به گزارش حلقه وصل، با رونق گرفتن شبکههای اجتماعی میان همه مردم نیاز به تولید محتوا در آن برای همه آدمها احساس شد. به گونهای که افراد مختلف با سبک و سیاق خودشان تلاش میکردند در این جهان تازه فعالیت کنند. اولین و دمدست ترین نوع فعالیت روزمرهنویسی بود. به گونهای که آدمها احساسات عواطف و حتی گفتگوهای درونیشان را به منطور شریک کردن دیگران در آن حس و حال در شبکه به اشتراک میگذاشتند و به مرور با رونق گرفتن اینستاگرام عکسها نیز به چرخه تولیدمحتواهای مجازی اضافه شدند و از آنجایی که تولید عکس از روزمرگی کار به مراتب آسانتری تا تولید متن و محتوا بود میان همه عموم رونق گرفت و آنها احساس کردند برای حاضری زدن در فضای شبکه عکسهای مختلفی از روزمرگیها و اتفاقات شخصیشان را منتشر کنند.
احساسی که به مرور تبدیل به یک چالش جدی برای برخی شد. به گونهای که اگر خبری از خودشان ندهند چیزی را از دست دادهاند. آنها خبرنگار زندگی شخصی خودشان شده بودند. در این گزارش درباره این چالش در شبکههای اجتماعی حرف میزنیم.
اگر عکس منتشر نکنم میگویند خوشبخت و خوشحال نیست!
حتما شما هم در میان دوستانتان کسانی را دارید که هرسال تلاش میکنند مراسمهای مختلف زندگیشان مثل سالگرد ازدواج، عروسی و یا تولد را هرچه باشکوهتر بگیرند و عکسهایش را در صفحه اینستاگرامشان منتشر کنند. اگر پیش از این انتشار عکس از مناسبات زندگی شخصی صرفا به دلیل اشتراک حس خوب آن با دوستان و آشنایان بود رفته رفته برای کسانی که زیاد ذهنشان درگیر این مناسبات چه در زندگی خود و چه در زندگی دیگران هستند تبدیل به یک چالش ذهنی شد.
چالشی که فرد احساس میکند اگر عکس خوبی از روز تولدش منتشر نکند یا اگر مراسمش را خوب در شبکه اجتماعی پوشش ندهد در معرض قضاوت قرار خواهد گرفت و مخاطبان و اطرافیان احساس میکنند او زندگی خوبی ندارد و یا برای دیگران بیاهمیت است. از این رو هرسال وسواس بیشتری به خرج میدهد و تلاش میکند.
مراسمهای زندگی خصوصیاش را روبه دوربین باشکوهتر و زیباتر برگزار کند تا عکسها راوی خوشبختی و خوشحالی او باشند حتی اگر از فرط خستگی و استرس اذیت شود. متاسفانه سبکزندگی روایتگری از زندگی شخصی مانند ویروس عمل میکند و به گونهایست که حتی مشاهده کنندگان عکسهای کاربر نیز احساس میکنند که باید در این حلقه با عکسهای تازه حضور پیدا کنند.
به خوشگذرانی و خوشبختی من امتیاز بدهید!
برخی روانشناسان معتقدند انسان امروز احساس نیاز میکند که باید هر لحظهاش را روایت کند و این حس روایتگری به شدت در او نفوذ کردهاست. به گونهای که اگر سفر میرود احساس میکند باید و باید از جزئیترین و حتی بیربطترین چیزهای ممکن عکس بگیرد و برای مخاطبانش منتشر کند. او دیگر عکسهای شخصیاش را برای یادگاری نمیگیرد. بلکه در وهله اول آنها را برای اشتراکگذاری قاببندی میکند. او خیال میکند اگر این رفتار را انجام ندهد چیزی را از دست میدهد و یا حتی به او خوش نمیگذرد.
باید گفت بله در برخی سفرها مثل سفرهایی که خبرنگاران و یا راویان حوادث و گردشگران میروند مخاطب نیز مشتاق است در این سفر همراه آنها باشد و آنها نیز تلاش میکنند از بستر شبکه اجتماعی به نحو احسن استفاده کنند و مشاهدات و دیدگاههایشان را از طریق شبکه به مخاطب برسانند. اغلب این سفرها حتی اگر شخصی هم باشد از عناصر شگفتی و جذابیت برخوردار هستند و با زندگی شخصی و اشتراک لحظات خصوصی متفاوت هستند.
به طور مثال هرساله ایرانیان از طیفها و مشاغل مختلف به سفر اربعین میروند و در بستر شبکههای اجتماعی از حوادث و اتفاقات سفرشان و فرهنگ مردم کشور عراق میگویند و مخاطبانشان را همراهی میکنند و حتی آنها را شریک دعا و زیارات و اعمالشان مینمایند. اما ماجرا زمانی بسیار شخصی میشود که یک زوج که به سفر ماهعسل رفتهاند احساس میکنند باید تکتک لحظات سفر، خوشیهایشان، خورد و خوراکشان و حتی عکسهای عاشقانه و لحظات شخصیشان را برای نشان دادن محبتشان به یکدیگر منتشر کنند و حتی از مخاطبانشان بازخورد و تایید این خوشبختی را بگیرند.
