به گزارش حلقه وصل: در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یکی از وقایع مهم تاریخ انقلاب اسلامی رقم خورد. اتفاقی که رسوایی کارمندان سفارت آمریکا در جاسوسی از ایران را رقم زد. «مریم قائمی» یکی از دانشجویان پیرو خط امام درباره این اتفاق میگوید: «قبل از تسخیر لانه جاسوسی، به ما کارتی با عنوان دانشجوی مسلمان پیرو خط امام دادند که بعد از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ و به گروگان گرفتن کارمندان لانه جاسوسی ما با همین کارت میتوانستیم در سفارت آمریکا تردد کنیم. در اتاقی که ما بودیم، کُپ و الیزابت از کارمندان اصلی سفارت حضور داشتند که باید از آنها مراقبت میکردیم. البته زنان دیگری در سفارت بودند که دستور آزادی بقیه صادر شد و فقط این ۲ نفر باید در سفارت میماندند.»
جاسوسان آمریکایی به دنبال پیدا کردن علایق زنان ایرانی
وی که در زمان تسخیر لانه جاسوسی ۲۰ ساله بود، درباره رفتار گروگانهای سفارت آمریکا بیان میکند: «گروگانها به زبان فارسی تسلط داشتند؛ آنها خیلی تلاش میکردند با ما صمیمی شوند و روی ما تأثیر بگذارند. آنها از شعار مردم میترسیدند که میگفتند دانشجوی خط امام، بر تو سلام، بر تو سلام؛ به همین خاطر گروگانها میخواستند از آنها محافظت کنیم. آمریکاییها نقشههای زیادی برای کشورمان کشیده بودند؛ حتی درباره یکی از اقداماتشان با من صحبت کردند و گفتند یکی از پروژههای ما این بود که به شهر قم میرفتیم و از زنان قم پرسوجو میکردیم تا ببینیم خانمهای ایرانی از چه چیزی خوششان میآید! کُپ و الیزابت از احکام دینی ما اطلاعات خوبی داشتند. یک بار یک گربه از کنار من رد شد و به پای من خورد.
الیزابت به من گفت: موی گربه نجس است!»
گروگانها صبحانه آبگوجه فرنگی و کیک میخوردند
قائمی از ۱۳ آبان ماه ۱۳۵۸ تا اردیبهشت ۱۳۵۹ که گروگانهای سفارت آمریکا در لانه جاسوسی حضور داشتند، بعضی روزها در کنار کُپ و الیزابت میماند. به گفته این دانشجوی پیرو خط امام، «این کارمندان سفارت آمریکا هرچه از ما درخواست میکردند، برایشان فراهم میکردیم. از خورد و خوراک تا پوشاک و دارو. آنها صبحانه معمولاً آب گوجه فرنگی و کیک میخوردند. به شدت هم آبِ گوجهفرنگی دوست داشتند؛ کیک را هم خودشان درست میکردند. برای اینکه شرایط برایشان سخت نباشد، اجازه داشتند غذایشان را خودشان درست کنند. غذای مورد علاقهشان هم ماهی و سوسیس و کالباس بود.»
اقدام خشونتآمیز گروگان آمریکایی
یکی از اتفاقهایی که کمتر شنیده شده این است که در زمان تصرف لانه جاسوسی، یکی از گروگانها به دختر دانشجو حمله میکند تا اسلحه او را بگیرد، اما موفق نمیشود. قائمی در این باره میگوید: «یک شب من و یکی دیگر از دختران دانشجو در محوطه سفارت آمریکا پاس میدادیم؛ در دست هر دوی ما اسلحه ژ۳ بود. یک دفعه یکی از گروگانها به طرف آن خانم حمله کرد تا او را خفه کند و اسلحه را از او بگیرد. آن خانم ماشه اسلحه را کشید، گروگان فرار کرد و در سطل زباله محوطه پنهان شد. وقتی آقایان دانشجو او را پیدا کردند، به خود میلرزید و فکر میکرد به خاطر این کار، او را میکُشند؛ اما به خاطر این اقدامش مجازات هم نشد.»
شبی که آماده شهادت بودیم
شکست مفتضحانه آمریکاییها در صحرای طبس یکی از مهمترین وقایع تاریخی است. قائمی ۴ اردیبهشت ۱۳۵۹ و شبی که قرار بود آمریکاییها گروگانهایشان را آزاد کنند، اینگونه روایت میکند: «آن شب به ما گفتند قرار است آمریکاییها برای آزادی گروگانها به استادیوم مقابل سفارت بیایند و میخواهند با آمپول هوا شما را بکشند؛ اینجا سنگر شماست و نباید سفارت را ترک کنید. آن لحظه دلم نلرزید. در کمال خونسردی وضو گرفتم، نماز خواندم و شهادتین گفتم. آن شب گذشت و فردا باخبر شدیم آمریکاییها چگونه در طبس زمینگیر شدهاند. بعد از این واقعه هم گروگانها را از سفارت به نقطه دیگری منتقل کردند؛ اما تا مدتها ما در سفارت حضور داشتیم.»