محمدصادق شهبازی در یادداشت پیشرو، که خلاصهای از یادداشتی تحت عنوان درآمدی بر گفتمان رهبری انقلاب اسلامی است، به بررسی ویژگیهای شخصیتی و گفتمانسازی رهبر انقلاب پرداخته است. در این یادداشت توجه به بحثهای مختلف، از جمله «عوام و خواص» در جهت مفهومسازی و گفتمانسازی ایشان مطرح شده است. حلقه وصل به مناسبت سالروز سخنرانی مهم عوام و خواص در 20 خردادماه 75 این یادداشت را منتشر میکند.
***
دوره رهبری مقام معظم رهبری که اهم مباحث ایشان را دربر دارد، مواردی ثابت و مناسبتی را در برگرفته است. گذشته از سال اول رهبری ایشان که جلسات متعدد بیعت مسئولین و اقشار مختلف مردم، صدور احکام و پاسخ به تبریکها و... کلید خورد، ایشان در سالهای بعد مدل سامانیافتهتری را در پی گرفتهاند که تا امروز ادامه دارد.
کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، پیام برای چهلم و اولین سالگرد امام که با عناوینی نظیر دکترین جمهوری اسلامی، معارف انقلاب و... منتشرشده، پیام بیستمین سالگرد انقلاب اسلامی، سخنرانی عبرتهای عاشورا در ۲۲/۴/۱۳۷۱، سخنرانی عوام و خواص در ۲۰/۳/۱۳۷۵، مکتب امام در ۱۳۸۹/۳/۱۴، مانیفست جنبش دانشجویی در ۱۳۷۸/۹/۱، نهضت علمی و جنبش نرمافزاری در دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۲۲/۱۲/۱۳۷۹، مانیفست آزادی در دانشگاه تربیت مدرس ۱۳۷۷/۶/۱۲، سیرت انقلاب در دانشگاه علم و صنعت ۲۴/۹/۱۳۸۷، پیام هشت مادهای مبارزه با مفاسد اقتصادی ۱۳۸۰/۲/۱۰، پیام به جنبش دانشجویی برای پیگیری عدالت ۱۳۸۱/۸/۶، منشور آزاداندیشی ۱۶/۱۱/۱۳۸۱، پیام و تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی ۱۳۹۰/۱۲/۲۰ و ۱۳۹۰/۱۱/۲۹، سخنرانی در اجلاس بیداری اسلامی، سخنرانی در اجلاس بیداری اسلامی ۱۳۹۰/۶/۲۶ و ۱۳۸۹/۱۱/۱۵ حمایت از بیداری اسلامی و کنفرانس فلسطین، اصلاح حوزه در ۱۳۷۴/۹/۱۳، سخنرانیها در سلسله جلسات اندیشههای راهبردی و...
ویژگیهای خاص شخصی امام خامنهای
رهبری دورهی خود را محدود به خویش ندیده بر شانههای پیشگامان حرکت اسلامی ایستاده است. از بعضی از آنها مانند امام راحل(س)، نواب و شهید مطهری تأثیر جدی پذیرفته است و از بعضی نظیر سید قطب را در موضوعاتی نظیر اسلامی اجتماعی استفاده کرده است. بهصورت نمونه ایشان اشاره میکنند که اولین جرقههای انقلابی بهوسیلهی نواب در ایشان شعلهور شده یا به خود شهید مطهری اعلام میکنند که باوجود عدم استفادهی مستقیم از بحثهای ایشان، خود را شاگرد ایشان دانسته و حدود بیست سال آثار ایشان را مطالعه کردهاند.
گفتمان رهبر انقلاب اسلامی
بازشناسی گفتمان رهبر انقلاب اسلامی امری است که متضمن بحثهای طولانی است. لذا در این بحث که صرفاً قصد آن باز کردن بابی به بررسی این گفتمان است، دو کار انجام میدهیم. یکسری ویژگیهای کلی بر گفتمان رهبری را برمیشماریم و در گام بعد نگاهی اجمالی به بعضی از عناصر اصلی گفتمان ایشان میاندازیم.
بررسی بعضی عناصر محوری گفتمان رهبر انقلاب
بررسی گفتمان ایشان مسئلهای طولانی و زمانبر است؛ اما اجمالا برای باز شدن باب بازخوانی ایشان مناسبت است بعضی از این موارد آنهم بهصورت گذرا موردبحث قرار بگیرد. عنصر اصلی و اساسی (و به تعبیر تحلیل گفتمان دال مرکزی) گفتمان رهبر انقلاب، اسلام ناب است که چون گذرا در طول متن به آن اشارهی شد بر عناصر دیگر در گفتمان ایشان تمرکز میکنیم:
۱.استقلال
استقلال بهعنوان شعار اول انقلاب اسلامی، یکی از عناصر محوری گفتمان رهبر انقلاب است. ایشان استقلال و دوگانه مستضعف/ مستکبر امام خمینی را بسته به شرایط جدید دهه ۷۰ در قالب دوگانه سلطهگر/سلطهپذیر بازآرایی کردند و عنوان سلطهستیز را برای نفی وضع موجود طرح کردند.
در این چارچوب قدرتهای سلطهگری در دنیا هستند که به دنبال سلطه یافتن و تحمیل ارادهی خود بر دیگران هستند. این سلطه ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی دارد. سلطهی اقتصادی، فرهنگی و علمی زمینهساز سلطهی سیاسی است. برای رهایی از سلطهی بیگانگان باید به قدرت دستیافت. بر این مبنا باید آسیبپذیریهایی که موجب سلطه بیگانه میشود، رفع کرد. در همین چارچوب خودباوری و خودکفایی مطرح میشود.
باید تلاش کرد تا تأثیرگذاری طرف خارجی بر ارادهی ما از بین برود. نهضت علمی و دست یافتن به اقتدار با علم، از بین بردن آسیبپذیریهای اقتصاد در قالب اقتصاد مقاومتی، خدمت مسئولین به مردم، وحدت و مقابله با تهاجم فرهنگی مهمترین چارچوبهای این مقابله است. نظام سلطه تنها کشورها نیستند، پشت آنها کارتلها و تراستهای بزرگ اقتصادی هستند که قدرتهای سیاسی منافع آنها را تأمین میکنند.
