
به گزارش حلقه وصل، آثارش در میان دانشجویان و طلاب با استقبال مواجه شده است، دیدگاههایش ترکیبی از فلسفه صدرایی، اندیشههای هایدگر و تراث عرفان اسلامی. روش تحلیلیاش فلسفه تاریخی است، لذا رگههای از وجود فلسفه تاریخی هگل نیز در آثارش میتوان یافت.
وی انقلاب اسلامی را نقطه عطف تاریخ برای گذار از عهد غربی به عهد جدید میداند.
زندگی سادهزیستانهای را دنبال میکند و برای ترویج نوع نگاهش به تاریخ، انقلاب اسلامی و روزگار معاصر، کثرت معلمی را برگزیده است.
این فرد کسی نیست جز «اصغر طاهرزاده». یادداشتی از این معلم انقلابی با عنوان «راه تغییر؛ پاسخی به پرسش چه باید کرد» در ماهنامه خردنامه منتشر شده است که در ادامه میآید:
انقلاب اسلامی؛ «نه» بزرگ به زندگی بیهدف
وقتی قرآن تا قیام قیامت افق ادامه حیات اسلامی را در مقابل انسان میگشاید، هر کدام از ما میتوانیم راز پیروزیها و شکستهای جهان اسلام را بر اساس آنچه وحی الهی نشان داده است تعیین کنیم زیرا ما مسلمانان معتقدیم باید هویت خود را در شناختن اسلام و پیامهای وحی الهی تعیین کنیم تا معلوم شود درباره چه چیزهایی باید فکر کنیم و چه چیزهایی را باید مهم بدانیم.
مرگ یک مسلمان، مرگ امکان اوست در مسیری که در آن میتوانست به تعالی برسد. روح زندگی با راهی که خداوند در مقابل انسان قرار داده است شکل میگیرد هر چند انسان معاصر، انسان متفاوتی شده است ولی حقیقت او حقیقت پایداری است که تنها با راههای الهی به گشودگی و تعالی میرسد.
با پیچیده شدن فرهنگ و تمدن، جنگ و صلح هم صورت پیچیدهتری پیدا کرده است ولی باز این انسان است که با حقیقت خود در صحنه است و باید همواره نسبت خود را در همه عرصههای زندگی با خالق خود و با پیام خالق خود تنظیم کند تا زندگی ادامه یابد و گر نه در توهم یافتن سعادت و آرامش، همه چیز را بر هم میزند.
آرامش روحی برای انسان معاصر همه چیز شده است به همین دلیل انسان معاصر تحت تأثیر فرهنگ غربی به جای آن که طالب تعالی روح و انس با خدا باشد خواهان آرامش ذهنی است تا از اضطرابها و افسردگیها و نارضایتیهای مبهم و حسی ناشی از خلأ درونی راحت شود. انقلاب اسلامی آمد تا انسانها به این نوع از زندگی نه بگویند و از زندگی بیشکل و بیهدف خود نجات یابند. اساس اسلام نیز در راستای ناکارآمدی دین اهل کتاب توسط خداوند از طریق حضرت محمد(ص) به بشریت عرضه شد.
وقتی بشریت خود را گرفتار عالَمی کرد که خود تولید کرده است برای رهایی از آن طالب آرامش میشود. برای برخی مردم بازگشت به دین پاسخ به این طلب است البته نه به عنوان عملی از سر ایمان بلکه برای فرار از تردیدی تحملناپذیر. آنها این تصمیم را نه از جهت ایمان و پرهیزکاری بلکه برای دست یافتن به ایمنی روحی اتخاذ میکنند. در حالی که این عمل ناراحتی عصبی دیگری را به وجود خواهد آورد زیرا این گونه بازگشت به دین در جای خود تبعاتی دارد که یکی از آنها تغییر درک از دین و تغییر کارکرد آن است.
