
همیشه در جامعه شناسی، فکرمان به این بوده که توسعه کجاست و از کجا شروع می شود؟ زمانی فکر می کردیم که توسعه وابسته به جغرافیاست و هرکجا آب باشد، آبادانی هم هست. زمانی به منابع طبیعی فکر می کردیم ولی در یک کلام خلاصه کنم که توسعه ذات فرهنگی دارد و از جنس فرهنگ است. شما به مونت کارلوی فرانسه هم که بروید، می بینید که یک کوه بیشتر نیست ولی مردم آن منطقه دارای فرهنگ هستند.
ما در طول زندگی، چند باز تولد پیدا می کنیم. اولینش تولد بیولوژیکی است که از مادر است ولی آنچه بعدش اتفاق می افتد، تولد فرهنگی است. از این نکته غافل نشویم که فرهنگ، زیربنای تمدن است و تمدن را نمی توانیم بدون فرهنگ تعریف کنیم. سرمایه فرهنگی هم باید همه جای جامعه حضور داشته باشد. ما اتومبیل وارد می کنیم ولی اگر فرهنگ ترافیک را تعریف نکرده باشیم، همین ماشین ها به جای آسایش، باعث آزار و اذیت می شوند. آپارتمان نشینی هم از غرب وارد کشور ما شده و باید فرهنگش هم با خودش بیاید. به عنوان مثال خانواده هایی را دیده اید که از ده به شهر می آیند و از فرهنگ آپارتمان نشینی چیزی نمیدانند بنابراین نیمه شب مهمان به خانه می آورند و در راهروهای ساختمان بلند بلند صحبت و احوالپرسی می کنند. این جاست که باید فرهنگ آپارتمان نشینی تولید شود.
پول، تولید توسعه پایدار نمیکند. نفت نیست که توسعه ایجاد می کند. این فرهنگ است که موجب توسعه میشود. به این مساله هم دقت کنید که رشد را از توسعه جدا کنیم. چون رشد این است که کارخانه بسازیم ولی مهم این است که از رشد بیرون بیاییم و به توسعه برسیم و جایگاه توسعه، فرهنگی است.
در این راه، چیزی که کمتر به آن توجه کردهایم، خانواده است. معتقدم مادر در فرهنگ سازی، نقش مهمی دارد. این که بچهای تولید کنید که ساعتها با یک قطعه موسیقی یا یک پرده نمایشی گفتگو کند، به نقش مادر بر میگردد. شاید مخالف باشید ولی در مرحله اول این نقش مربوط به مادر است و بعد پدر؛ مادری که کنار بچهاش می نشیند و کتاب میخواند میتواند، به شدت در امر سرمایه فرهنگی تاثیرگذار باشد.