آمریکا بهعنوان شیطان بزرگ و رأس نظام سلطه، مهمترین عنصری است که نظام اسلامی در حال چالش با اوست. روابط خصمانهی آمریکا با ملت ایران، حمایت از رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس، غارت سرمایههای ایران قبل و بعد از انقلاب، حمایت از معارضین جمهوری اسلامی، داشتن روحیهی قلدری، فاجعهآفرینی برای منطقه و دنیا و... مهمترین چالشهایی است که این رابطهی خصمانه و گرگومیش را شکل داده است.
این رابطه، خطرناک و بینتیجه است و گفتگو با او بینفع و پرضرر. شرط تغییر این وضعیت نیز تغییر این وضعیت از جانب آمریکا، پایان دادن به روابط خصمانه، دادن حقوق ملت ایران، جبران آسیبهای وارد کرده به کشور، پایان دادن به حمایت از معارضین نظام، پایان دادن به حمایت از رژیم اشغالگر قدس و کنار گذاشتن روحیهی قلدری است.
در این چارچوب مذاکره با آمریکا بینفع و پرضرر است و آمریکا با طرح مداوم مذاکره به دنبال از بین بردن وجههی مقاومت ملت ایران، اختلاف اندازی در داخل کشور، باز کردن باب دخالت در امور داخلی کشور و... است.
رژیم اشغالگر قدس بهعنوان دست آمریکا و نظام سلطه در منطقه، موجود نامشروعی است که نظام اسلامی و امت اسلامی با آن مخالف است. باید از مبارزان فلسطینی، لبنانی و سوری در برابر آن حمایت کرد و هر کس دیگری نیز که با اسرائیل مقابله کند، موردحمایت ملت ایران است. راهحل مسئله فلسطین از دل مبارزهی مسلحانه و درنهایت برگزاری انتخابات از فلسطینیان ساکن در سرزمین اشغالی و سراسر دنیا میگذرد.
ملتهای مسلمان باید به معارضهی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی با رژیم صهیونیستی بپردازند. فلسطین مسئله اصلی جهان اسلام است. مقاومت فلسطینی بهویژه در غزه نشان داده که با مقاومت میتوان به پیروزی رسید و دل بستن به تعامل صرف، بیفایده است.
این نگاه برخلاف جریاناتی که معارضهی خود را صرفاً با بعد معرفتی غرب، نزاع با مدرنیته از طرف و بهعنوان نمایندهی سنت، نزاع با بعضی شاخههای شجرهی فاسد غرب و... میدانند، نزاع خود را با سلطهگری و مسائل عینی این رویکرد سامان میدهد. در بعد معرفتی با قطع ارتباط با وحی و مبانی سکولاریستی و اومانیستی غرب مخالف است، اما درعینحال از دستاوردهای علمی، فکری و... غرب استفاده و به تعبیر ایشان حتی شاگردی میکند.
البته این استفاده با گزینشگری فعال همراه است و در چارچوب مبانی دینی، فقه، اخلاق، عقاید و... صورت میپذیرد. البته در علوم انسانی این رویکرد، به تهذیب علوم انسانی موجود اکتفا نمیکند و بر اساس مبانی دینی و با نظر به اقتضائات بومی جامعه ایران به دنبال تأسیس علوم انسانی است. این استفاده از دستاوردهای دیگران بهصورت وصله کردن و التقاط نیست، حتی اگر قالبی مثل جمهوریت که در غرب موجود است در نظام اسلامی پذیرفته میشود، با رجوع به مبانی و برگرفته از مواردی مثل بیعت در اندیشهی دینی صورت میپذیرد.
نظام اسلامی با نظام سلطه معارض است، زیر بار اراده نظام سلطه نمیرود، اما در سیاست خارجی با همه کشورها بهجز استثنائاتی مثل اسرائیل روابط مبتنی بر احترام متقابل برقرار میکند. اگر رابطه با آمریکا قطع و با بعضی کشورهای دیگر نظیر انگلیس خبیث با چالش همراه است مبتنی بر سلطه و استکبار طرف مقابل است.
سیاست خارجی از اصول عزت (و غیرت)، حکمت (سنجیده بودن) و مصلحت (توجه به مصالح واقعی) تبعیت میکند. جمهوری اسلامی باید تلاش کند تا به روابط گسترده با ملتهای مسلمان و مستضعف دنیا و همچنین روابط مبتنی بر احترام متقابل با سایر کشورها اقدام کند. ما نیازی به مستکبرین نداریم و باروحیهی خودباوری و ما میتوانیم، میتوان کشور خود را اداره کرد.
وحدت اسلامی بهعنوان آرمانی دینی و انقلابی موردتوجه ایشان است. ایشان با اشاره به نقشهی ابرقدرتها برای اختلاف اختلافاندازی بین جهان اسلام به وحدت حول نفی توهین به مقدسات، مشترکات جهان اسلام و مقابله با نظام سلطه و مشخصاً مسئله فلسطین فرامیخواند.
به حمایت جمهوری اسلامی از حرکتهای اسلامی تأکید کرده و نگاهشان ناظر به شکلگیری تمدن اسلامی و مقابله با نظام سلطه است. این اتحاد به معنای کنار گذاشتن تفاوتها نیست که باید در جلسات علمی به آنها رسیدگی شود، بلکه حرکت جمعی حول مشترکات امت اسلامی برای دفاع از اسلام و مقابله با مستکبرین است.
