حلقه وصل: همان زمان بهطور جدی این سؤال اساسی برای اهل سینما بهوجودآمد که چگونه چنین اثر درهمریخته و شلخته و بیدروپیکری در بخش مسابقه جشنواره کن پذیرفته شده است؟! البته این پرسش افزون بر محتوای ایدئولوژیک و ضد ایرانی/ اسلامی اثر یادشده بود. گرچه بارها رانتبازیها و بیعدالتیها و حقکشیهای همین جشنواره کن در موارد متعدد ذکر شده، اما همه این هنرکشیها و حقخوریها هیچکدام به اندازه حضور پدیدهای به نام عنکبوتمقدس در آن جشنواره فاجعهبار نبود.
نمره صفر در کارگردانی
یکی از اولین دروس برای دوستان و کارگردانان جوانی که بهتازگی دست به دوربین شده و در کلاسهای دانشکده یا آموزشگاههای آزاد هنری، «سینما» تحصیل میکنند، آن است که حتما موقع کارگردانی، راکورد صحنهها را حفظ کنند. یعنی بهدلیل آنکه معمولا پلان یا نماهای متوالی یک سکانس، به دنبال هم فیلمبرداری نشده و در گرفتن آنها بهاصطلاح رجزده میشود، یادداشتهایی ثبت میشود که در آنها کلیه جزئیات صحنه و لباس و حالت مو و چهره و حرکت بازیگران در هر پلان درج شود (در پروژههای حرفهای این وظیفه برعهده منشی صحنه است) که وقتی پلانبعدی آن در زمان دیگری گرفته شد، همه آن موارد در نظر آورده و بهاصطلاح راکورد صحنهها حفظ شود. مثلا اینکه در پلان قبلی عکسی پشت سر بازیگر قرار داشته یا بخشی از موهای او روی پیشانیاش ریخته یا یقه پیراهنش برگشته بوده یا خودکار در دست داشته و... بهطور دقیق درج میشود تا همه این نکات در پلان بعدی لحاظ شده و بهاصطلاح تداوم نماها حفظ شود. اما در همان ۴۵ - ۴۰ ثانیه مورد بحث در فیلم عنکبوتمقدس، بارها راکورد صحنهها بههمخورده؛ مثلا در یک نما، دبیر بخش جنایی نشریه مذکور پیراهن آستینبلند پوشیده و در نمای بعدی، ناگهان آستین پیراهنش کوتاه شده و در پلان بعدی دوباره آستینش بلند میشود! در یک نما، پشت سرش پرچم قرار دارد و در نمای بعد پرچم غیب شده! در یک پلان کنار آن پرچم، قاب عکس و وسایلی دیده میشود که آنها هم در نمای بعدی ناگهان غیب شدهاند! یعنی واقعا در این صحنه که کارگردان تعطیل بوده! یک منشی صحنه هم حضور نداشته که با یادداشت شرح صحنه، راکورد دو پلان متوالی از آن را حفظ کند؟! اگر بوده که واقعا باید در مراسم اسکار امسال به بهانه معرفی این فیلم دربداغان از سوی دانمارک (با عرض پوزش از فیلمسازان برجسته تاریخ سینمای دانمارک همچون کارل تئودور درایر و حتی سینماگر موخر و دیوانهای مانند لارس فن تریر) یک جایزه هم برای منشیان صحنه در نظر گرفته و اسکار «پرتترین» منشی صحنه را به همین فیلم اعطا کنند! حالا فرض میگیریم که کارگردان و منشیصحنه در صحنههای فوق خارج از سرویس بودهاند! پرسش مهمتر اینکه حتی تدوینگر فیلم هم موضوع بههمخوردن راکورد صحنه را نفهمیده و سعی در رفع و رجوعشان نداشته؟!
خاموشکردن اتومبیل در ابتدای امتحانرانندگی!
یکی دیگر از دروس کارگردانی، موضوع «خط فرضی» است که بهطور مجازی و ذهنی میان دو بازیگر یا سوژههای صحنه ترسیم شده و همواره دوربین موقع برداشت تصویرهای جداگانه از سوژهها یا بازیگرها، باید در یک سمت این خط فرضی قرار گیرد و نباید بدون دلیل دراماتیک از آن عبور کند که این خطای نابخشودنی در کارگردانی را اصطلاحا «شکستن خط فرضی» نامیده و یک کارآموز کارگردانی که چنین خبطی از او سر بزند، مانند یک داوطلب دریافت گواهینامه رانندگی میشود که در زمان امتحان شهر، وارد خیابان ورودممنوع شود یا چراغقرمز راهنمایی را رد کرده یا در زمان اولین حرکت، اتومبیلش خاموش شود! اما در همان ۴۵ - ۴۰ ثانیهای که خانم خبرنگار در حال بحث با همان دبیرسرویس آستین متحرک بود! از زمانی که روی صندلی نشست، ناگهان و بدون دلیل با شکستن خط فرضی مواجه شدیم (به این معنا که بهجای جهت نگاه متضاد دو کاراکتر در دو نمای جداسازی به مثابه نگاه به یکدیگر، هر دو کاراکتر به یک سو نگاه میکردند!) یعنی متوجه نمیشدیم که کی با کی حرف میزند! انگار هرکدام از کاراکترها مشغول جر و بحث با دیوار بودند! بازهم حتی اگر کارگردان سربههوای فیلم حالی اش نبوده (عذرخواهی از کاربرد این کلمات) پس آن تدوینگر نافهم چه میکرده که متوجه نشده جهت نگاهها تطابق نداشته و بهاصطلاح خط فرضی شکسته شده است؟!