در فضای طلب آرامش، آرامشی درخواست میشود که عبارت است از رفع تنش و فشار، نه آرامش به قصد نیل به حقیقت، مردم زمان ما آرامش بدون محتوا میخواهند؛ آرامشی درخواست میشود که عبارت است از رفع تنش و فشار، نه آرامش به قصد نیل به حقیقت. مردم زمان ما آرامش بدون محتوا میخواهند؛ آرامشی که تنها آرامش است. همان طور که سلامت میخواهند. سلامت را برای چیزی دیگر نمیخواهند. این همان سوبژکتیویته است که ویژگی دوران ما است.
انقلاب اسلامی، ماورای آن نوع برگشت به معنویت که هیچ پایه حقیقتیابی ندارد به بشریت ارائه شد تا با جدیت کامل انسانها را از تمدنی رهایی دهد که عامل همه بحرانهای امروز بشری است و زندگی زمینی را به آسمان متصل می کند نه آن که بخواهد با تخلیه روانی جواب آرامش موهومی را بدهد که در واقع ادامه همان فرهنگ غربی است.
سنتهای کهن با اعتقاد به طرحی فراگیر در عالم از طریق خداوند ایجاد اطمینان و اعتماد میکردند. مدرنیته از آغاز، همه سنتها را افسون خواند و با تکیه بر عقلانیتی خاص که بر اساس سوژه شکل گرفته بود پیروان همه فرهنگهای دیگر را افسون زده دانست اما خود مدرنیته با افسون کردن دیگر فرهنگها جهانی شد و در همه باورها تردید ایجاد کرد و همه مبانی و ارکان را متزلزل ساخت. حال سؤال این است که آیا مدرنیته با چنین خصلتی میتواند مبنا و رکنی را نگه دارد که ما برای ادامه حیات خود به آن دل ببندیم؟
بر اساس تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی به عنوان نماینده اسلام در این دوران با وجه انحرافی اهل کتاب وجود دارد باید جایگاه خود را معلوم کنیم. قرآن کریم در آیه 120 سوره مبارکه «بقره» ما را متوجه این امر میکند آن جایی که میفرماید: «وَلَن تَرضىٰ عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصارىٰ حَتّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم ۗ قُل إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الهُدىٰ، وَلَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذی جاءَکَ مِنَ العِلمِ،ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلِیٍّ وَلا نَصیرٍ»؛ یهود و نصاری (که مدعی حرکت فرهنگی هر دوران هستند) از شما راضی نمیشوند مگر آن که شما [از ادعای تمدنی خود و فعالیتهای فرهنگی خاص اسلام] دست بردارید و همان نوع نگاهی را که به عالم و آدم دارند بپذیرید و آن نگاه را به عنوان هدایت و رستگاری بشر قبول کنید. ای پیامبر! به آنها اعلام کن هدایت الهی تنها هدایت است نه آنچه شما با فکر خود برای بشریت طراحی کردهاید و شما مسلمانان نیز بدانید اگر بعد از آن که به نور وحی الهی حقیقت برایتان روشن شد، امیال و هوسهای یهود و نصاری، را دنبال کنید انتظاری از ولایت الهی و نصرت و یاری او که از طریق اسلام در این تاریخ برای شما گشوده شده است نداشته باشید.
مقام معظم رهبری در این رابطه میفرمایند:
عمده این است که انسان اسیر کلیشههای تحمیلی نظام سلطه نباید بشود. یک تفکراتی، یک مفاهیمی از سوی تبلیغات بر حجم نظام سلطه به طور شبانهروزی در سرتاسر عالم دارد پراکنده میشود. یکی از مهمترین مسائل این است که ما باید اسیر نشویم. این سفارش فقط به مجلس خبرگان نیست. با زبانهای مختلف آن را بیان میکنند ناچار ما هم بایستی همرنگ جماعت بشویم و همان را مطرح کنیم، همان را تکرار کنیم.