۲.عدالت
عدالت هم حوزهی فردی و هم حوزهی اجتماعی دارد. مشروعیت نظام و مسئولین وابسته به مقابله با فقر، فساد، تبعیض و عدالتخواهی است. مردم در نظام اسلامی باید عدالت اجتماعی را در ابعاد مختلف بهصورت عینی احساس کنند. جمهوری اسلامی وظیفه دارد برای مقابله با انواع مختلف بیعدالتی گام بردارد. سیاستهای مختلف و برنامهها بر اساس عدالت تنظیم شود و هر پدیده ضد عدالت مورد مطالبه و سؤال واقع شود. عدالت شاخص میخواهد تا قابلسنجش شود.
اشرافیت و دنیاطلبی امری مذموم و موجب برهم خوردن نظم اجتماعی است، از جانب مسئولین، روحانیت و... ناپذیرفتهتر است، چراکه علاوه بر الگوگیری مردم، اشرافیت مسئولین از بیتالمال صورت میگیرد. باید در جهت زهد علوی تلاش کرد و ساده زیستی عامل مقاومت و استقامت است. مسئولین باید مردمی باشند و در سطح مردم زندگی کنند تا آلوده دنیا نشده و توانایی خدمت به مردم داشته باشند. مسئولین باید بهصورت مستقیم و بیواسطه آثار برنامهها را دیده و با مردم ارتباط داشته باشند. اصلاح الگوی مصرف برای مردم و مسئولین ضروری است.
محرومین و مستضعفین باید موردتوجه و اولویت همهی برنامههای کشور قرار بگیرند و تلاش شود تا علاوه بر کمک به آنان، موانعی که عامل استضعاف آنهاست برطرف شود.
تبعیض در عرصههای مختلف نظیر اجرای قانون، بهرهمندی از امکانات، عدم وجود امنیت برای همه، عدم شایستهسالاری در مسئولیتها و... باید کنار گذاشته شود. مسئولین بر اساس شایستگیهای تقوا، اخلاص، توانمندی و... انتخاب شوند.
فساد مسئله مهمی است که باید عوامل تحقق آن از بین بروند. باید با ثروتهای بادآورده مقابله کرد. در برخورد با فساد باید قاطعیت صورت بگیرد و نهادهای مسئول نظارت، پیگیری و بازرسی با دقت عمل کنند. مبارزه کنندگان با فساد باید پاکدست باشند و مبارزه با فساد نباید سیاسی، باندی و گروهی شود. علاوه بر سوءاستفادهها، انضباط مالی و عدم اسراف در بیتالمال باید موردتوجه باشد. گره خوردن قدرت سیاسی با فساد اقتصادی مسئلهی بسیار خطرناکی است که باید با آن مقابلهی جدی و قاطع صورت بگیرد.
مردم در مراجعه به قوهی قضاییه باید احساس امنیت کنند و مقابله با فساد نباید جنجالی باشد. اطلاعرسانی و آموزش درست به مردم صورت بگیرد
گفتمانسازی، مطالبهگری و پاسخخواهی مردم از مسئولین جزء راهکارهای بسط عدالت است که دانشجویان دراینبین نقش ویژهای دارند. هیچ فرد و مجموعهای به هیچ بهانهای نظیر انتساب به رهبری نمیتواند از پاسخگویی در این زمینه فرار کند و خود رهبری هم از این چارچوب خارج نیست. عدالتخواهان باید مراقب باشند تا قانوندانان قانونشکن نتوانند علیه آنها اقدام انجام دهند.
عدالت مقدم بر پیشرفت است، هدف از تولید ثروت عدالتگستری است و توسعهای که به عدالت نینجامد و موجب شکاف طبقاتی شود نپذیرفتنی است. عدالت منهای پیشرفت هم توزیع عادلانهی فقر است، باید عدالت و پیشرفت باهم دنبال شوند، اما اگر جایی به تزاحم رسیدیم که تحقق هر دو امکانپذیر نبود، عدالت بر پیشرفت مقدم گرفته میشود. آزادی هم در چارچوب عدالت تحققپذیر است وگرنه به سیطرهی منافع صاحبان قدرت و ثروت بر بقیه میانجامد. عدالت باید با عقلانیت و معنویت همراه باشد.
۳.آزادی، جمهوریت و وحدت
در گفتمان رهبر انقلاب، آزادی یک مسئلهی الهی و تکوینی است، انسان اساساً مختار آفریدهشده اما در این دنیا آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی هم آموختنی. آزادی در این چارچوب عرصههای مختلف درونی و بیرونی را شامل میشود. آزادی از همهی قیدوبندها و اسارتهاست که در بعد درونی هواهای نفسانی، رذایل اخلاقی، خرافات و جهالتها، تعصبهای جاهلانه، کجفکریها، سنتهای طاغوتی را در برگرفته و در بعد بیرونی آن ابعاد مختلف فردی و اجتماعی دارد. آزادی از قیدوبند طاغوتها، مستکبرین، زورگویان و... است. فقدان آزادی درونی است که زمینهی فقدان آزادی بیرونی را فراهم میکند.
در نگاه ایشان، آزادی مطلق ناممکن و در معنای هرجومرج است، پس آزادی حد دارد. در جامعهی اسلامی ارزشهای معنوی، حدود اخلاقی و به فساد نکشیدن جامعه، حفظ مصالح عمومی جامعه و حکومت اسلامی، چارچوبهای پذیرفتهشدهی جامعه یا حقوق جامعه و افراد دیگر آزادی را محدود میکند. علاوه بر این حدود، موانعی نیز سر راه آزادی هست، بعضی از این موانع درونی است مثل هوسها بعضی بیرونی است که قدرتها، سنتهای غلط، هوسها، فرهنگهای غلط را شامل میشود که در بالا از آن سخن گفتیم.
آزادی غربی در حقیقت انسان را در حصار تمنیات خود و دیگران گرفتار کرده است. فلسفهی آزادی غربی تمنیات و خواستهاست، اما در چنین نظامی آنچه درنهایت تأمینکننده است خواست افراد نیست بلکه خواست اصحاب قدرت و ثروت و کمپانیدارهاست که همهچیز را سامان میدهد. غرب به مدعیات خودش در باب آزادی و حقوق بشر هم عمل نمیکند و آزادی استفادهی ابزاری میکند.
