
به گزارش حلقه وصل، دومین شب خاطره فراکسیون دفاع مقدس مجلس شورای اسلامی با حضور لاله افتخاری، رئیس فراکسیون دفاع مقدس، اعضای کمیسیون متبوعش، برخی نمایندگان دیگر و کارمندان مجلس برگزار شد.
همچنین در این مراسم حسین مظفر نماینده مردم تهران، محمد مهدی رهبری املشی نماینده مردم رودسر و املش، علی علیلو نماینده مردم شبستر، سیدهاشم بنیهاشمی نماینده مردم مشهد به تعریف بخشی از خاطرات خود از 8 سال دفاع مقدس نشستند.
افتخاری: مادرم از شهادت پدر و برادرم به زیبایی یاد میکرد
در این مراسم افتخاری با ذکر خاطرهای از شهید همدانی گفت: یک بار این شهید را دیدم و با وجود آنکه در بطن جنگ سوریه بود، آرامشی همچون دریای بیکران در وجودش احساس کردم.
وی با نقل خاطرهای از مادر مرحومش ادامه داد: در اوایل انقلاب به فرموده امام(ره) زنان در راهپیماییها همدوش مردان و حتی جلوتر از آنان حرکت میکردند. مادر بنده نیز در آن دوران بار سفر را بسته و به تهران آمدند تا بتوانند از نزدیک به انقلابیون کمک کرده و انقلاب اسلامیشان زودتر به پیروزی برسد.
رئیس فراکسیون دفاع مقدس مجلس افزود: مادرم برای خانواده شهدا، رزمندگان و آزادگان برنامههای مختلفی را همچون اردوهای تفریحی و زیارتی تدارک میدیدند و فعالیت مستمر در مساجد داشتند و زمانی که پدر و برادرم به شهادت رسیدند ایشان گفتند «زیبایی شهادتشان در این بود که این دو بزرگ را با هم از دست دهیم.»
افتخاری در پایان سخنانش گفت: انشاالله خداوند توفیق دهد عاقبت همه ما به شهادت و خدمت به نظام و رهبری ختم شود و امیدوارم باری را که شهدا بر دوش ما گذاشتند به درستی به سرانجام برسانیم.
مظفر: مادرم زمانی که خبر شهادت همزمان 3 پسرش را شنید گریه نکرد
در ادامه این مراسم مظفر نماینده مردم تهران با بیان خاطرهای درباره شهادت همزمان سه برادر خود در دوران دفاع مقدس پرداخت و گفت: زمانی که پدرم درباره احوالات 3 برادر در خط مقدم و بعد از یک عملیات سخت از من سوال کرد، نمیدانستم چه پاسخی بدهم. پدر از من سوال کرد؛ علی چه شده؟ گفتم؛ زخمی شده، گفتند؛ بگو که شهید شده است. سکوت کردم، گفت پس شهید شد، گفتند؛ حسن چه شده است؟ گفتم؛ زخمی شده است، گفتند؛ بگو که شهید شده است. سکوت کردم و ایشان باز هم گفتند؛ پس او هم شهید شد، گفتند؛ از رضا چه خبر؟ و من سکوت کردم. گفتند؛ او هم رفت. اما جالب است بدانید عکس العمل پدر بزرگوار ما جز شکرگزاری چیز دیگری نبود تا جایی که چندین بار گفتند؛ این شهادت مبارکشان باشد.
این عضو کمیسیون اجتماعی ادامه داد: اما رساندن این خبر به مادر از اراده من خارج بود. زمانی که من و پدر به جلوی درب خانه رسیدیم مادر گفت؛ چرا برگشتهای؟ پاسخ دادم برای اینکه جنگ تمام شده است، گفتند؛ پس بچهها کجا هستند؟ پاسخ دادم حالا میآیند. مادر با هیجان پرسید حسن چه شده؟ من سکوت کردم و او با همان هیجان پرسید؛ بگو که شهید شده است، این سوال را در مورد دو برادر دیگرم پرسید و در نهایت دست را بر شکم خود گذاشت و فریاد یا حسین و یا زینب سر داد.
نماینده مردم تهران در ادامه خاطرات خود از دفاع مقدس گفت: مادرم در حالی که یا حسین و یا زینب سر میدادند، گفتند؛ حالا میفهم شما چه کشیدهاید که فرزندان خود را در یک لحظه از دست دادهاید. مادر در جواب من که پرسیدم چرا گریه نمیکنید؛ پاسخ داد: گریه کنم که دشمنانمان شاد شوند و پدر با همان لباس رزم سه فرزند خود را طبق وصیتشان به ترتیب سن به خاک سپرد.
