به گزارش حلقه وصل، دفتر هنر و ادبیات هلال به تازگی مجموعه کامل غزلیات غلامرضا سازگار، پیرغلام حسینی و از شاعران پیشکسوت آیینی، را با عنوان «آتش مهر» روانه بازار کتاب کرد. این اثر دربردارنده 720 غزل از سازگار است که در موضوعات مختلف عاشورایی، فاطمی، علوی و دیگر موضوعات مرتبط با آیین سروده شده است.
«آتش مهر» 880 صفحه منتشر شده است. از جمله ویژگیهای سرودههای حاضر، استفاده شاعر از منابع متقن دینی و بهره بردن از معارف و سنت اهل بیت(ع) در توجه به مضامین دینی و آیینی است. کتاب حاضر علاوه بر اینکه نشاندهنده سبک سازگار در غزلسرایی است، میتواند الگوی مناسبی هم برای شاعران جوانتر در نوع نگاه به مضامین آیینی و استفاده از ظرفیتهای پرداخته نشده این حوزه باشد. سازگار که از ریشسپیدان این حوزه است، حق استادی بر گردن بسیاری از شاعران این وادی دارد، از این رو، کسانی که تجربه حضور در جلسات او را نداشتهاند، از این طریق میتوانند علاوه بر حظ معنوی از قرائت سرودهها، به راه و رسم شاعری در این حوزه نیز دست یابند. ضمن اینکه اخیراً جلسات آموزشی شعر و ترانه نیز در قالب نرمافزار در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
چینش اشعار در «آتش مهر» نیز چینشی سنتی دارد؛ به این صورت که کتاب ابتدا به نیایش پروردگار آغاز شده و در ادامه نعت نبی مکرم(ص) و بعد مدح ائمه اطهار(ع) ارائه شده است. در بخش پایانی کتاب نیز سرودههایی با مضمون انتظار آورده شده است.
سازگار که از پیشکسوتان شعر آیینی است، در اشعارش «میثم» تخلص میکند. برخی از شعرهای او در زمره ماناترین آثار آیینی قرار میگیرند. اشعار سازگار نه اینکه از لحاظ ادبی دارای پیچیدگیها و اتفاقات زبانی خاصی باشند، بلکه اتفاقاً سهل ممتنع و همه فهم بودن زبان اشعار او باعث شده است که بسیار مورد توجه قرار گیرد.
اندیشه متعالی و حرفهای روشنگرانه در شعر به همراه سلامت کلام و صحیح و مستند بودن وقایع در بیان مدح و مراثی اهل بیت(ع) نکته بسیار مهمی است که غلامرضا سازگار همیشه به آنها توجه دارد و در اشعارش کمتر میتوان به ایرادات محتوایی برخورد. سازگار شاعری استاد دیده و مداحی پای منبر پرورش یافته است و این امر ساختار ذهنی او را بسیار سالم بار آورده است.
سروده ذیل نمونهای از غزلیات سازگار است:
«ما بهر ولای تو خریدیم بلا را
یک لحظه کشیدیم به آتش یم لا را
دادیم حیات ابدی بر شرف و خون
کشتیم از اول به هوای تو هوا را
روزی که نبودیم و نبودند خلایق
خوردیم ز لعل لب تو آب بقا را
والله قسم چشم به عالم نگشوده
در آینه روی تو دیدیم خدا را
از تیغ ولایت سر تسلیم نگیریم
صدبار اگر خصم بگیرد سر ما را
از مروه اگر پای کشیدیم چه بهتر
در خاک سر کوی تو دیدیم صفا را
رفع عطش ماست زجام عطش تو
بر دیده نهادیم از آن تیر بلا را
جز زخم دم تیغ تو مرهم نپذیریم
جز درد تو بر درد نخواهیم دوا را
آن روز که دانشگه ما عالم زر بود
عباس تو آموخت به ما درس وفا را
یک موی تو را بر همه عالم نفروشیم
بخشند به ما گر همه ارض و سما را
حق است که با گفتن میثم
بخشیم به تو اجر و ثواب شهدا را»