یکی از مهمترین عرصههای آزادی، آزادی بیان است و کرسیهای آزاداندیشی محلی جدی برای طرح و نقد دیدگاههای مختلف در حوزههای عمیق معرفتی، بینات انقلاب اسلامی، جریانهای فکری، سیاسی و عرصهی علمی است.
با ایجاد آزادی از قدرت سیاسی داخلی و خارجی در قالب حکومت دینی فرصت برای تحقق عدالت، پیشرفت، معنویت و... محقق میشود؛ اما آزادی در چارچوب عدالت معنا مییابد. بدون عدالت، آزادی افراد بهوسیلهی باندهای قدرت و ثروت نظیر کشورهای غربی جهتدهی میشود.
پس میشود از نگاه ایشان استنتاج کرد، در تزاحم بین عدالت و آزادی اولویت با عدالت است. این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی برای عدالت مانند تفکرات مارکسیستی نیست بلکه چون آزادی و عدالت خود هدف میانی برای تحقق هدف نهایی یعنی معنویت و تربیت انسان هستند که در تفکر دینی تکویناً آزاد و مختار آفریدهشده و باید حق انتخاب داشته باشد، این تزاحم به معنای فدا کردن آزادی بهپای عدالت نظیر دیکتاتوری پرولتاریا (کارگران شهری) که در تفکر مارکسیستی هست نیست.
انتقاد و پرسشگری از مسئولین کشور از رهبری تا لایههای پایین حکومت آزاد است؛ اما باید بااطلاع از مسئله، بدون قضاوت، بدون تخریب، بدون برهم زدن نظم عمومی باشد و موجب پر کردن پازل دشمن نشود. باید در کنار نقاط منفی به نقاط مثبت و واقعیات هم توجه کرد و به نقاط قوت، ضعف، فرصت و تهدید نگاه جامع داشت. در کنار این باید از مسئولین حمایت کرد و به آنها برای تحقق وعدههایشان فرصت داد.
از سوی دیگر در نگاه رهبر انقلاب، مردم دارای کرامت هستند. انقلاب با حضور آنها درصحنه پیروز شده و هویت مردمی انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف نظیر راهپیمایی، انتخابات، بحرانهای نظام مثل ۱۳۷۸/۴/۲۳ و ۱۳۸۸/۱۰/۹ و ... خود را نشان داده است. مردم صاحبان اصلی انقلاب هستند.
کارهای کشور هرگاه با حضور مردم انجامشده نظیر جنگ، جهاد سازندگی و... موفق شده است. جمهوریت یک پدیده دینی است و ضرورت دارد ضمن هدایتگری و سیاستگذاری حکومت کارها بهویژه در حوزهی اقتصاد به دست مردم انجام شود. اولین و مهمترین گام در یک حرکت اسلامی تبیین و آگاهسازی مردم است که این کار باید بهوسیله خواص و نخبگان (کسانی که زودتر از بقیه میفهمند و توانایی تحلیل و به حرکت درآوردن بقیه را دارند) اجرا شود. بر این اساس ایشان الگوی مردمسالاری دینی را در قبال ایده مردمسالاری مطرح مینمایند.
انتخابات یکی از مهمترین عرصههای مردمسالاری دینی است. افراد باید بر اساس صلاحیت وارد صحنه شوند و رقابت بدون تخریب، اسراف، دادن وعده دروغ، برهم زدن نظم کشور و... انجام دهند. هر فرد خود باید تلاش کند فرد اصلح را تشخیص دهد، صحت انتخابات به انتخاب آگاهانهی مردم است، اما افراد میتوانند به افراد امین و صالح برای مشورت رجوع کنند. انتخابات غربی برخلاف نظام اسلامی آلوده به پول، دروغ، بیاخلاقی، فریب و... است.
بهغیراز انتخاب فرد اصلح، مشارکت حداکثری نیز مهم است. فردای انتخابات، فارغ از برنده و بازنده، باید فضای برادری برقرار باشد و دولت و مجلس، هویت سیاسی و جناحی پیدا نکنند. اصل حضور مردم در انتخابات مهم است و حضور حداکثری در کنار تلاش برای انتخاب اصلح اهمیت دارد و مصداق وفاداری بهنظام و انقلاب است.
در این چارچوب ایشان مخالف تحزب نیستند و خودشان نیز در ابتدای انقلاب درراه افتادن تشکلهایی مثل حزب جمهوری نقش محوری داشتند؛ اما به تحزب بدبیناند و تکالب بر سر قدرت سیاسی آنهم بدون ارائه چارچوب مشخص فکری را رد میکنند و با جناحبندی سیاسی موجود کشور موافق نیستند.
معتقدند کشور، بیشتر از مشاجرات سیاسی، نیاز به پرداختن به مسائل مردم و مسائل مربوط به رشد کشور دارد. مسئولین نباید وقت خود را که باید تماموقت متعلق به مردم باشد، صرف بازیهای حزبی و سیاسی کنند. گروههای سیاسی کشور باید به اصول انقلاب، اسلام، امام، ولایتفقیه و قانون اساسی ملتزم باشند و خط و مرز خود را با جریانهای بیگانه مشخص کنند.
باید به جبههبندی خودی و غیرخودی و عدم همراهی با دشمن توجه کرد. در جامعه اسلامی افراد میزان مختلفی از خلوص دارند، باید با جریانهای به دنبال برهم زدن نظم عمومی، مخالف آرمانهای انقلاب، همراه با دشمن و... مرزبندی کرد، گرچه این افراد تا زمانی که به قوانین پایبندند از حقوق شهروندی بهرهمندند؛ اما دراینبین بهجای تأکید صرف بر بیرون کردن افراد با خلوص کم باید تلاش کرد میزان انسانهای خالص افزایش بیابد.
باید در عرصهی سیاسی و همچنین اداره حکومت مسائل را اصلی و فرعی کرد و مسائل اصلی را فدای فرعی نکرد.