نه، ما خودمان مبانی داریم. ما فکر داریم،استکبار درصدد آن است که کلیشههای مورد نظر خودش را به همه مردم دنیا تحمیل کند؛ هم به آحاد ملتها، هم به خصوص به مسئولان و مؤثران کشورها یعنی دولتها، نمایندگان مجالس، تصمیمگیران، تصمیمسازان و به قول خودشان اتاقهای فکر. به همه اینها میخواهند آن کلیشههای خودشان را تحمیل کنند و آن را وارد ذهن آنها و فضای ذهنی آنها بکنند. مایلاند همه، جهان را از منظر آنها ببینند. مفاهیمی را که آنها روی آن تکیه میکنند با همان رویکرد آنها، با همان نگاه آن ها تشخیص بدهند و بشناسند. این رویکرد، رویکرد سلطه طلبانه است. با این رویکرد سلطهطلبانه مفاهیمی را یا جعل میکنند یا دستکاری میکنند و معنا میکنند و مایلاند همه طبق معنای آنها این مفاهیم را بفهمند و به کار بگیرند و در ادبیاتشان از آنها استفاده کنند.
راههای نفوذ فرهنگی دشمن
وقتی قرآن میفرماید یهود و نصاری در هیچ حالی مقابل شما کوتاه نمیآیند مگر آن که شما را به رنگ خود درآورند، خداوند میخواهند به ما خبر دهد در هیچ حالی از آنها برای حفظ هویت اسلامی خود احساس مسئولیت نکنید و بدانید آنها سعی وافر دارند فضای ذهنی شما را با زیبا جلوه دادن ملاکها و کلیشههای خود تصاحب کنند و در آن صورت است که نفوذ در بین شما بسیار آسان میشود زیرا از منظومه فکری خود که زلزله در دنیا ایجاد کرده است یعنی از انقلاب اسلامی و نفی ظلم و استکبار و استبداد عدول کردهایم و با آویزان شدن به قدرتهای دنیا خواهان سعادت شدهایم و این مرگ آزادی و استقلال ما خواهد بود؛ مرگ همه امکاناتی که خداوند جهت تعالی ما در مقابل ما گشوده است و تنها با دستهای معجزهگر جوانانی انقلابی و امید به آینده این ملت ظهور خواهد کرد.
بیتعلقی غرب به حقایق پایدار
وقتی میتوانیم نسبت خود را با فرهنگ استکباری درست تعریف کنیم که متوجه باشیم بدبینی در تفکر اروپایی نسبت به آینده خود از نیمه قرن 19 میلادی شروع شد. «شوپنهاور»، فیلسوفی که مشهور است به فیلسوف بدبین، تنها فردی بدبین نبود بلکه او نشانهای از آغاز وجه یأسآور فرهنگ مدرن است. او متوجه است در عالم غربی بنیانها فروریخته و سخن گفتن از بنیانها یا از سر بلاهت است یا از سر بیتوجهی به زمانه و تکیه بر ساختههای ذهنی زیرا از بیتعلقی نسبت به حقیقت پایدار کار برنمیآید و در جوهر فرهنگ و اندیشه غربی خاصیت بیتعلقی نسبت به حقایق نهادینه شده است.
آیا انقلاب اسلامی که نظر به حقایق پایدار عالم دارد میتواند با چنین فکر و فرهنگی کنار آید و بدان اعتماد کند؟ یا باید به توصیههای قرآن عمل کند که در رابطه با چنین قومی میفرمایند: «لَا یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ»؛ اینان نسبت به مؤمنان طرف معامله خود هیچ پیمانی را نگه نمیدارند. اینان انسانهای متجاوز به حقوق دیگران هستند.
جوهر این بیتعلقی نسبت به حقایق پایدار در این تاریخ و در این روزگار تماما در شخصیت استکباری فرهنگ غربی ظهور کرده است و کسانی در این هوشیاری قرار میگیرند که نسبت به روح غربی آگاهی لازم را داشته باشند و به تعبیر مقام معظم رهبری، «همه بدانند دشمن میخواهد چه کار کند... با لبخند دشمن، با احیاناً یک مساعدت کوتاهمدت دشمن ... فریب نخوریم.»
