به گزارش حلقه وصل، حسن رحیمپور ازغدی، در سلسله نشستهای بازخوانی اندیشههای رهبر معظم انقلاب که با محوریت کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» ایشان، در حسینیه آیت الله سید جواد خامنهای مشهد برگزار شد، به طرح بحث پرداخت.
اهم مطالب بیان شده توسط ایشان در این جلسه که به همت نمایندگی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنهای در مشهد برگزار شده بود، بدین شرح است:
عده ای مستحبات درجهچندم را به واجبات دین ترجیح میدهند
نخستین اصل از بینش مذهبی برآمده از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» رهبر انقلاب تفاوت میان سبک زندگی متدینین با غیر متدینین است. زندگی دینی باید با زندگی غیر دینی متفاوت بوده و از آن بهتر باشد؛ در غیر این صورت وقتی هر دو برای چند صباح زندگی حاضر باشند هر کاری بکنند و هر چیزی را بگویند و تمام فضایل و ارزش ها را زیر پا بگذارند، چه تفاوتی بین مسلمان و کافر وجود خواهد داشت؟
این اصل عامل مرزبندی میان ایمان حقیقی و غیر حقیقی است. ایمان تا زمانی که مبنای عمل نشود، واقعی نیست و ایمانی سست و بی ریشه است؛ آیا این که فقط زیارت و مناسک مذهبی در جامعه ای وجود داشته باشد، کافی است یا باید در سبک زندگی جامعه، از بازار تا پارلمان، دولت، مدرسه، مزرعه و کارخانه شاخصه های مذهب دیده شود؟
در برخی از موارد کافر از مومن بهتر می شود چرا که صراحتا می گوید «معتقد نیستم» اما کسی که به خدا معتقد است بیش تر از او دروغ می گوید؛ قرآن در این باره خیلی صریح موضع می گیرد و تعبیر «إن کنتُم مُؤمِنین» را شرط «أعلَون» بودن بیان می کند.
حرفزدن بسیار آسان است. هنگامی که موقع عمل میرسد، همان کسانی که انجام خیلی از کارها را ناشایست میدانستند، با آوردن توجیه خودشان نیز به جمع خطاکاران میپیوندند که دلیل آن این است که دین را بهصورت سطحی فراگرفتهاند و با توجه به منافع خود رنگ عوض میکنند. دینداری بهدستکردن انگشتر عقیق نیست که عدهای مدام بهدنبال ظواهر هستند و مستحبات درجهچندم را به واجبات دین ترجیح میدهند.
وقتی خداوند می فرماید «فَاتَّقُواالله...»، در کنار آن بلافاصله به نوع تقوا اشاره می کندکه این ها دستوراتی برای سبک زندگی دینی و اجتماعی است؛ وقتی می گوید «أصلِحُوا ذاتَ بَینَکُم»، یعنی هرجا روابط تان از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی غیر اخلاقی است، آن را اصلاح کنید
در جلسات مذهبی کشور ایمان مُرده به مردم عرضه میشود
رحیم پور ازغدی با قرائت این بند از کتاب مذکور که «ایمان به صورت یک آب راکد در وجود فرد معنا ندارد»، یادآور شد: اصل دومی که از این بحث گزینش کرده ام، درباره تفاوت بین دو نوع اسلام و دو نوع مذهبی بودن است؛ ایمان در اسلامی که در آن حرکت، تکان و رشد نیست، ایمان نیست؛ قرآن می فرماید «إذا تُلِیَت عَلیَهِم آیاتُه زادَتهُم إیماناً»، یعنی با هربار قرائت قرآن نسبت به آن مومن تر شده باشی؛ ایمان زنده آن است که هر وقت با این مفاهیم روبرو می شوی کم و کیف ایمانت متفاوت با قبل باشد.
بسیاری از محافل دینی و مذهبی ما راکد هستند و علامت زندگی در آن ها وجود ندارد؛ در ایمان راکد تمام اعمال مذهبی انجام می شود، اما این جنازه ای از ایمان است، نه خود ایمان؛ و وقتی انسان پس از بلوغ با سایر مکاتب آشنا شده و یا وارد میدان عمل همان آموخته هایش می شود؛ مقاومت در برابر وسوسه ها برایش مشکل می شود. اگر امروز شاهد برگزاری جلسات دینی در کشور هستیم و افراد پس از گذشت چندین سال از حضور در این جلسات هیچچیز جدیدی را نیاموختهاند، به این دلیل است که در اینگونه مجالس مدام سخنان تکراری زده میشود و ایمان مرده به مردم عرضه میشود که نباید انتظار تاثیرگذاری بر مخاطب داشته باشیم.
امروز هجمه علیه ایمان و اسلام در فضای مجازی بسیار زیاد است و باید جوانان ما در این موضوع وارد شوند و حتی گاهی ساختن انیمیشن علیه این هجمهها از برگزاری مراسمهای عزاداری نیز مهمتر است.