خواص و نخبگان باید به نقش خودشان در مسیر صحیح جامعه و به حرکت درآوردن مردم عمل کنند، دراینبین جنبش دانشجویی به خاطر محیط علم و معرفت و عدم درگیری در تعلقات، نقش مهم گفتمانسازی و مطالبهگری را دارد که موجب میشود، جهتگیریهای صحیح در جامعه و مسئولین زنده بماند.
ایشان با اساسیترین وظیفهی جوان دانستن زنده نگهداشتن آرمانها معتقدند باید جوری آرمانها را زنده نگاه داشت که حتی اگر کسانی در قدرت پیدا شوند که به این آرمانها اعتقادی نداشته باشند، جو عموم مردم آنان را مجبور به پیروی از این آرمانها کند. وظیفهی جنبش دانشجویی آرمانگرایی است و از مجموع زنده نگهداشتن آرمانها بهوسیله دانشجویان و چالش مسئولین با مصلحتها برآیند درستی ایجاد میشود و در صورت از بین رفتن این توازن، برآیند درستی ایجاد نخواهد شد. اساساً توجه به مصلحتها یک شقه از آرمانگرایی است، اما مصلحتسنجی به معنای سر فرود آوردن مقابل واقعیتها نیست.
جوان باید روحیه مطالبهگری و اعتمادبهنفس داشته باشد. مهمترین آرمانهای دانشجویی چنین است: عدالت، مساوات، آزادی، آزاداندیشی و آزادیخواهی (معنوی و اجتماعی)، عزت ملی، سرآمد شدن در جهان، آرمانهای اول انقلاب، علم و علمجویی، پیشرفت در کنار عشق و معنویت و ارتباط باخدا، مبارزه با استکبار، مبارزه با فساد و استقلال.
ایشان در کنار توصیهی اکید به معنویت، به کار فکری تشکلها نیز توصیههای مختلفی کردهاند نظیر ایجاد اتاق فکر، تعمیق مبانی معرفتی، تفکر در زمینههای علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی، اصلاح غربزدگی دانشگاه، تاریخ علم، دشمنشناسی و راههای نفوذ و اقدامات نظام سلطه و راه مبارزه با آن، عمق جریانات موجود در سطح جهان و تاریخ معاصر، تاریخ اسلام و تطبیق آن با حوادث کنونی و درس عبرت گرفتن، مقصود دولتهای بیگانه و چیستی اعمال آنها، افتخارات گذشته ملت، درک واقعیات کشور، الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، شناخت درست انقلاب باریشهها و مبانی فکری و منطقی و مطالبات حقیقی انقلاب، مواضع صریح، عالمانه، خردمندانه، هوشیارانه، مستدل و قوی در مسائل دینی، سیاسی و شناخت فضای فرهنگی کشور.
در بعد دیگر بهضرورت جدا نشدن از تودهی مردم و کمک به رشد، آگاهی و افزایش سواد مردم اشاره دارد. در حوزهی مبارزه با استکبار، مطالبات زیر را مطرح کردهاند: یافتن روشهای مبارزه با آمریکا، ایستادگی مقابل استکبار و خنثی کردن حرکتهای آنان، تفکر روی شعار مبارزه با استکبار، فریاد کردن تحول موردنیاز در کشور برای بستن دهان دشمن، ایجاد بنیه ایستادگی در برابر دشمن، پیشبینی راههای ورود دشمن، شناخت دشمن و تمایلات او و مقابله با تمام وجود با نظام سلطه.
۴.پیشرفت
پیشرفت یکی از دغدغههای جدی رهبر معظم انقلاب است. این پیشرفت صرفاً مادی نیست، اما به عرصههای مادی توجه ویژه دارد. عرصهی فکر، علم، زندگی و معنویت مهمترین عرصههای پیشرفت است. شاخصهای اصلی پیشرفت در حوزه مادی فراهم آوردن زیرساخت اقتصادی، رشد کشاورزی و خودکفایی کالاهای استراتژیک، تبدیل نفت به محصولات نهایی و فاصله گرفتن از خام فروشی، رشد علمی و تکنولوژیک که هستهای یکی از مهمترین آنهاست، قوت نظامی در بعد تکنولوژیک و نیروی انسانی و همچنین سازندگی انسان و تربیت نیرو است.
در بعد معنوی، قرب، لذت معنوی، حجاب و تقوا و در بعد اجتماعی، توحید و معاد، عدم تفکیک دنیا و آخرت، توجه به انسان و کرامت او، حکومت اسلامی، عدالت، عزت ملی و مشارکت مردمی اهمیت دارد. پیشرفت در منظر ایشان با توجه جامع به نیازهای انسان و در نظر گرفتن مواردی نظیر محیطزیست و منابع طبیعی عجین است.
نهضت علمی و جنبش نرمافزاری یکی از مهمترین ضرورتهای جامعه و حکومت اسلامی است. علاوه بر دستورات دینی، عدالت عامل اقتدار است و عقبافتادگی ملت و زیر سلطه رفتن آنها حاصل عدم اقتدار علمی است. علم مسئول و نافع، باید پاسخگو به نیازهای جامعه و حکومت دینی باشد در کنار آن حرکت در مرزهای علم نیز برای ما موضوعیت دارد. ایشان نگاه جامع به حوزههای معرفت یعنی عقل، نقل، شهود و تجربهدارند.
بهصورت نمونه به وجوب علم تجربی برای عزت و رهایی از وابستگی (۱۳۸۳/۴/۱)، وجوب تلاش برای گسترش آبادانی و توسعه زندگی مردم (۱۳۸۲/۶/۱۹)، وجوب مبارزه و تلاش دائمی (۱۳۷۹/۹/۱۲) و وجوب سازندگی تأکیددارند. بر اساس نگاه ایشان، ما در حوزهی علمی عقبماندگی چند صدساله داریم و نمیتوانیم همان مسیری که دیگران رفتند برویم، لذا نهضت علمی، احتیاج به میانبر دارد. اقتدار علمی و فناوری کشور در حوزههای مختلف از علوم فنی و پزشکی ضروری است؛ اما علوم پایه و علوم انسانی عرصههایی هستند که اهمیت جدی در نهضت علمی دارند و علوم فنی و پزشکی بر پایه آنها بنا میشوند.
