سرویس پرونده: ۱۲ بهمن ۵۷ نقطه آغاز یک عصر جدید در ایران است، قیام ۱۵ ساله یک ملت روزهای حساس خود را سپری میکند و به نقطهای رسیده است که وقت به ثمر نشستن خونهای مردم مظلومی است که سالهاست هزینه وابستگی دولتمردان خود به غرب را میپردازند، رویای استقلال و عدموابستگی بسیار نزدیک است و مردم حاضرند برای به دست آوردن آن حتی از جان بگذرند کمااینکه این را در روزهای قبل از انقلاب و در قیامهای خونین خود در شهرهای مختلف اعلام کردهاند.
اما آنچه پرواز انقلاب را متمایز و مهم میکند، حضور شخصی است که استوانه وحدت مردم ایران شده است، سکنات و رفتار امام، قبل، حین و بعد از پرواز نشان از آمادگی روحی بسیار بالای ایشان برای هدایت و رهبری میدهد. علیرغم بسته بودن فرودگاهها برای جلوگیری از ورود امام خمینی، ایشان طی پیامی اعلام میکنند که به محض بازگشایی فرودگاهها به میهن بازخواهند گشت.
تعدادی از روحانیون در اعتراض به جلوگیری از آمدن امام و بسته شدن فرودگاهها در دانشگاه تهران تحصن کردهاند و مردم نیز تظاهرات گستردهای را علیه این تصمیم دولت بختیار به راه میاندازند. بختیار مجبور میشود بازگشایی فرودگاهها را در ۹ بهمن اعلام کند. پرواز چارتری ایرفانس که ظرفت ۴۰۰ مسافر را دارد جهت بازگشت به میهن کرایه میشود اما به جهت تهدیدات مختلف از جمله زدن هواپیما در آسمان و عدماجازه فرود، با ۲۵۰ مسافر پرواز میکند. توصیف حال امام از زبان خدمه پرواز و خبرنگاران بسیار تعجببرانگیز است، از گفتن جمله معروف «هیچ حس خاصی ندارم» گرفته تا خواب در هواپیما، همه نشان از آرامشی دارد که قرار است در جان مردم طوفان به پا کند نه در ظاهر آنها!
پرواز انقلاب که حالا به تهران رسیده است در ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه بر زمین مینشنید، برخلاف آنچه بختیار تصور میکرد که پس از بازگشایی فرودگاه و بازگشت امام به کشور میتواند با امام وارد مذاکره شود اما مرغ طوفان ساختگی با یک جمله امام که «ملاقات را نميپذيرم، مگر آنكه استعفا بدهد و كنار برود» خاکستر میشود. شمارش معکوس پایان حکومت پهلوی آغاز میشود. سرود «خمینی ای امام» در فرودگاه مهرآباد طنینانداز میشود اما امام همچنان با آرامش برخورد میکند.
بنا بود که ابتدا امام به مقابل دانشگاه تهران رفته و در آنجا سخنرانی کند اما با نظر همراهان به دلیل شلوغی خیابانها مستقیما به قطعه ۱۷ بهشت زهرا میروند. سرود «برخیزید ای شهیدان راه خدا» ملت را دگرگون کرده است، «رهبر آمد کنون در کنارتان» نیز به جمعیت احساس غرور و افتخار میبخشد، امام با صدایی بم و رسا آغاز میکند: «ما در این مدت مصیبتها دیدهایم، مصیبتهای بزرگ» دولت بختیار را غیرقانونی میخواند و وعده تشکیل دولت میدهد. آنقدر جمعیت زیاد است که هلیکوپتر نمیتواند برای انتقال امام بر زمین بنشیند، عبا و نعلین امام در بین جمعیت گم میشود. بناست که بعد از بهشت زهرا به بیمارستان رفته و از مجروحین انقلاب عیادت کنند اما جمعیت در مقابل بیمارستان اجازه چنین کاری نمیدهد.
مدرسه رفاه برای استقبال از امام آماده شده است اما ایشان ترجیح میدهد به منزل برادرزاده خویش(منزل آقای کشاورز) برای استراحت برود. اعضای ستاد با نگرانی پیگیر وضعیت امام هستند که نتیجتا تاب نیاورده و در ساعات پایانی شب، شهید عراقی به همراهی چند تن از اعضای ستاد استقبال برای انتقال امام به مدرسه رفاه به منزل آقای کشاورز میروند. خستگی در تن اعضای ستاد استقبال موج میزند اما امام برایشان سخنرانی کرده و از زحماتشان تقدیر میکند.
حوادث روز ۱۲ بهمن همگی نشان از آمادگی یک ملت برای شروعی دوباره دارد، کسی نمیخواهد فرصت بدست آمده بار دیگر مانند مشروطه سر از سفارتهای خارجی دربیاورد، روحانیت جایگاه ویژهای پیدا کرده و اطاعت و پیروی از امام از سر محبت است، مردم به این نتیجه رسیدهاند که امام تنها کسی است که میتواند حاکمیت مردم را بعد از ۲۵۰۰ سال رژیم شاهنشاهی محقق کند. امام هم این توجه مردم را بیپاسخ نمیگذارد، صراحتا استقلال ملت را مطالبه میکند، تغییر رژیم را فریاد میزند، ارتش وابسته را تخطئه میکند اما راه را برای برگشت ارتش به دل ملت نمیبندد، بلکه مردم را هم توصیه میکند که به جای سینه ارتشیها قلب آنها را هدف بگیرند، ابتکار مردم هم در اهدای شاخه گل به برادران ارتشی و نیز بدنه جوان و حزب اللهی و مردمی ارتشی روزهای بعد ثمر میدهد.
کسی فکر نمیکرد تنها چند روز تا تحقق رویای یک ملت باقی مانده باشد اما حوادث انقلاب سرعت فزایندهای گرفته است. یادآوری ظلمهایی که بر این ملت رفته است و بازخوانی جنایات پهلوی و نیز بررسی خدمات ۴۰ ساله انقلاب اسلامی برای نسل جوان از این جهت واجب است که نه تنها خود دیگر گرفتار وابستگان غرب و شرق نشود، بلکه دیگر کشورهایی که تحت ظلم هستند را برهاند و صدای مظلومان جهان باشد.
ادامه دارد...