سرویس سیاست حلقه وصل _ خسرو قنبری تهرانی، از چهرههای امنیتی دهه 60 که واگویههایی درباره او وجود دارد اخیراً در بخشی از یک مصاحبه پیرامون شخصیت شهید بهشتی به نکاتی اشاره کرده است که به نظر واقعی نمیرسند و پیرامون آنها انقلتها و توضیحات مدلل زیادی وجود دارد.
تهرانی در بخشی از این مصاحبه که سایت صبح ما آنرا منتشر کرده، میگوید: شهید بهشتی معتقد بود در عرصه تحولات سیاسی اتفاقاتی در جهان افتاده است که نمیتوانیم نسبت به آنها بیتوجه باشیم. اول مساله تفکیک قوا، دوم مساله حق و تکلیف و سوم مساله تحزب. او معتقد بود دنیای مدرن خصوصیاتی دارد که نمیتوان نسبت به آنها بیتفاوت بود. بهشتی اعتقاد داشت فرهنگ ما میتواند با دموکراسی پیوند داشته باشد. به عبارتی ایشان به خصوصیات دنیای مدرن و مبانی نظری و تجربی سیاستورزی مدرن باور داشت هر چند خاستگاه وی، یعنی نهاد روحانیت با این مسائل لزوما سازگاری نداشت.[1]
این اظهارات تهرانی در حالی است که مسئله تکفیک قوا اگرچه به مونتسکیو و غرب جدید نسبت داده میشود اما باید دانست که تفکیک قوا یک اصل عقلانی در فلسفه حکومتی است و نمیتوان آنرا یک امر ابداعی دانست.
چه اینکه در این باب شاهدیم که استادانی همچون آیتا... جوادیآملی و یا آیتا... رشاد نیز نکات فقهی و فلسفی متعددی را بیان کردهاند[2] و مسئله تفکیک قوا در نظام جمهوری اسلامی که قوانین آن توسط فقها نوشته شده نیز رسمیت دارد.
دقت کنیم که اگر هم در بحث تفکیک قوا نیاز به تقدیر باشد؛ آن تقدیر بایستی خطاب به عقلانیتی صورت گیرد که پیروی از رفتارها، گفتهها و اقدامات عقلانی را در هر عصری لازم میداند. و این خصلت اسلام ناب است. چه اینکه بهشتی عزیز هم در بصیرت نافذ منبعث از همین اسلام بود که در عرصه عقلانیت خوش درخشید. فلذا تأکید آقای تهرانی بر اینکه خاستگاه بهشتی یعنی نهاد روحانیت با این مسائل لزوما سازگاری نداشت(!) نیز یک تحریف آشکار است.
خسرو تهرانی در بخش دیگری از این گفتوگو همچنین اظهار میدارد: او(بهشتی) مفصلبندی دقیقی از مولفههای مدرن مانند حق و تکلیف به دست آورده بود که نشان میدهد به مباحث جامعهشناختی و فلسفی هم نظر داشته است حال آنکه در اغلب روحانیون نگاه شخصی برجسته است!
این نظر تهرانی هم یک تحریف آشکار دیگر در حق بهشتی و روحانیت است.
در واقع گویا خسرو تهرانی از روحانی بودن شهید بهشتی ناراحت است و قصد دارد بهشتی را نه یک معمم که یک فرد مکلّای کراواتی جلوه دهد که چندان ربطی به خاستگاه گفتمانی خود یعنی روحانیت نداشته است.
لکن در بحث فلسفه کیست که سابقه فلسفی خمینی و خامنهای و مطهری و جوادیآملی را بعنوان بنیادگذاران فکری نظام جمهوری اسلامی نداند؟
کیست که اصرار و تأکید رهبر معظم انقلاب بر آموزش فلسفه به حتی کودکان را نداند؟
و کیست که عملکرد جمهوری اسلامی در طراحی اقتصاد مقاومتی، دفاع از منافع ملی در خارج از مرزها، تحمل منتقدان، رویکرد بصیرتی در مقابل فتنهها و پیروزی در جنگ 8 ساله را ببیند و نداند که تمام اینها ثمره رویکرد فقهی امام خمینی و نظام اسلامی است که به فلسفه و عقلانیت و موفقیت و قرار گرفتن در مسیر رفع مشکلات منتج شده است.
پس در اینجا هم میبینیم که تقلا برای انفکاک بهشتی از روحانیت یک تقلای بینتیجه بوده است.
بخش سوم اظهارات تأمل برانگیز خسروتهرانی آنجاست که درباره شهید بهشتی میگوید: ایشان یک سخنرانی دارد و میگوید حرام است بین مردم و مسئولان حجاب گذاشته شود و هیچ حکومتی حق ندارد آزادی اعتقاد را از مردم بگیرد و میگوید این اتفاق در اسلام یک دگم است. مثالی هم میزند که حضرت علی با دشمنان زیادی مواجه بود ولی برای خود محافظ نمیگذاشت و حکومت نظامی اعلام نمیکرد و نتیجه میگیرد روزیکه فساد در جامعه رخنه کند و مسوولان با مردم رابطه نداشته باشند، پایان حکومت فرارسیده است. اولین کسی که در جمهوری اسلامی باب عذرخواهی را باز کرد، شهید بهشتی بود.
دقت کنیم که نسبت دادن بیعقلی به بهشتی عقلمحور و فلسفهدادن یک تحریف آشکار است. به این معنی که سخن شهید بهشتی درباره محافظ نداشتن امیرالمؤمنین(ع) منطقا به این معنی نیست که چرا برخی مسئولان در نظام جمهوری محافظ دارند؟
چه اینکه بر اساس اسناد تاریخی میدانیم که برخی اصحاب گاهی از امیرالمؤمنین(ع) حفاظت کردهاند، امام مجتبی(ع) در هنگام خبردار شدن از توطئه معاویه برای ترور حضرتش؛ از زره در زیر لباس استفاده میکرد و بسا که محافظینی هم داشتهاند. و یا از همه جالبتر ماجرای لیلةالمبیت و حفاظت شخص امیرالمؤمنین(ع) از جان پیامبر(ص) است.
در بحث عذرخواهی نیز اگرچه همه ما به جایگاه رفیع شهید بهشتی معترفیم اما مثالهای متعددی از عذرخواهی سران نظام در دهه 60 وجود دارد. منجمله عذرخواهی شخص حضرت امام در موارد مختلف.
یعنی نباید به بهانه حبّ بهشتی، تحریفی در شخصیت او صورت گیرد که سایر ارکان نظام اسلامی را نامعتقد به امر عقلانی عذرخواهی جلوه دهد.
ما در اینجا به یک فقره از عذرخواهیهای مظلومانه امام خمینی(ره) در تیرماه سال 59 اشاره میکنیم که در اعتراض به ناکارآمدیهای دولت وقت و شکایات مردم گفته بود:
من از شماها عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از این مادرهایی که بچههای خودشان را از دست دادند معذرت میخواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت میخواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست دادهاند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت میخواهم که عُرضۀ این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی ـ سلاما... علیه ـ من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت میخواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی ـ سلاما... علیه ـ معذرت میخواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت میخواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت میخواهم. ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ما ضعیف هستیم. ما باز گرفتار کاغذبازی هستیم. ما باز گرفتار آرمهایی شاهنشاهی هستیم. مملکت ما باز مملکت شاهنشاهی است. وزارتخانههای ما، وزارتخانههای ما باز وزارتخانههای طاغوتی است و ما نتوانستیم اینها را اصلاح کنیم. باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم. [+]
***
1_http://sobhema.news/?p=21603
2_https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3809290