علوم انسانی با مبانی غربی و متضاد با مبانی دینی است که باید با رویکرد تأسیسی وبر اساس مبانی قرآنی باید اصلاح شود. در بسیاری عرصههای علمی ما دستاوردهای بشری را با رویکرد اجتهادی بر مبنای مبانی دینی و نیازهای کشور گزینش میکنیم و در این مسیر شاگردی نیز میکنیم اما در شاگردی متوقف نخواهیم شد.
نهضت علمی مسلمانان در قرون گذشته به مسلمین اقتدار بخشیده بود و امروز نیز با حرکت علمی میتوان این اقتدار را بازیافت و در ۵۰ سال به مرجعیت علمی و تمدن اسلامی رسید. چرخهی علمی کامل از علم تا فناوری، صنعت، تجاریسازی و بازار باید شکل بگیرد.
در حوزهی اقتصاد، باید هم به اصول اقتصادی اسلام و مشخصاً عدالت توجه کرد، هم تولید ثروت را ضمن زهد و عدم مصرفزدگی در حوزهی مصرف موردتوجه قرارداد. توسعه اقتصادی باید درونزا، مقاومتی (با از بین بردن ضعفهای درونی که موجب ایجاد امکان ضربه زدن از جانب دشمن یا چالشهای داخلی میشود)، مردمی و غیردولتی (سپردن تصدیگریها به مردم بهجز موارد خاصی مثل آموزشوپرورش، بهداشت، نظامی و دفاعی و... اما با حفظ امور حاکمیتی و سیاستگذارانه در دولت)، مولد و غیر وابسته به نفت و همچنین بدون فساد و فعالیتهای نامولد نظیر دلالی و دانشبنیان باشد.
ایشان ۵ مرحله برای بسط تمدن اسلامی در نظر گرفتهاند: انقلاب اسلامی که در هم ریختن ساختارها و ارزشهای طاغوتی و جایگزینی حکومت اسلامی و ارزشهای دینی بود. نظام اسلامی در معنای اسلامی کردن سازوکارهای اصلی حکومت که در قالب قانون اساسی و نهادها و قوانین پایه سامان یافت. مرحله سوم دولت اسلامی در معنای تغییر روش و منش مسئولین و اسلامی شدن آنهاست که بهتصریح ایشان هنوز بهصورت کامل محقق نشده است.
مرحله چهارم جامعه/کشور اسلامی است در معنای اسلامی شدن سازوکارها و ساختارهای اداره حکومت و اسلامی شدن جامعه و تغییر سبک زندگی مردم که شروعشده و مرحله پنجم رسیدن به تمدن اسلامی است. الهامبخشی ما در جهان اسلام به پیشرفت و رشد علمی ما در عین استقلال و مقاومت بستگی دارد.
ایشان محور زمینهسازی ظهور را از دل استحکام جمهوری اسلامی و پیشرفت آن میبینند. در دورهی امام خمینی بعد بینالمللی انقلاب از انقلاب تا صدور انقلاب، بیداری اسلامی، ایجاد هستههای مقاومت حزبالله در جهان، تشکیل بسیج جهانی مسلمین، تشکیل اتحاد جمهوریهای آزاد و مستقل، حکومت بزرگ اسلامی، بسیج جهانی مستضعفین و امت واحده اسلامی بهتبع شروع حرکت بیشتر مدنظر بود و در نگاه آیتالله خامنهای این الهامبخشی به استحکام و توانمندی درونی نظام مربوط است، گرچه باید برای اثرگذاری برجهان اسلام و مستضعفین جهان برنامهریزی فرهنگی مستقیم هم داشت.
۵.فرهنگ و معنویت
فرهنگ روح جامعه، ستون فقرات حیات و هویت یک ملت و منشأ تحولات است. اولین قدم در آن اصلاح درونی خود ماست و فرهنگ ریشهی هر تحول و پیشرفت است. اعتمادبهنفس، پرداختن به خانواده و زن، اصلاح سبک زندگی مردم، اصلاح فرهنگ عمومی خطهای اساسی در نگاه ایشان به فرهنگ است. ارزشهای اسلامی و انقلابی و سنتهای حسنهی ایرانی محورهای اصلی فرهنگ است و حکومت و نهادهای مختلف وظیفهدارند زمینه حرکت به سمت آنها را فراهم کنند.
از سوی دیگر ایشان به تخاصم و تلاش سازمانیافتهی دشمن برای حمله به فرهنگ اسلامی-ایرانی نظر دارند و در برابر آن بهضرورت اقدام منسجم نهادها و فعالان فرهنگی و بهویژه حرکتهای خودجوش مردمی نظر دارند. امربهمعروف و نهیازمنکر بهعنوان وظیفه فردی، اجتماعی و جزو وظایف حکومت در این نگاه ضریب دارد و حکومت مثل یک حکومت لیبرال در این حوزه خنثی عمل نمیکند.
همچنین در مسائل فرهنگی توجه ویژه به مسئله زن و خانواده دارند. با برشمردن برنامهی دشمن برای افساد و وجود شبکههای فساد از ضرورت برخورد بدون اغماض با عوامل افساد (ضمن تنبیهات لازم برای افراد فاسد) سخن میگویند و مسئلهی اصلی را افساد نه فساد میدانند. با برشمردن فرهنگ فاسد غرب، آن را به زیان زن میدانند و نتایج سوء این فرهنگ فاسد را برمیشمارند و بر همین مبنا ماهیت دعوای ما با غرب را در حجاب متجلی میدانند.
ایشان با برشمردن سه قلمرو حضور زن، تکامل انسانی، حضور اجتماعی و حضور در خانواده را مطرح کرده و فعالیت سیاسی و اجتماعی زن را بهشرط عدم خدشه در خانواده تجویز میکنند و بهترین محیط را برای زنان محیط علمی میدانند و بعضی شغلها مثل وجود پزشک زن را ضروری قلمداد میکنند و بعضی شغلها که متضمن ضعف زن است مثل منشی زن را رد میکنند.
