بسته معرفی:همزمان با اربعین سید و سالار شهیدان و حضور زوار امام حسین(ع) در کربلای معلی، هیئات عزاداری در تهران نیز اقامه عزا خواهند کرد. پیادهروی جاماندگان اربعین حسینی از میدان امام حسین و سه مبدا دیگر به سمت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) را میتوان یکی از قابلتوجهترین برنامههای ایام اربعین حسینی در تهران دانست.
علاوه بر این، در برخی از دانشگاهها همچون دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه صنعتی شریف مراسم عزاداری برگزار خواهد شد و ورود عموم مردم به این دانشگاهها بلامانع است. همچنین عزاداری ایام اربعین حسینی در مسجد حضرت امیر(ع) با سخنرانی حجتالاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج محمود کریمی برپا خواهد شد.
در ادامه بسته ویژه «حلقه وصل» به مناسبت ایام اربعین حسینی آمده است:
* متن عربی زیارت اربعین
* متن عربی زیارت اربعین
* جدول:: مراسمهای عزاداری ایام اربعین در تهران
* جدول:: مسیرهای چهارگانه پیادهروی جاماندگان اربعین در تهران
* تازهترین سروده «افشین علا» برای پیادهروی اربعین
چند میلیون تن خروشان! ای تن بی سر چه کردی؟
هر طرف چون چشمه جوشان، ای تن بی سر چه کردی؟
چند میلیون، زائر آن هم، جمله با پای پیاده
با چنین سیلی خروشان، ای تن بی سر چه کردی؟
تشنهی این خم، هزار و چارصد سالند مردم
قرنها با می فروشان، ای تن بی سر چه کردی؟
اربعین تا اربعین، در حسرت رخت سیاهت
سرخ پوشان سبز پوشان، ای تن بی سر چه کردی؟
تا ابد میلرزد از طبل عزایت پشت باطل
با ضعیفان با خموشان، ای تن بیسر چه کردی؟
عالمی مست از سبوی های و هوی زائرانت
با گلوی بادهنوشان، ایتن بیسر چه کردی ؟...
* تازهترین سروده «سعید نسیمی» برای پیادهروی اربعین
مُحرم شدم اى یار به احرام قدمها
مست است سراپاى من از جام قدمها
با «یاعلى» این سِیرِ منٓ إلحٓقِّ الى الحٓق
آغاز شد و عرش، سرانجام قدمها
جارى است فرات از دو لب زمزم چشمم
در زمزمهء خش خش آرام قدمها
جبریل پرآورده و میکال هم اسفند
گشتند ملائک همه خُدّام قدمها
از ارمنى و شیعه و سنى همه جمعند
وحدت شده گلواژهء احکام قدمها
بوسیده کرم دست کریمان عراقى
در کنگرهء عرشى إکرام قدمها
یاد آور فتح و ظفر زینب کبراست
این پرچم افراشته بر بام قدمها
خورشیدِ هدایت شود و چشمهء نور است
خاکى که بلند است ز هر گام قدمها
برخاک نشانَد همه حُکام ستم را
این خیزش بیدارى اسلام قدمها
«جاى من اگر شد به نیابت قدمى زن»
شد خواهش جامانده ناکام قدمها
* تازهترین سروده «احمد بابایی» برای پیادهروی اربعین
آه ای لاله زار شش گوشه
داغ خون خداست در دل ما
چون رقیه، شبیه ام بنین،
حسرت کربلاست در دل ما
اربعین شد دوباره جا ماندم
کار و بارم به دست آه افتاد
سمت کرب و بلا، به اذن جنون،
دل تنگم پیاده راه افتاده
سر خود، گرم می کنم چندیست
گاه با روضه... ، گاه با حافظ
هرکه را دیدم از رفیقان گفت
کربلا می روم... خداحافظ!
نجف، آغاز بی قراری ها
وعده ی خاک و آسمانی هاست
کربلا... اربعین... به «عصر» قسم
موکب آخرالزمانی هاست
خستگی با هزار منت و لطف
می کِشد ناز میهمان تو را
هم عمودی، امید نزدیکی ست
تاول پای زائران تو را
آهِ در راه مانده می جویند
سفره داران جاده... با خواهش
سرمه ی چشم خیس می سازند
خاک پای پیاده... با خواهش
وطن ماست کربلا... یعنی
اهل یک خانواده ایم همه
ما کجا و سه ساله ی تو کجا؟
پای روضه، پیاده ایم همه
اربعین حسین نزدیک است
از نجف تا به کربلا غوغاست
دست من نیست گر دلم خون است
ای بمیرم... حسن، تک و تنهاست
بغض از اشک، ناشکیب تر است
یثرب از کربلا غریب تر است
جعده از ابن اشعث و خولی
زهر از نیزه، نانجیب تر است
«نیست روزی شبیه روز حسین»
روزی ما ز سفره ی حسن است
معنی «الرفیق، ثم طریق»
با «حسن» ، «اهل کربلا شدن» است
آه... نِعم الرفیق! دلگیرم
در سکوت بقیعت آه بکش
کربلا سفره ی کرامت توست
دل ما را به قتلگاه بکش
عزت اهل آسمان از توست
خاک پای تو و ذلیل توایم
سبط اکبر! شکسته بال توایم
پسر فاطمه! دخیل توایم
به تهیدستی ام نگاه مکن
جگری پر شراره آوردم
پسر فاطمه! در این کوچه
روضه ی گوشواره آوردم
پسر فاطمه! حلالم کن!