جلسه بازخوانی اندیشه های آیت الله خامنه ای
در دفاع مقدس هم که سخت ترین شرایط بود، همه مردم جبهه نمی رفتند، بعضیها هم هر چندماه یک بار می آمدند؛ در انقلاب هم همین طور بود و تنها بخشی حاضر بودند هزینه دین داری را بپردازند، همان طور که در صدر اسلام و زمان انبیاء نیز همین گونه بود؛ امروز هم به شکل دیگری این موضوع وجود دارد.
ایمانی که با این آسانی به دست آمده باشد، به همین آسانی هم از دست می رود؛ کافی است در مشکلی لازم باشد بین دین و دنیا یکی را انتخاب کنیم؛ اکثر ما صد ساعت وقت هم برای تفکر در دین مان نمی گذاریم، در صورتی که اگر مفهوم «لااله الا الله» را فهمیدیم، هرچه را مطابق با آن ببینیم بر ایمان ما افزوده می شود و ایمان ما دیگر در خطر نیست.
«ریشه کن شدن فساد بشری توسط خود بشر اصل سوم قابل برداشت از بینش مذهبی ارائه شده در بیانات رهبر معظم انقلاب در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» است. توکل، تقیه و صبر برای مجاهد و کسی است که مبارزه می کند؛ کسی که وارد مبارزه نشود، نیاز به تقیه ندارد چرا که تقیه به معنای سازش با ظلم نیست.
رضاخان سراغ کسانی رفت که میخواستند فقط دین شان را حفظ کنند
انبیای الهی از جنس بشر بودند و این یعنی بشر می تواند اوضاع را تغییر دهد چرا که این مشکلات را خود بشر به وجود آورده است؛ تاریخ نشان داده اگر شما به دشمن کار نداشته باشید، دشمن به سراغ شما خواهد آمد و آنجاست که حجاب را از سر زنان خواهند کشید و اجازه برگزاری مراسم مذهبی را نخواهند داد و در مساجد را میبندند. خداوند در قرآن می فرماید «اگر خداوند به دست خود مردم شر آن ها را دفع نکند و برخی انسان ها جلوی ظالمان نایستند، دشمن به سراغ آن ها می آید»، همان طور که رضاخان سراغ کسانی رفت که می خواستند فقط دین شان را حفظ کنند و کاری به کار او نداشتند؛ حجاب را از سر ناموس و عمامه را از سر روحانیون بر می داشت.
توکل و تفویض به معنای تسلیم بودن در برابر اراده حق است و برای مؤمن به این معنا است که هیچ دری، هیچ وقت بسته نیست؛ می گویند وقتی حضرت یوسف(ع) از زلیخا فرار می کرد، در ها بسته بودند و او برای انجام وظیفه خود به طرف درهای بسته حرکت می کرد و با چنین توکلی بود که درهای بسته باز می شدند، همان طور که برخی از رزمندگان دفاع مقدس با یقین نسبت به این که شهید می شوند وارد عملیات می شدند و پیروز می شدند.
انفاق بهمعنای پرکردن خلأهاست/ بر اساس نیاز جامعه اسلامی انفاق کنیم
اصل چهارم بینش مذهبی برگرفته شده از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» انفاق است. در انفاق و امور خیریه دینی هم باید عقل را به کار گرفت؛ هر نوع خرج کردنی را انفاق نمی گویند، اگر اول بیندیشیم چه نیازی در جامعه اسلامی وجود دارد و در آن زمینه برای رضای خدا خرج کنیم، این انفاق می شود. انفاق بهمعنای پرکردن خلأهاست و تنها به موضوعات مادی ختم نمیشود وهر فرد مومن باید با توجه به بضاعت خود انفاق کند.
همواره تفکری با این مضمون بوده که «میتوان در عین مذهبی بودن، سرمایه دار بود» و اصلا می گفت مذهبی زرنگ چنین فردی است؛ تفکری هم در زمان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) داشتند که خود را در کام مشکلات بیندازند و هر که کم تر مصرف کرده و بیش تر تولید کند، عزیز تر است که نمونه این تفکر را در انقلاب و جنگ دیدیم که فرمانده جنگ غذای خوب را به رزمندگان می داد و کفش و لباس آن ها را نیز شست و شو می کرد.
تفاوت دو نوع مذهب، در تفاوت رهبران آنها هم هست، در یکی از آنها رهبران در صف اول مبارزه می ایستند و جلوتر از همه در کام خطر رفته و سپس به مردم می گویند بیایید، در دیگری هم رهبران در آخر صف می ایستند و مردم را به جبهه می فرستند.
تفاوت امام راحل با دیگران به خاطر شخصیت ایشان است. فرق امام(ره) با دیگران به خاطر حرف های متفاوت نبود، به خاطر این بود که ایشان شخص دیگری بود و به حرف هایی که می زد ایمان داشت و این گونه نبود که از هر حرفی خوشش بیاید بگوید، چنین رهبرانی هستند که مردم به آنها ایمان می آورند.