ایشان با اشاره به بیشتر بودن حماسهآفرینی خانمها از آقایان، به عامل حرکت در انقلاب بودن احساسات زنانه اشاره میکنند، زنان را عامل اصلی و به صحنه آورندهی بقیه در انقلاب میدانند که پیشاپیش مردها حرکت کردند و بهضرورت تداوم این برکت انقلاب تأکید مینمایند.
جلوگیری از ظلم به زن، تسهیل ازدواج، امربهمعروف، ارائهی مد و لباس ملی، تبلیغ از طریق رسانهها، صداوسیما، هنرمندان و مبلغین، فیلترینگ، جلوگیری از شکستن حریم مقدسات و استفاده از جاذبههای جنسی در سینما و فیلمها، اهتمام به اصلاح فرهنگ عمومی و ضرورت اهتمام دولت به حوزه فرهنگ، استفاده از زبان هنر و اسلامی کردن دانشگاه بخشی از راهبردهای ایشان برای ایجاد امنیت اخلاقی است.
ایشان معتقدند باید جو عمومی جامعه خجالت کشیدن ضد فرهنگها باشد و در نهادهایی مثل دانشگاه با افرادی که اصول اسلامی را رعایت نمیکنند یا به تمسخر ارزشها و تحقیر متدینین میپردازند بهویژه در بین اساتید برخورد صورت بگیرد. علاوه بر این جریان متدین بهویژه زنان را به تقبیح و اعلان مفاسد در محیطهای مختلف فرامیخوانند. ایشان با شرط دانستن عدم فساد برای مقاومت علیه نظام سلطه بهضرورت رویکرد تهاجمی ما نسبت به مسئله زن در دنیا اشاره دارند و معتقدند پیام استحکام خانواده ما در دنیا مورد استقبال قرار میگیرد.
دانشگاه، حوزه، رسانهها و مشخصاً صداوسیما، نخبگان، مسئولین، معلمان و اساتید، هنرمندان، مبلغین و... بر فرهنگ جامعه تأثیر دارند. ایشان بهصورت مشخص، نهادهای مختلف را مدنظر قرار دادهاند که دانشگاه، آموزشوپرورش، صداوسیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه مورد تأکید بیشتر ایشان قرار دارد.
آموزشوپرورش در درازمدت مسئلهی اول نظام ماست. باید خروجی آموزشوپرورش رشد تعهد به خدا و آرمان انقلاب، دانش و عمل و مهارت اجتماعی فرد باشد. هم متون آموزشوپرورش بر این اساس تنظیم شوند، هم معلمان بر این اساس تربیت شوند و هم مجموعههای پرورشی و انجمنهای اسلامی و بسیج دانشآموزی در این راستا تقویت شوند. در همین راستا سند ملی تحول آموزشوپرورش تنظیم شد و ایشان بر پیگیری آن دستور ویژه دادند. ایشان به تقدم تحول فکری و روحی بر تحول آموزشی در آموزشوپرورش تأکیددارند
شورای عالی انقلاب فرهنگی قرارگاه اصلی فرهنگی کشور است که وظیفه دارد به سیاست گزاری مسائل اصلی فرهنگ، مهندسی فرهنگی و علم بپردازد و بر فرآیند آن نظارت کند.
صداوسیما وظیفهی مدیریت، هدایت فکر، فرهنگ، اخلاق، رفتار اجتماعی و اعتلای فرهنگ عمومی را دارد. باید در تمام برنامهها سیاستها و اهداف نظام را ترویج کند و ضدیتش با نظام سلطهی استکباری محسوس باشد. مبارزهی همهجانبه برای تضمین استقلال، سلامت جامعه و نسل آینده نموده، اعتمادبهنفس ملی و امید را ترویج کند.
آموزنده بودن را بر سرگرم کردن اولویت دهد و نسبت به فرهنگ بیگانه حالت تهاجمی داشته باشد. زمینهی رشد فکری و اخلاقی و دینی جامعه را فراهم کند. اخلاق بد و زندگی اشرافی، تجملاتی پوچ و بیهوده را تخریب کند و قدرت تحلیل و تفکر در مردم به وجود بیاورد و درزمینهی مقابله با تهاجم فرهنگی فعال باشد. توفیقات و نارساییها را بهصورت علاججویانه و غیر مأیوسانه طرح کند و نور امید را در دل مردم با پرداختن به انتقاد و طنز روشن نگاه دارد.
ایشان با قائل شدن ریشهی حوزوی برای نظام، بهضرورت پذیرش مسئولیت نظام از جانب حوزه و پاسخگویی به مسائلش اذعان دارند. تربیت رهبر، مرجع، مدرس، محقق، قاضی، امام جماعت، امامجمعه و... را جزو وظایف حوزه میدانند. سه بعد برای طلبه قائل هستند بعد علمی، خودسازی و اطلاع از مسائل جامعه و دنیا. براینمبنا معتقدند معنویت اساسی کار حوزه است و حوزه وظیفه دارد به تبیین مبانی اسلام و انقلاب برای عرضه به جهان و آماده کردن طلاب برای نقشهای سیاسی اقدام کند و به پاسخگویی فعال به شبهات بپردازد. زهد و زی طلبگی باید در حوزه حفظ شود و طلبهها صرفاً دلخوش به درس خواندن نباشند و از تبلیغ و نقشآفرینی اجتماعی غافل نمانند، تحلیل سیاسی داشته باشند و به بقیه تحلیل بدهند اما اعتدال را رعایت کنند و سیاستزده نباشند و به دستهبندیهای سیاسی وارد نشوند.