محدودیت غرب در ساختههای ذهنی
انسان غربی بیش از آن که در جهان واقعی حضور داشته باشد در جهان مجازی زندگی میکند و این موجب تغییر تلقی انسان غربی از خود شده و چون مغلوب عالم مجازی است، ریشهها واصول را گم کرده است و ریشه و اصولی نمیشناسد تا ما مبتنی بر آن اصول روی آنها حساب کنیم. هیچ اطمینانی به انسان غربی نیست و به دلیل تقابلی که با هر امر مقدسی جدی دارد هر کاری از دستش برآید ضد انقلاب اسلامی انجام میدهد.
وقتی ملتی برای نجات خویش قیام کند از آیندهای دفاع میکند که ادامه گذشته غربزدگی آن نیست زیرا متوجه شده است فرهنگ غربی در حالی که همه فرهنگها را دگرگون ساخته و همه اقوام را درگیر مسائل خود کرده در مسیر آیندهای سخت ظلمانی قرار گرفته است
کسی که اساس مناسبات خود را بر امکانات جهان مجازی گذاشته است مرجعی برای تعیین جایگاه خویش ندارد و به همین دلیل همواره باید آماده فروپاشی آن باشد. بروز صورتهای آشفته آن فرهنگ و نقض تعهدات آن، همه به دلیل آن است که غرب به ساختههای ذهنی خود محدود شده است.
جنگهایی که در 100 سال اخیر واقع شد نشان داد که علم و تکنیک به مثابه عوامل اصلی خوشبینی به آینده چه بسا مؤثرترین ابزار فلاکت نابودی انسان باشد، انتظار حکیمانه در زمان ما حداقل انتظار گشایش امکانهای جدید در زندگی و اندیشه بشر است.
ملت ایران در این رابطه برای نجات خویش از سرنوشت غربی قیام کرد و معلوم است وقتی ملتی برای نجات خویش قیام کند از آیندهای دفاع میکند که ادامه گذشته غربزدگی آن نیست زیرا متوجه شده است فرهنگ غربی در حالی که همه فرهنگها را دگرگون ساخته و همه اقوام را درگیر مسائل خود کرده در مسیر آیندهای سخت ظلمانی قرار گرفته است. در نتیجه باید به دورانی وارد شد که آن دوران با اصول و جهتگیری دیگری شروع میشود و تقابل انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی در این فضا شکل گرفته است و معلوم است که این تقابل موهوم نیست و لذا مقام معظم رهبری در رابطه با آن میفرمایند:
«امروز البته دشمن، استکبار جهانی است، استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست؛ یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است. آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سر هیئت حاکمه آمریکا، کمپانیها و تراستها و کارتلها و سرمایهداران جهانخوار غالباً صهیونیست هستند که در همه جا هم گستردهاند. مخصوص آمریکا هم نیست در اروپا هم اینها به شدت نفوذ دارند. در بعضی جاهای دیگر همه همین جور، این معنای استکبار است شیشه عمر این استکبار با یک چنان حرکت اسلامی شکسته خواهد شد که پیدایش این حرکت با انقلاب اسلامی انجام گرفته ادامه آن با جمهوری اسلامی و تداوم حرکت جمهوری اسلامی در خط انقلاب تأمین شده و آینده هم همین طور دارد پیش میرود».
وقتی متوجه شدیم انسان غربی هیچ هویتی را برای خود نگه نداشته و انسانی در فضا معلق است، باید انتظار هرگونه حرکت غیر عاقلانهای را از او داشت و در این رابطه به شدت باید خود را بنا به توصیه قرآنی مجهز و آماده کرد، تا حتی در حین نماز خواندن غافلگیر نشویم.
