به گزارش حلقه وصل، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
سایت انتخاب نوشت: در شرایطی که اصلاحطلبان بعد از انتخابات سال ۹۶ با گسترهای وسیع از انتقادات نسبت به عملکرد و کنشهای خود از سوی ناظران سیاسی و عامه مردم مواجه شدهاند، تنها در فاصله چهار ماه مانده تا برگزاری انتخابات مجلس یازدهم، شاهد سطحی از ابهام و چند پارهگی در مواضع آنها نسبت به روند آتی امور هستیم. جبهه اصلاحات بعد از تجربه دورانی ناموفق از تصمیمسازی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان در بهارستان و شورای اسلامی شهر تهران، اکنون سری با هزار سودا دارد.
عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی اصلاحطلبان اخیرا سخنانی را بر زبان راند که موجب طیفی از واکنشها در میان جریانهای اصلاحطلب شد. ناصری در اظهاراتی میگوید: «آقای عارف به احتمال زیاد وارد مجلس آینده نخواهد شد. او برای آنکه راحتتر بتواند برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ تلاش کند، نامزد انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی نمیشود.»
متعاقب این اظهارات، علی شکوریراد دبیر کل حزب اتحاد ملت، فرضیه ناصری را تایید کرد و گفت: «برداشت من هم همین است که عارف سرلیست اصلاحطلبان نمیشود.»
اصلاحطلبان با وجود تاکید بر این که همواره در راستای مطالبات مردم حرکت میکند، در دو سال گذشته ظاهرا به خواب زمستانی فرو رفته و از محور اصلی گفتههای خود یعنی «اراده عمومی» غافل شدهاند اما در این مدت مدار بیشتر انتقادات به سوی محمدرضا عارف، رهبر لیست امید در پارلمان و رئیس شورای عالی اصلاح طلبان معطوف شده است. به روایتی، عارفی که به عنوان نامزد اصلی ریاست بهارستان شناخته میشد، نهتنها رئیس قوه مقننه نشد، بلکه بسیاری او را در مقام پاشنه آشیل اصلاحات در چند سال گذشته معرفی میکنند.
در واقع، عارف در مقام کاپیتان تیم اصلاحطلبان در بهارستان، در هدایت تیم خود موفق نبود و نه تنها نتوانست تیم اصلاح طلبان را در لیگ بهارستان به سمت پیروزی هدایت کند، بلکه با عملکرد متوسط و حتی ضعیف خود، در غالب بازیهای درون پارلمان، بازنده مطلق بود. اکنون تراژدی داستان این است که رهبر تیم بازندهها در بهارستان، سودای ورود به لیگ پاستور و شرکت در رقابت انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را در سر میپروراند.
هرچند صرف نامزد شدن چهرهای با کارنامه محمدرضا عارف، به ویژه نامزد بودن او در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ در اساس نمیتواند نادرست باشد اما مسئله این است که آیا رئیس لیست امید در مجلس، خوانشی درست از وضعیت و جایگاه خود در نزد «مردم» دارد؟ مسئله اکنون تنها بحث شخص محمدرضا عارف نیست، بلکه کل جریان اصلاحات باید نسبت به این موضوع با دقت بیشتری، نگاه کند.
فارغ از این که عارف در نهایت چه تصمیمی را اتخاذ میکند و آیا در چشمانداز بلندمدت خود برای ورود به پاستور، دیگر راه بهارستان را به فراموشی میسپارد یا خیر، به نظر میرسد خواست غالب مردم این است که بار دیگر او خود را در معرض قضاوت مردم و صندوقهای رای قرار دهد. به طور حتم، مردم قضاوت خواهند کرد که به این کارنامه چه رایی بدهند؛ شاید این امر نیز منجر شود تلنگری واقعی به رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد شود. بنابراین، بهتر است که عارف به جای خالی کردن صحنه، همچنان در میدان باقی بماند و نتیجه کنشهای خود را درو کند.
فراتر از این که عارف چه تصمیمی خواهد گرفت، مسئله فراتر از ابعاد شخصی برای او قابل خوانش است. از یک سو، اگر اصلاحطلبان همچنان به سر لیست بودن عارف گردن بنهند، در نهایت میتوانند از هماکنون یک پاشنه آشیل را برای خود طراحی کنند. عملکرد عارف به اندازهای در مجلس در میان افکار عمومی قابل نقد است که خود میتواند اصطلاحا «رای منفی» باشد و در مقام عاملی سلبی زمینهساز کاهش آراء کلیت جریان شود.
از سوی دیگر، اگر عارف از نامزد شدن برای ورود به بهارستان انصراف دهد و خود را در مقام کاندید اصلی اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ آماده کند، مجددا این اصلاحطلبان هستند که از هم اکنون باید مرثیه شکست بخوانند. در مجموع این وضعیت را میتوان بازی دو سر باخت برای جریان اصلاحات ارزیابی کرد.
تحلیل این سایت حامی دولت در حالی است که بنابر اذعان علی صوفی وزیر دولت اصلاحات، محبوبیت رئیس دولت نیز به زیر ده درصد رسیده است و البته عمده این سقوط را باید در تحمیل افراطیگری به دولت و فراکسیون امید از سوی پدرخواندههای اصلاحطلبان جستوجو کرد.