ایشان نارساییهای مختلفی برای وضعیت کنونی حوزه قائلاند: عدم گسترش کمی، محتوایی، نشر و تبلیغ، عدم ظهور واقعی فقه، عدم گسترش کلام، نارسایی در تبلیغ، دروس قدیمی، ضعف در فلسفه و سایر علوم اسلامی در کنار فقه، ماندگاری بیکاربرد روحانیون در حوزه و... بر این مبنا بهضرورت تحول حوزه اذعان دارند، این تحول متضمن حفظ ویژگیهای مثبت گذشته مثل انتخاب آزادانهی استاد، فکر کردن نه حفظ کردن و احترام به استاد است؛ اما ابعاد گستردهای از نظم در نظام حوزوی، تغییر متون و کوتاه کردن راه تا درس خارج، پرداختن به مسائل و سؤالهای حکومت و جامعه، یادگیری زبان بیگانه، اشتعال گرایش و احساسات انقلابی، توجه به قرآن در همه برنامهها، طبقهبندی استعدادها و برنامهریزی دقیق، عینی و کمی از تربیت فقیه خوب تا عالم شهری مبلغ داخلی و حتی بینالمللی، ساماندهی هجرت طلاب، توجه به کتب شهید مطهری، برنامهریزی برای طلاب خارجی و ماهیت علمی، تبلیغی و تربیتی و نه سیاسی داشتن حضور آنان، گسترش کمی حوزه، برنامهریزی جدی برای حوزههای خواهران، تأسیس انجمنهای تخصصی در حوزه، ضرورت تشکل برای روحانیون و فراگیر کردن آن و... نظر دارند.
این تحول احتیاج به مدیریت تحول دارد. حوزه نیاز به مدیریت متمرکز دارد. اصلاح حوزه هم باید با همراهی مراجع، فضلا و طلاب جوان صورت بگیرد. بهترین حالت هم در اختیار گرفتن مدیریت حوزه از جانب یکی از مراجع ولو به قیمت بازماندن از بعضی شئون افتاء و... از جانب اوست. در همین چارچوب ایشان تولید فکر را اساسیترین وظیفهی حوزه میدانند و تحجر را بلای اصلی حوزه برمیشمارند که به معنای در نظر نگرفتن لوازم نیل به مقاصد حوزه است.
بهضرورت آزاداندیشی و بالا بردن ظرفیتها در حوزه و شکلگیری کرسیهای نظریهپردازی نظر دارند. تبلیغ بهعنوان اولین و اصلیترین وظیفهی عالم مسئلهی دیگر موردتوجه ایشان است و بهضرورت گفتمانسازی در تبلیغ و مبارزه با خرافات در آن نظر دارند. معیار خرافه نبودن، موردتردید بودن یا خرافه بودن را هم هماهنگی، عدم اطلاع از هماهنگی یا تباین و تباین با مبانی دینی میدانند. جوانان دانشجو را نیز مهمترین مخاطب تبلیغ برمیشمارند.
به نقش حوزه در وحدت تشیع و وحدت اسلامی نظر دارند. ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه در نظر ایشان امر مهمی است و آسیبهای آن را جدایی حوزه از مسائل زمان و دانشگاه از دین میدانند. معنویت و تربیت انسان اهداف غایی نظام است، یکایک افراد بهویژه مسئولین، نخبگان، روحانیت و... باید رشد معنوی خویش و ارتباط باخدا را تقویت کنند و بدون این ارتباط معنوی جهتگیریهای افراد عوض میشود.
باید از فرصت ارتباط با دعا، قرآن، نماز، مناسبتهای دینی، مسجد و... استفاده کرد و نهادها و هنرمندان و مبلغین و... زمینه حرکت جامعه به این سمت و تبلیغ آن را فراهم کنند. معنویت در نظام اسلامی معنویت گوشهگیرانه نیست، عقلانی است و آمیخته بازندگی طبیعی و عادی است و در چارچوب بندگی به نفی شرک و مقابله با سلطه میرسد. راه عدم انحراف و پایداری بر آرمانها گره زدن آنها به ارتباط باخداست و مسئولین باید ارتباط باخدا داشته باشند اما خدمت به مردم در صورت هدف بودن خدمت به مردم و نداشتن انگیزهی دنیوی عبادت است.
مباحث ایشان در این حوزه بسیار گسترده است بهصورت نمونه در مورد قرآن بهضرورت انس با نماز، مسجد، عبادت، جلسات دینی و جلسات قرآنی برای همه مخصوصاً جوانان و حفظ قرآن برای انس با قرآن تأکیددارند. ایشان معتقدند حداقل ده میلیون حافظ قرآن برای جامعهی ما لازم است. تلاوت قرآن نیز مسئلهی مهمی است که از منظر انس با قرآن مورد تأکید ایشان است.
ضرورت آشنا کردن نوجوانان با متن و ترجمه قرآن، برگزاری گرم و پرشورتر مسابقات قرآن برای هدایت جوانها به قرآن، دعوت به خواندن قرآن در خانه و زمان بیکاری، مسئولیت آموزش عمومی قرآن برای اساتید، سازمانها، سازمان تبلیغات، اوقاف و…، ضرورت فهم مفاهیم، ترجمه کلمه به کلمه برای ناآشناها به زبان عربی و تدبر (اندیشیدن در مفاهیم) و حتی اگر لازم شد رجوع به تفاسیر و مهمتر بودن فهم از تمام کردن سورهها، دستهبندی و گنجاندن مفاهیم قرآنی در کتب درسی و…، بازسازی علوم انسانی با مبانی قرآنی، جلوگیری از لاطائلات بیخبران از اسلام و دشمنان و تحریف معنایی به میل و در خلاف جهت و پیام و رسالت اسلام و قرآن، ضرورت مراجعهی اهل تحقیق قرآن و حدیث در باب حاکمیت دینی، جامعیت و دین زندگی بودن اسلام و مهمتر از همه توجه به قرآن بهمثابهی بهترین ابزار برای به حرکت درآوردن یک جامعهی مسلمان مدنظر ایشان است. برگشتن به قرآن فقط تلاوت و حفظ آن نیست. تلاوت و حفظ قرآن، مقدمهی فهم و عمل است.