بنا به چنین توصیهای عدهای در حین تقابل با دشمن به نماز ایستادند و عدهای مواظب بقیه و اسلحههای خود بودند زیرا: «دَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَّیْلَةً وَاحِدةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کَانَ بِکُمْ أَذىً مِّنْ مَّطَرٍ أَوْ کُنتُمْ مَّرْضَى أَنْ تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرینَ عَذَاباً مُّهِیناً»؛ کفار دوست دارند که شما از اسلحهها و امکاناتتان غافل شوید تا برقآسا و با یک حمله سرنوشتساز به شما حمله کنند در حالی که اگر مواظب دشمن باشید خداوند بنا را بر این گذاشته است که عذاب خوارکنندهای برای دشمنان شما آماده کند و هیبت آنها را در این زمانه فرو ریزد.
معنای خط امام(ره)
این خطی است که توسط حضرت امام روحالله خمینی(ره) در این تاریخ به صحنه آمده است و هر کس مایل است و ادعا دارد میخواهد آن خط نورانی را ادامه دهد نباید یک لحظه از تقابل مبنایی که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ غربی است غفلت کند و وظیفه دارد عالِم به زمانه بودن را در این فضا تجربه کند، زیرا انسان با خودآگاهی به زمانه، اصیل میشود و شرط خودآگاهی به زمانه افق داشتن است و نه اسیر روزمرگیها بودن.
کار اصلی متفکر پس از آمادگیهای لازم، اندیشیدن درباره آیندهای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشههای فکری فرهنگ استکباری است که رهبر بصیر انقلاب متذکر آن هستند
کار اصلی متفکران در این دوران
کسی که آینده را حس نکند و رو به آینده نداشته باشد، البته به سوی آینده کشیده میشود، ولی این نوع رو به آینده رفتن اصالت ندارد. چنین انسانی همانطور که نسبت به زمانه، خودآگاهی ندارد انسانی بیآینده است. مواجهه با آینده، قدرت روح و فکر میخواهد. آینده گاهی به مثابه جلال الهی در وجود آدمی خوف ایجاد میکند. با این وصف کار اصلی متفکر پس از آمادگیهای لازم، اندیشیدن درباره آیندهای است که امکان تعالی بشر در آن نهفته است و این راز رهایی از کلیشههای فکری فرهنگ استکباری است که رهبر بصیر انقلاب متذکر آن هستند و میفرمایند:
«نیروهای مؤمن ما در سرتاسر کشور بدانند که حرکت به سمت اهداف و آرمانهای اسلامی است. در این هیچ تردیدی نیست و همه خودشان را آماده نگه دارند. همه آماده باشند. نیروهای مؤمن، نیروهای اصیل و معتقد در سرتاسر کشور که بحمدالله اکثریت قاطع این کشور را هم تشکیل می دهند آماده به کار باشند. آماده به کار به معنای آماده جنگ نیست. یعنی هم آماده کار اقتصادی باشند، هم آماده کار فرهنگی باشند، هم آماده کار سیاسی باشند، هم آماده حضور در میدانها و عرصههای مختلف باشند. آماده باشند. ما همه باید آماده باشیم. در مقابل این جهتگیریهای دشمنان ـ که دشمنان ما شب و روز نمیشناسند ـ ما هم بایستی شب و روز نشناسیم و همه آماده باشیم و وعده الهی هم راست است. خدای متعال وعدهاش راست است. ما سوءظن به وعده الهی نباید داشته باشیم.
یکبار من این جا عرض کردم که باید به خدا پناه ببریم و سوءظن به وعده الهی نداشته باشیم. خدای متعال لعنت کرده: «الظّآنّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دآئِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ سآءَت مَصیرًا»؛ یعنی خدا لعنت کرده کسانی را که به خدا سوءظن داشته باشند. حسن ظن به خدا این است که وقتی میگوید «ان تنصروالله ینصرکم» این را باور کن. این حسن ظن به خدا است. وقتی میفرماید: «لینصرن الله من ینصره» این را باور کنیم. اگر حقیقتاً نیت ما نصرت دین الهی است ـ معنای نصرت خدا همین است ـ بدانیم که خدای متعال نصرت خواهد کرد و تردیدی در این زمینه نداشته باشیم. وقتی انسان با این روحیه حرکت کرد آن وقت آن سکینهای که عرض کردیم بر دلهای ما انشاءالله نازل خواهد شد.»
