به گزارش حلقه وصل: ۳۹ سال از شهادت فرمانده محبوب لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) میگذرد، فرماندهای که در دهه چهارم شهادتش، نیروهایش به احترامش تمامقد میایستند. امروز شهادت شهید «مهدی زینالدین» است، فرماندهای که عصر روز ۲۷ آبانماه سال ۱۳۶۳، به همراه تنها برادرش، مجید زینالدین (مسؤول اطلاعات، عملیات تیپ ۲ لشکر) پس از شناسایی منطقه عملیاتی و شرکت در جلسه قرارگاه، عازم سردشت در جنوب استان آذربایجان غربی میشدند که در کمین عناصر ضدانقلاب گرفتار شدند و هر دو برادر مظلومانه به شهادت رسیدند.
تابوت شهیدان «مهدی و مجید زینالدین»
شهید زینالدین از جمله فرماندهانی بود که در عملیاتهایی که معمولاً چندین شبانهروز طول میکشید، خواب به چشمش نمیآمد و امروز عکسها و فیلمهایش شاهد این ادعا هستند.
یکی از عکسهای شهید «مهدی زینالدین» که در فضای مجازی دیده نشده است، مربوط به عملیات خیبر بوده. در این عکس گرد و خاک بر چهره خسته این فرمانده نشسته است. این عکس توسط «حاجیدالله ایزدی» یکی از نیروهای لشکر ۱۷ با دوربین غنیمتی عراقیها گرفته شده است که روایت وی از فضای جزیره مجنون شمالی و جنوبی، حضور شهید زینالدین در این منطقه را در ادامه میخوانیم.
عکس دیده نشده از شهید «مهدی زینالدین» در جریان عملیات خیبر
خاکهای نرم مجنون
دو جزیره داشتیم که به جزیره شمالی و جنوبی مجنون معروف بود. جزیره شمالی به ایران نزدیک بود و جزیره جنوبی با فاصله کمی از این جزیره نسبت به جزیره شمالی دورتر بود. در جریان عملیات «خیبر» اول نیروهای ما جزیره شمالی را گرفتند و بعد از مسیر آبراه و خاکی که جاده بود و بعثیها جاده را کشیده بودند، نیروهای ما وارد جزیره جنوبی شدند. بخش عمدهای از جزیره زیر آب بود. جاهایی هم که زیر آب نبود، خاک نرم و سبکی داشت و پا داخلش فرو میرفت تا به زمین محکمی برسد.
قبل از تصرف جزیره، عراقیها در فاصلهای بین جزیره شمالی و جنوبی، فضایی به مساحت ۱۰۰ مترمربع خاک ریخته بودند و به محل «پارک موتوری» معروف بود. عراقیها در این محلها سنگر ساخته بودند؛ چادر زده بودند. تعداد زیادی هم مایلر کمپرسیهای ۱۰ چرخ عراقیها در جزیره بود که رزمندگان ما بعداً به غنمیت گرفتند. کمپرسیهای ایران، اتاق نارنجی و قرمز داشت و قسمت بار آن سبزرنگ بود اما کمپرسیهای غنیمتی اتاقاش آبی آسمانی و قسمت بار سبزرنگ بود. لذا تردد ما در این جزیره عمدتاً با آن کمپرسیها انجام میشد. چون فاصله ۱۳ کیلومتری آب هورالعظیم اجازه نمیداد به اندازه مورد نیاز خودرو به جزایر منتقل کنیم.
در عملیات خیبر مجروح شدم
در عملیات خیبر من از نیروهای پیاده و کمک تیربارچی گردان حضرت رسول(ص) لشکر ۱۷ بودم. وقتی که تیربارچی مجروح شد، بعد از مدتی در این عملیات مجروح شدم. فرمانده گردان ما آزاده سرافراز «فرجالله فصیحیرامندی» هم در این عملیات اسیر شد. دوره نقاهت من هم یک مدتی طول کشید. وقتی از دوره نقاهت برگشتم، گفتند: «گردان حضرت رسول(ص) نداریم که شما به آن گردان بروید، بروید پرسنلی [معاونت نیروی انسانی فعلی].» من به بخش پرسنلی رفتم و گفتند: «همینجا باش تا به شما بگوییم چه مسئولیتی به شما میدهیم.» در آنجا هر کاری میتوانستم انجام میدادم که بعداً در نیروی انسانی و قسمت آمار مشغول شدم.
شهید زینالدین را عاشقانه نگاه میکردم
من شهید زینالدین را سال ۶۲ شناختم و او هم در ۲۷ آبان ۶۳ شهید شد. در این مدت شاید ۲۰ بار هم آقامهدی را از نزدیک ندیدم و هیچ وقت با او همکلام نبودم. چون من از نیروهای جزء بودم و شهید زینالدین فرمانده لشکر بود. اگرچه شهید زینالدین فقط ۵ سال از من بزرگتر بود اما جایگاهش طوری بود که ارتباط کلامی نداشتم و فقط وقتی میدیدم، عاشقانه نگاهش میکردم.
فرماندهای که در عملیاتها نمیخوابید
دوستانی که در اطراف شهید زینالدین بودند، میگفتند: معمولاً شهید زینالدین در ایام عملیات یا اصلاً نمیخوابید، یا اگر میخوابید در حالت نشسته در داخل ماشین و طول مسیر میخوابید.
در یک مورد را «حاج رضا زند» تعریف میکرد که: «یکبار داشتیم گزارش یک سری اقلام را به شهید زینالدین میدادیم، که دیدم او چرت میزند. به همرزم همراهم گفتم: برویم حاجی خوابه! شهید زینالدین در همان حالتی که چشمش بسته بود، گفت: نه! من خواب نیستم و الان همه حرفهایتان را میتوانم تکرار کنم. من چشمهایم را بستهام که خستگی چشمهایم برطرف شود.»
عکسی ماندگار از شهید زینالدین با دوربین غنیمتی
من اصلاً عکاس نبودم و تخصصی هم در این زمینه نداشتم. اواخر اسفند سال ۶۲ یا اوایل سال ۶۳ بود. در عملیات خیبر، دوستان ما دوربین عکاسی از بعثیها غنیمت گرفته بودند که داخلش فیلم ۲۴ تایی بود. عراقیها از این حلقه فیلم ۱۳ تا عکس گرفته بودند و ۱۱ تا مانده بود، که به دست ما رسید.
در یکی از پارک موتوریهای جزیره مجنون بودیم که دیدم شهید «مهدی زینالدین» به همراه چند تن از فرماندهان قرارگاه در جیپ نشستهاند و صحبت میکنند. من هم دوربین غنیمتی دستم بود و این عکس را گرفتم. این عکس اولین و تنها عکسی بود که از آقامهدی گرفتم. موقعی که عکسها را چاپ کردیم، عکس عراقیها را به اطلاعات تحویل دادم و این عکس را خودم نگه داشتم. من این عکس را تا سال ۷۶ به کسی نداده بودم. سال ۷۶ دیداری با خانواده شهید زینالدین داشتیم که من نشانشان دادم و بعد این عکس در یک کتابی چاپ شد و اصل عکس را به من پس ندادند.
در ادامه فیلم کمتر دیده شدهای از شهید زینالدین را میتوانید ببینید که ایستادگی و محبوبیت این فرمانده را نشان میدهد و سخنرانی که این شهید، مقاومت و اهداف جهاد را برای نیروهایش تبیین میکند.
سخنرانی شهید «مهدی زینالدین» فرمانده لشکر ۱۷ علیابن ابیطالب(ع)