دلقکبازی بهجای کارگردانی
البته دلقکبازیهای کارگردان فیلم در جشنواره فیلم هامبورگ نشان داد که اساسا تخصص وی و همکارانش نه در سینما و کارگردانی فیلم، بلکه در شامورتیبازی و جای دوست و دشمن نشاندادن است! که شاید از همین روی با شکل و شمایل عروسک خیمهشببازی، در قالب سازنده اثر معرفی شد! جشنواره فیلم کن علیرغم تمامی پارتیبازیهای ایدئولوژیک و سیاسی برای فیلم عنکبوتمقدس نتواست در رشتههای اصلی مثل فیلم، کارگردانی، فیلمنامه یا حتی جایزه ویژه و جایزه بزرگ، آن را بالا ببرد، چون فاجعه ساختاری فیلم بیش از آنچه به نظر میرسید، توی ذوق میزد و دم خروس سیاسیبازی جشنواره بیشتر بیرون میافتاد! اما به نظرم حکایت نامزدی این فیلم شبهآماتوری در چهار رشته اصلی جوایز فیلم اروپا بهخصوص برای بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه، احتمالا اعصاب همه کاربران توهم توطئه را نیز بههمبریزد. اینجا فاجعه از قضیه اسکارهای فیلم «آرگو» هم مصیبتبارتر است. چون در آن فیلم بهرغم همه نقاط ضعف ساختاری، از چنین گافهای وحشتناک آماتوری خبری نبود.
مراسم جوایز فیلم اروپایی در مقابل هالیوود
مراسم جوایز فیلم اروپایی زیر نظر آکادمی فیلم اروپا در سال ۱۹۸۸ توسط برخی از سینماگران معتبر اروپایی همچون اینگمار برگمان برای معرفی آثار سینمایی هنری و مستقل برپا شد که برخلاف برگزیدگان اسکار، قرار بود ایدئولوژیک و تجاری نباشند و در اولین دوره آن در همان سال ۱۹۸۸ آثاری مانند «فیلمی برای کشتن» کریستف کیشلوفسکی، «خداحافظ بچهها» لوییمال، «پله فاتح» بیل آگوست و «زیر آسمان برلین» ویموندرس، جوایز را بردند.
در سالهای بعد نیز فیلمهایی قابل تاملی همچون «چشماندازی در مه» تئو آنجلو پولوس، «زندگی و دیگر هیچ» برتران تاورنیه، «موجنو» ژان لوکگدار و. جایزههای فیلم اروپایی را به خود اختصاص دادند. اما از سالهای ۱۹۹۳ بهتدریج و به بهانه آثاری از سینمای انگلیس که در واقع از سینماگران هالیوودی انگلیسیتبار ناشی میشدند، پای فیلمهای ایدئولوژیک و اسکاری به صحنه جوایز اروپایی هم باز شد. فیلمسازانی همچون جیم شریدان با فیلم «به نام پدر» یا فیلمهایی مثل «رازها و دروغها» مایک لی و «بازی گریان» نیل جوردن. تا اینکه در مراسم سال۱۹۹۷ این جوایز، فیلمهای «بیمار انگلیسی» (برنده ۹ جایزه اسکار) ساخته آنتونی مینگلا، «عنصر پنجم» لوک بسون و «فول مانتی» پیتر کاتانئو فقط بهدلیل تبار اروپایی فیلمسازانش فارغ از هالیوودی بودنشان به این مراسم آمده و جوایز اصلی را دریافت کردند. در همان سال۱۹۹۷، رویداد دیگری به نام جایزه بینالملل نیز به جوایز فیلم اروپایی اضافه شد که بهطور رسمی پای فیلمهای آمریکایی، هالیوودی و اسکاری را به این مراسم باز کرد و طرفه آنکه برخلاف عنوان این بخش که باید آثار تولیدی کشورهای سایر قارههای جهان را در بربگیرد، اما اغلب، شامل فیلمهای آمریکایی میشود. چنانچه در اولین دورهاش، فیلمهای «دانی براسکو» مایک نیوئل، «جری مک گوایر» کامرون کرو، «همه میگویند دوستت دارم» وودی آلن و «رومئو و ژولیت» بازلورمان، وارد معرکه شدند و «مردم علیه لری فلینت» میلوش فورمن نیز جایزه گرفت.