طلوع راه نجات بشر
مهمترین کاری که از ما برمیآید پایداری در تاریخی است که از طریق حضرت روحالله گشوده شده است. اگر این پایداری با جدیت تمام شکل گیرد خداوند آن خواهد کرد که باید بکند و از افق انسان متعلق به انقلاب اسلامی راه نجات بشر طلوع خواهد کرد. حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ و سیر و حرکتی که تا حال داشته است خبر از آن میدهد که انسان در آستانه برقراری نسبتی خاص با خداوند است که به کمک آن نسبت زمین، زمین دیگر و آسمان، آسمان دیگری خواهد بود.
در مسیر جذب ولایت الهی درامورتان هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید و هیچ مشکلی از ما توسط غرب حل نمیشود. این پیام اصلی انقلاب اسلامی است وگرنه گرفتار شیفتگیهای پوچ و بیثمر آنها خواهید شد
انسان معاصر که تحت سلطه فرهنگی غربی است با وجود قدرت و اطلاعات بینظیری که دارد بیش از گذشته گرفتار دلهره و اضطراب است و بیش از همیشه زیر سلطه کمیتها قرار دارد. با ظهور هر چه بیشتر انقلاب اسلامی در مناسبات بشر است که این سیر تغییر میکند و آرامش و اطمینان قلب و حاکمیت کیفیتها به تاریخ برمیگردد.
فرهنگ غربی این را خوب احساس کرده است و لذا به جای تغییر خود که توان چنین تغییری را دیگر از دست داده است درصدد تغییر جایگاه انقلاب اسلامی دراین تاریخ است در حالی که تجربه نشان داده است با این کار با ناکامی بیشتری روبهرو خواهد شد و البته این به شرطی است که ما در اتخاذ مواضع انقلاب بدون رودربایستی و با بیان مبانی امام بزرگوار در مقابل دشمنان انقلاب اسلامی دراین تاریخ حاضر شویم، زیرا دشمن از جایی نفوذ میکند که روحیه تقابل با نظام استکباری در آن جا کاسته شده باشد و عزم کلی در این تقابل ضعیف شود و فراموش کنیم خداوند هیچ راهی برای به میدان آمدن کفار درامور مسلمین نگذاشته است. خداوند با آیه «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»؛ خواسته است بفرماید در مسیر جذب ولایت الهی درامورتان هیچ نیازی به گشودن راه نجات از طریق کافران ندارید و هیچ مشکلی از ما توسط غرب حل نمیشود. این پیام اصلی انقلاب اسلامی است وگرنه گرفتار شیفتگیهای پوچ و بیثمر آنها خواهید شد.
اگر دشمن غربی احساس کند به او نیاز داریم فخرفروشی خود را شروع میکند و این شروع بیرنگ شدن عزتی است که خداوند به ما داد. با عادی شدن روابط ما با آمریکا بیرنگ شدن آن عزت شروع میشود و تقابل تمدنی انقلاب اسلامی با آمریکا که موجب حضور ایران در خط مقاومت منطقه است، تضعیف می شود. مک دونالد و کوکاکولا و برجام همه بهانه است و تنها با توجه به ذات فرهنگ غربی و جایگاه قدسی انقلاب اسلامی میتوان از چنین دامهای شیطانی رهایی یافت.
باید توجه داشت که جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را میتوان در اصول مکتب امام خمینی(ره) که به تعبیر مقام معظم رهبری عبارت است از اسلام ناب محمدی، نفی اسلام آمریکایی، اعتماد به صدق وعده الهی و بیاعتمادی به مستکبران دنبال کرد و نیز باید بدانیم غفلت از این موضوع که یک نوع تحریف شخصیت آن بزرگوار است، تحریف صراط مستقیم ملت ایران است و به تعبیر مقام معظم رهبری اگر راه امام گم یا فراموش یا خدای ناکرده عمداً به کنار گذاشته شود، ملت ایران سیلی خواهد خورد.