 1376 با دریافت مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
قیصر زاد روز خود را اینگونه در قالب شعری زیبا بیان می کند:
لحظه ی چشم وا کردن من
از نخستین نفسگریه
در دومین صبح اردیبهشت سی و هشت
تا سی و هشت اریبهشت پیاپی
پیاپی!
عین یک چشم بر هم زدن بود
لحظه ی دیگر اما
تا کجا باد؟
تا کی؟
قیصر امینپور
دکتر قیصر امین پور از زمرهِ شاعرانی بود که از همان آغاز فعالیتهای حوزه هنری به جمع گروه شعر آنجا پیوست و همگام با سایر شاعران فعال حوزه هنری در بسیاری از شب های شعر برگزار شده در جبهه های دفاع مقدس شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی به شعرخوانی پرداخت.او عضو شورای شعر و ادبیات حوزه بود و در تشکیل جلسات شعرخوانی و نقد و بررسی شعر و تشویق و ترغیب شاعران جوان انقلاب نقش مؤ ثر و ارزندهای داشت. سپس به جمع نویسندگان و شورای سردبیری مجله سروش نوجوان پیوست. همچنین دکتر امین پور به تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه اشتغال داشت.
وی در آخرین روزهای سال 1377 دچار سانحه تصادف در جاده کناره شمال گردید و به شدت مجروح شد.شدت جراحات وارده به دکتر امین پور به حدی بود که وی به دفعات تحت عمل های مختلف جراحی قرار گرفته و برای ادامه معالجات برای مدت کوتاه به کشور انگلستان اعزام شد. وی در سال 1381 تحت عمل پیوند کلیه قرار گرفت و بهبودی نسبی یافت.دکتر قیصر امین پور در سال 1367 از مؤ سسه گسترش هنر، جایزه ویژه نیما یوشیج را دریافت کرد. همچنین در سال 1378 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان یکی از شاعران برتر دفاع مقدس در دهه های 60 و 70 برگزیده شد.سر انجام در آبان ماه 1386 درگذشت. دز ادامه شعری زیبا از این شاعر صاحب نام کشورمان را خواهید خواند.
میخواهمت چنان که شب خسته خواب را
میجویمت چنان که لب تشنه آب را
محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیدهدمان آفتاب را
بیتابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را