از تو ... نه! از ثواب می گذرم!
نیست راضی دلم، ملول شوی،
زود، از این التهاب می گذرم...
چه بگویم به جمع دل نازک...!؟
که نگویند روضه ی فاش است!
چه کنم!؟ بعد چند قرن، هنوز،
بر رُخم ردّ دست اوباش است
دود، در صحن خانه ات پیچید
نفس آیه ی عذاب گرفت
آیه آیه به زیر پا افتاد
میخ، شیرازه از کتاب گرفت
اربعین حسین نزدیک است
از نجف تا به کربلا غوغاست
دست من نیست گر دلم خون است
ای بمیرم... حسن، تک و تنهاست
دست من نیست، شعر من روضه ست
چون حبابی به آب می افتم
تا که نامی ز جعده می آید
من به یاد رباب می افتم
پسر ارشد علی! تو بگو!
عطش و قحط ابر، یعنی چه؟
در سکوت بقیع، ضجه بزن
تو بگو «قتل صبر» یعنی چه؟
داغ این روضه، بوی خون دارد
داغ این کوچه، بذر عاشوراست
دست عبداللهش به دست گرفت
گفت: این طفل، نذر عاشوراست...
بین دو رود، تشنه بود حسین
آسمان نیز شعله ور شده بود
بی ابالفضل مانده بود حرم
دور و بر، پر ز بدنظر شده بود
تا که شه بانگ عاشقی سر داد
پسر کوچک حسن، سر داد
محفل راز گشته در گودال
غارت آغاز گشته در گودال
پا برهنه به راه افتاده
دید یوسف به چاه افتاده
حسن است این به عرصه، یا حیدر!؟
خصم در اشتباه افتاده
مجتبی نعره می زند انگار
لرزه، پای سپاه افتاده
بی تبر، آمده ست رب خلیل،
از سر بت، کلاه افتاده
فاش شد در طواف عبدالله
قبله در قتلگاه افتاده...
قبله در قتلگاه... واویلا
عمه شد بی پناه... واویلا
چشم عباس دور، غوغا شد
سر ذبح امام، دعوا شد...
* تازهترین سروده «محمود تاری» برای پیادهروی اربعین
آخر نگشت دیدن روی تو قسمتم
لابد نبود دیدن رویت لیاقتم
لایق نبود و نیست به مولا رسد فقیر
شرمندهام که نیست چنین استطاعتم
من خود ز هجر بار ملامت کِشم، بیا
ای دل مکن به پیش رقیبان ملامتم
«اَمَّنْ یُّجیب» خواندم و گفتم بیا، کنون
در انتظار لحظه سبز اجابتم
بر لحظههای وصل تو دلبسته میشوم
گاهی که اشک بر تو رساند ارادتم
رخصت دهید تا که بیایم حضورتان
رخصت دهید، گرچه لبالب ز خجلتم
رخصت دهید مثل شما گریهها کنم
در اربعین درد که غرقِ مصیبتم
از شهر شام قافله آمد شکسته دل
من خونجگر ز داغ جگرسوز عترتم
اکنون رسید قافله، زینب به همرهش
زینب که گفت؛ خسته من از این اسارتم
گفت ای حسین آمده زینب به کربلا
آمد ولیک داغ تو بشکسته قامتم
این چادر سیاه شده احرام زائرت
این سیل اشک، عطر و گلاب زیارتم
رأس تو را به نیزه نظر کردهام ، هنوز
خون میچکد ز دیده ز داغت به صورتم
ما را اسیر کرده و بردند سوی شام
دلخسته از این همه ظلم و شقاوتم
طفلی سپرد گوشه ویرانه جان خود
در سینه سوخت از غم او صبر و طاقتم
گشتم رسول نهضت سرخ تو را به دهر
پایان نیافت بعد تو حتّٰی رسالتم
در کربلا خزان شده «یاسر» امید من
در خون شکفت چون که بهار طراوتم
* تازهترین سروده «حسن واشقانی فراهانی» برای پیادهروی اربعین
ای طبع دلربا، غزلی ساز کن، هلا
ما را ببر دوباره به ایوان کربلا
باز اربعین رسید و دلم در هوای اوست
دلها همه به یاد حسین است و نینوا
دل را کجا برم که تویی قبلهگاه من
ای شهسوار عشق شهنشاه سر جدا
این جاده را به عشق تو طی میکند دلم
ای بوده از ازل به تو این سینه مبتلا
از هر ستون که پای دلم میکند گذر
آتش دوباره میرسد از معبر ولا
عشق حسین(ع) مونس هر جان زنده است
این عشق تا همیشه فزون باد و برملا
ای یادگار فاطمه(س) ای مظهر امید
هر اربعین تو، مس دل را کند طلا
این کیمیا که نیست نظیرش به عالمین
دلهای تیره را دهد از فیض خود جلا
این بارگاه جذب دل اهل دل کند
این کاه را به سوی خودت خوان چو کهربا
(سائل) بهار سینه ی ما روضههای اوست
ای طبع دلربا غزلی تازه کن هلا