
دانشجو دارای چند خصیصه است؛
خصیصة سنتی: دانشجویان جوان هستند و جوانی برای خود ویژگیهایی دارد. عمدهترین ویژگی جوانی این است که جوانی سن هیجانها و انرژیهای متراکم است که میخواهند این انرژی متراکم و هیجان انباشته را در جایی تخلیه کند و لذا سن دانشجویی، سن مقتضی تحرک و حرکتهای انقلابی است.
خصیصه معرفتی: چون دانشجو با معرفتها و اطلاعات تازه سر و کار دارد و از لحاظ روشی نیز متُد انتقادی و تحلیلی را دنبال میکند، لذا به وضع موجود رضایت نمیدهد و با آن درگیر است. پرسشگر و منتقد است و این ویژگی باعث میشود دانشجو به عنوان محور اصلی تحرکات اجتماعی شناخته شود.
دانشجو محافظهکار نیست: کسانی مثل «مارکوزه» و دیگران میگفتند که طبقات اجتماعی به علت وابستگی به کار، شغل و درآمد، محافظهکارند، اما دانشجو چون کار و اشتغال ندارد، محافظهکار نیست؛ آرمانخواه است؛ و در راه آرمانش هزینه میکند و به هزینه کردن، راحت رومیآورد.
آرمان انقلاب جامعة ما دو چیز بود: دینداری و عدالتخواهی. اگر ما ریشههای روانی و وجودی انقلاب اسلامی را در سال 57 دنبال کنیم، این دو عامل جهتدهنده و جهشبخش جامعة ایران، به طرف برقراری عدالت اجتماعی است. لذا برای این حرکت، ظرفیت بسیار وجود دارد و دانشجویان میتوانند این حرکت را پیگیری کنند. اما آسیبشناسی این حرکت از دو زاویه باید صورت گیرد: یکی آسیبهایی از برون و یکی هم آسیبهایی از درون. آسیبهای برونی این است که تشکل دانشجویی، حرکتی اپوزوسیونی و برانداز نیست، بلکه حرکتی برای تعمیق نظام و انقلاب است و اگر انقلاب و نظام بخواهد بماند، باید به این تشکلها میدان دهد. پس رهبران و مسئولان نظام اجتماعی باید خود را برای آن آماده کنند.
یکی از آسیبهای تشکل دانشجویی به طور عام در همه جای جهان و از جمله ایران این است که تشکل دانشجویی فرصت نظریهپردازی و نظریهسازی پیدا نمیکند و به طرف حرکتهای شعاری سوق پیدا میکند. باید روی موضوعاتی مانند عدالت کار کنیم و آن را پیگیری کنیم، چیزی که اکنون در برخی محافل علمی درحال تعقیب و شکلگیری است این است که عدالت چه مفهوم و مصداق و حوزة کاربردی دارد.
یکی از خطرات و آسیبهای دیگر، میتواند این باشد که فعالیت تشکلهای دانشجویی به جای ادبیات سازنده، به سمت ادبیات تخریبی و افشاگرانه حرکت کند. وقتی در حوزههای مختلف با نارسایی روبرو میشویم، باید پرسشهایی قوی و متین به جای ادبیاتی تخریبی و افشاگر جایگزین شود.
آفت بعد آن است که تشکل دانشجویی میتواند به جای تولید امید، تولید یأس و ناامیدی کند. برخی از دوستانی که در سالهای اخیر، با این فضاها سر و کار داشتند، گاهی به مرور یک روحیة ناامیدانه نسبت به حرکتهای اجتماعی در آنها ایجاد شده و آن هم به این علت است که خاصیت زندگی اجتماعی، گاهی اوقات خوب شناخته نمیشود. ما انقلابی بزرگتر از انقلاب پیامبر(ص) نداشتیم. پیامبر(ص) 13 سال در مکه بودند و10 سال در مدینه. اما تا فضا تغییر میکند، جامعة تحت فشار اسلامی در مدینه، تبدیل به یک امپراطوری اسلامی میشود. فضا طور دیگری میشود که حتی برای امام علی(ع) هم، جمع جور کردن کار راحت نیست. لذا برخی از پدیدههای اجتماعی، طبیعی به نظر میآیند و میتوان آنها را با نگاهی جامعهشناسانه تحلیل کرد و به یأس و ناامیدی گرایش نداشت.
در تشکل دانشجویی باید «اصول اخلاقی» رعایت شود. اصول اخلاقی، حفظ حریم کرامت وجودی همة افراد است. فرقی ندارد که این افراد در سمت و پستی هستند یا نیستند. اتهامهایی که مبنا و بنیاد ندارد و صرفاً بر مبنای شایعة بیاساس شکل بگیرد، میتوانند نظام اجتماعی را گرفتار اخلال و بیاعتمادی مطلق کند.