به گزارش حلقه وصل، توقیف نفتکش انگلیسی توسط ایران در روزهای اخیر در اقدامی متقابل نسبت به توقیف یک فروند نفتکش جمهوری اسلامی ایران توسط انگلستان به شمار آمد و خبر اول رسانههای جهان شد. این رویکرد ایران در مواجهه با استعمار پیر انگلستان، که زمانی آفتاب در مستعمراتش غروب نمیکرد، اقدامی شجاعانه تلقی شد. اما این روزها در فضای مجازی شاهد تطهیر رژیم پهلوی هستیم. رژیمی که خواستار احیای ایران باستان بود و مدعی بود ایران را به سوی دروازههای تمدن میکشاند، اما اسناد به جا مانده از دوران نشان میدهد در برابر استعمار و انگلستان تا چه اندازه زبون بوده است.
رضا پهلوی، موسس رژیم پهلوی یکی از افتخارت خود را تاسیس ارتش مدرن میدانست، اما در شهریور ۱۳۲۰ که متفقین به ایران حمله کردند، قربانی نمایش جهانی شد و چون به مردم خود تکیه نداشت با قهر و خشونت با مردم رفتار میکرد، در حالی که برابر خارجیها تسلیم شد و تنها کاری که کرد، محمدعلی فروغی را فرا خواند تا عهدهدار سمت نخست وزیری شود و به عنوان رابط دولت انگلیس، راههایی پیش پای او بگذارد تا از این طریق راه را برای جانشینی فرزند خود محمدرضا هموار کند.
این در حالی است که حتی قبل از حمله متفقین، موضوع جانشینی رضاخان نظیر افرادی مانند خود محمدعلی فروغی و قوام شیرازی به خاطر حُسن رابطه با بریتانیا بیش از پیش رونق گرفت که محمدرضا پهلوی، حسین فردوست، یار همراه و رفیق نزدیکش را در روزهای نهم و دهم شهریور به سفارت انگلستان فرستاد.
او میگوید: «بعدازظهر یکی از روزهای نهم یا دهم شهریور ولیعهد به من گفت: «همین امروز به سفارت انگلیس مراجعه کن. در آنجا فردی است به نام «ترات» که رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و نفر دوم سفارت است. او در جریان است و درباره وضع من با او صحبت کن. محمدرضا اصرار داشت که همین امروز این کار را انجام دهم. نمیدانم نام «ترات» و تماس با او را چه کسی به محمدرضا توصیه کرده بود. شاید فروغی، شاید قوام شیرازی و شاید کس دیگر؟!... در آن ملاقات ترات مقداری صحبت کرد و گفت که محمدرضا طرفدار شدید آلمانهاست و ما از درون کاخ، اطلاعات دقیق و مدارک مستند داریم که او دائماً به رادیوهایی که در ارتباط با جنگ است به زبانهای انگلیسی، فارسی و فرانسه گوش میدهد و نقشهای دارد که خود تو پیشرفت آلمان در جبههها را برایش سنجاق میکنی!
من بعد از ملاقات با ترات به سعدآباد برگشتم و جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و تعجب کرد که از کجا میداند که من به رادیو گوش میدهم و یا نقشه دارم و غیره! من گفتم: خب اگر اینها را ندانند، پس فایدهشان چیست؟
محمدرضا گفت: حتما کار این پیشخدمتهاست! گفتم: حالا کار هر که است شما به این کاری نداشته باشد، برداشت شما از اصل مسئله چیست؟ محمدرضا گفت: فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که همان شب با محمدرضا صحبت کردم و گفت که نقشه را از بین میبرم و رادیو هم دیگر گوش نمیکنم؛ مگر رادیوهایی که خودشان اجازه دهند آنها را بشنوم.»
منابع:
سقوط سلطنت پهلوی نوشته حسین فردوست
پهلویها (خاندان پهلوی به روایت اسناد) جلد اول: رضاشاه به کوشش فرهاد رستمی