تحقیر جوایز اروپایی توسط اراذل و اوباش هالیوودی
در سالهای بعد چنان خیل فیلمهای ایدئولوژیک هالیوودی به مراسم جوایز فیلم اروپایی سرازیر شدند که اساسا فراموش شد آکادمی فیلم اروپا و جوایز آن برای چه مقصد و مقصودی برپا شدهاند. از فیلمهای تبلیغاتی و پروپاگاندا مانند «نجات سرجوخه رایان» استیون اسپیلبرگ و «مردی با نقاب آهنین» رندال والاس گرفته تا «تایتانیک» جیمز کامرون و «نقاب زورو» مارتین کمپبل و ... در بخشهای مختلف این مراسم حضور یافتند تا کارتون «فرار جوجهای» دریم ورکس و قصه نخنما شده «گلادیاتور» توسط ریدلی اسکات و راستیآزمایی سیستم آمریکایی در «گزارش اقلیت» اسپیلبرگ و پال گرین گرس تبلیغاتچی، تا کیت وینسلت که جایزه بهترین بازیگر زن اروپایی را دریافت کرد.
«بیل را بکش» کوئنتین تارانتینو و «میستیک ریور» کلینت ایستوود و اورلاندو بلوم برای بازی در فیلم «قلمرو بهشت» ریدلی اسکات به عنوان بهترین بازیگر مرد اروپایی و «میلیونر زاغهنشین» دنی بویل (برنده ۸ جایزه اسکار) و «دختری با خالکوبی اژدها» دیوید فینچر و «آرتیست» (برنده ۵ جایزه اسکار) و «سخنرانی پادشاه» (برنده ۴ جایزه اسکار) و «جانوران فانتزی» دیوید یاتس بهعنوان پیش درآمد مجموعه هری پاتر و «محبوب» یورگن لانتیموس نیز در دورههای مختلف این مراسم، جوایز متعددی را بردند.
کار به جایی رسید که از تبلیغاتیترین و کلیشهایترین فیلمهای آمریکایی و کاراکترهای آن تقدیر شد از جمله دو بار از شان کانری، بازیگر جیمزباند معروف هالیوود تجلیل کرده و کاترین زیتا جونز را برای بازی در فیلم تکراری «دام افکنی» مورد تقدیر قرار دادند.
یکی از تحقیرآمیزترین دوران جوایز فیلم اروپایی زمانی بود که اراذل و اوباش هالیوودی هم وارد گود شدند؛ جیسون استتام با «ترانسپورتر۳» آمد و پیرس برازنان (یکی از بدترین جیمزباندهای تاریخ سینما) به همراه «فردا هر گز نمیمیرد» از راجر اسپاتز وود همچنین دنیل کریگ و اسپکتر (یکی از بدترین فیلمهای جیمزباند) مورد تجلیل قرار گرفتند و به این شکل زرهپوش سواری اوباشی همچون سیلوستر استالونه، آرنولد شوارتزنگر، بروس ویلیس، میکی رورک و. در جشنواره کن و به مناسبت حضور در فیلم «بیمصرفها» تداعی شدند.
مراسم جوایز فیلم اروپایی در حلقه اسکار
در یک دهه اخیر جوایز فیلم اروپایی در حلقه فصل جوایز یا Season Awards به عنوان یکی از ایدئولوژیکترین مجموعه مراسم اهدای جوایز هر سال، قرار گرفته است. مجموعهای که در واقع به قول خود آمریکاییها، جادهای به اسکار محسوب شده و جوایز هر سال خود را براساس یک تم یا درونمایه خاص تعیین کرده که آن تم یا درونمایه نیز از سوی مراکز استراتژیک و تینک تانکهای آمریکایی ارائه میشود. تمی که هر سال براساس چالشهای ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی غرب توسط حاکمان هالیوود که در واقع همان سرمایهداران، مالکان بانکها، صاحبان مراکز اقتصادی، کارخانههای تسلیحاتی، نظامی و اقمار آکادمیک آنها و همچنین مدیران مراکز استراتژیک سیاسی هستند، تعیین میشود. اما نکته مهم این است در این مجموعه فصل جوایز که هنر و سینما همواره کمترین نقش را داشته و عناصر و درونمایه ایدئولوژیک حرف اول را زده و میزند، وقتی برخلاف اصول واضح انسانی و مفاهیم مسلم آزادی میخواهند به اعتقادات صدها میلیون مسلمان و آزاده در جهان توهین کنند، ولی اثری آماتوری و ضد سینمایی را روانه میدان کردهاند، در واقع نشان دادهاند که کفگیر سینمای ایدئولوژیکشان، بدجور به ته دیگ خورده که ناگزیر باید به دلقکان و شامورتی بازان متوسل شوند./جام جم