رهبری املشی: در سلول انفرادی قرآن را حفظ کردم
بنابراین گزارش رهبری املشی نماینده مردم رودسر و املش در ادامه این مراسم با بیان اینکه وجود شهدا پایههای نظام جمهوری اسلامی ایران را مستحکم کرده است، گفت: طوفانهایی که هر روز ایران اسلامی را تهدید میکند، اگر بر هر کشور دیگری وارد میشد آنها را به نابودی میکشاند اما قدرت بالای اعتقادی مردم، آسیبهای این طوفانها را از کشور ما دور نگه داشته است.
عضوکمیسیون برنامه و بودجه ادامه داد: زمانی که در دوران انقلاب در سلولهای انفرادی به سر میبردم، زندانی سیاسی دیگری در سلول کناری بود که با صدای بلند قرآن می خواند و به من که او را نمیدیدم آموزش قرآن میداد و من بخشی ازقرآن را در سلول انفرادی رژیم طاغوت حفظ شدم.
علیلو: بازجوی عراقی گفت؛ من هم شیعه هستم و به زیارت اقا امام رضا آمدهام
همچنین علیلو نماینده مردم شبستر در مجلس با تسلیت شهادت سردار همدانی، گفت: مگر میشود از شهدا یاد کنیم بیآنکه از سالار شهیدان سخنی به میان آورده شود به خصوص در این روزها که به ایام سوگواری ایشان نزدیک میشویم.
وی ادامه داد: شهید حسین توانا که از عاشقان حقیقی امام و نظام بود، همیشه در کنار قرآن یک نهج البلاغه نیز در جیبش داشت و زمانی که تیر دشمن به قلبش فرو رفت، نهج البلاغهاش غرق در خون شده بود و چه سخت که به فاصله زمانی کم دو برادر ایشان نیز شهید شدند.
علیلو افزود: در عملیات فجر پس از 5 روز اسارت بر اثر خیانت این عملیات لو رفت و ما شکست خوردیم و آنجا بود که دوران اسارت 9 ساله بنده آغاز شد.
نماینده مردم شبستر با بیان اینکه گاهی دلمان برای دوران اسارت تنگ میشود و من همان سالها در نامهای برای پدرم نوشتم اگرچه اسارت زیر دست دشمن بودن است، اما احلى من العسل است، این جمله را گفتم چون دلم میخواست پاسخی را به پدر بدهم که قاسم بن الحسن به ایاعبدالله دادند.
عضو کمیسیون امنیت ملی با بیان خاطره دیگری از اسارت گفت: من و 3 نفر دیگر از رزمندگان که هر 4 نفرمان ترک زبان بودیم تصمیم گرفتیم در بازجوییها بگوییم که ما ترک هستیم و چیزی از ماجرا و برنامههای جنگ نمیدانیم. با این کلک 3 نفر از بازجویان قانع شدند اما بازجوی چهارم یک گروهبان را که ترکی میدانست در مقابل ما قرار داد.
علیلو با بیان اینکه گروهبان به زبان ترکی سوالات بسیاری از آنها پرسید و آنها نیز به تندی پاسخ دادند، توضیح داد: زمانی که بازجوی اصلی اتاق را ترک کرد، این بازجو از ما پرسید مگر از جان خود سیر شده اید. اگر من فقط یک جمله از حرفهای شما را برای او ترجمه میکردم همین جا شما را به قتل میرساند و وقتی که دلیل اینکارش را جویا شدیم گفت: من شیعه هستم و تاکنون دوبار به همراه مادرم به زیارت آقا امام رضا (ع) آمدهام.
بنی هاشمی: ساخت شگفت انگیز پل بعثت در 6 ماه بدون با خبر شدن دشمن بعثی
در ادامه سید هاشمی بنیهاشمی نماینده مردم مشهد با بیان اینکه خاطرات او دارای شاخصههای مدیریت جهادی است، گفت: سالها قبل از انقلاب در مشهد افرادی مانند شهید هاشمی نژاد، شهید مطهری، مقام معظم رهبری و... سخنرانیهای انقلابی میکردند و به یاد دارم که سخنرانیها و درسهای این بزرگان را دنبال میکردم.
عضوکمیسیون انرژی با بیان اینکه در زمان دانشجویی توسط نیروهای ساواک دستگیر شده است، افزود: یکی از اتفاقات مهم جنگ ساخت پل بعثت بر روی رود اروند در طول شش ماه بود، در حالی که دشمن متوجه این ساخت و ساز نشد چرا که عدهای از رزمندگان اطراف پل را استتار کامل کرده بودند و لولهها به طرز شگفت انگیزی در رودخانه استقرار یافت و من در مورد خاطراتم از ساخت این پل کتابی باعنوان «پل بعثت» نوشتم.