بسیار پیش آمدهاست که افراد وقتی به شهر خاصی سفر میکنند احساس میکنند برای انتشار عکس آن در اینستاگرام حتما باید یک وعده را در یک رستوران خاص و مشهور که مسافران به آنجا زیاد میروند بگذرانند تا مناسک سفر را به شکل درستی به جا آورده باشند و این درست به جا آوردن را به مخاطب نشان بدهند تا آنها به سفرشان امتیاز بدهند!
از یک عاشقانه ناآرام تا یک طلاق نابهنگام!
تابستان سال گذشته مراسم تولد یکی از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی در یکی از پاساژهای تهران توسط شوهرش حسابی سروصدا کرد. مراسمی که در آن آقا خانم را به قسمت فودکورت میبرد و دوربینهای مخفی از خانم فیلمبرداری میکنند. بعد روی صفحه السیدی به شکل پخش اخبار تولد خانم تبریک گفته میشود و یکباره کل محوطه دورشان جمع میشوند و آقا برای خانم شعری را که با آهنگسازی و تدوین موسیقی خوانندگی کرده در جمع میخواند.
یک مراسم همهچیز تمام عاشقانه و سینمایی شده که توانست در مدت کوتاهی در اینستاگرام شدیدا وایرال شود و دوباره به اسم این دو چهره اینستاگرامی ضریب بدهد. دنبالکنندگان این صفحه میلیونی برای زوج همیشه در صحنه اینستاگرامی آرزوی خوشبختی میکردند و حتی از حسرتهایشان برای داشتن چنین مراسمی میگفتند. زوجی که در طول چندسال فعالیتشان در اینستاگرام بارها روی تفاوتهای اعتقادیشان تاکید داشند و حتی در سایت و صفحهای جداگانه داستان عشق و عاشقی و ازدواجشان را با جزییات نوشته بودند.
اما این همه ماجرا نیست. در کمتر از یکسال از انتشار این کلیپ و این عاشقانههای نفسگیر و جذاب خبر جدایی این زوج پیچید و این جدایی حتی به درگیریها و افشاگریهای اینستاگرامی هم رسید! به همین سادگی کاربرانی که دیروز برای این زندگی عاشقانه و عشق واقعی و جذاب حسرت میخوردند حالا شاهد افشاگریهای یک زن و شوهر بودند که روزی باهم زیر یک سقف زندگی میکردند. سقفی که حتی آگهی اجارهاش در سایت دیوار منتشر شد.
چندروز قبل نیز خانم اینفلوئنسر باتوجه به همان سبکزندگی روایتگری کلیپ تازهای از تولد امسالش منتشر کرد که در آن درباره به حال و هوای متفاوت این روزهایش اشاره داشت و به مخاطبانش نشان داد که حالش خوب است. او این احساس نیاز را داشت که چون سال قبل درباره تولدش و آن غافلگیری عاشقانه صحبت کرده امسال نیز باید حرفی برای گفتن داشته باشد تا تفاوت این روزهایش را نیز روایت کند و بگوید که حالش خوب است!
از روایتگری تا روایتسازی!
روایتگریهای افراطی از زندگی شخصی بعد از مدتی به ناچار به روایتسازی نیز میرسد. شما مگر چقدر میتوانید در یک زندگی شخصی معمولی هر روز و هر روز حادثه قابل روایت تولید کنید. مگر در سال چندبار تولد و سالگرد ازدواجتان میشود؟ مگر در هفته چه اتفاقاتی برایتان میافتد که تکراری نباشد و قابل گفتن باشد. شما آیا میتوانید هرروز و هر روز از زندگی شخصیتان تولید محتوا کنید؟ بله جواب کاملا منفی است. برای همین است که بسیاری از اینستاگرامرها دست به روایتسازی میزنند و از همین روایتسازیها صفحات مجازیشان را تغذیه میکنند.
آنها نیازمند این هستند که برای دیده شدن هر روز و هر روز چیزی از خوشیهایشان منتشر کنند. اما هیچ زندگی عادی هر روز درگیر عکس و خوشیهای متداوم نیست. برای همین ممکن است اتفاقات یک ماه آینده شان در اینستاگرام را از قبل با برنامه پیش بروند و یک روز به تعداد عکسهایی که قرار است در یکماه منتشر کنند با ظاهر اتوکشیده و مرتب عکاسی و فیلمبرداری کنند و در نهایت به اسم روزمرههایشان منتشر کنند.
آنها حتی هنگام دعواهایشان هم عکسهای عاشقانه منتشر میکنند! همینقدر غیرعادی برای همین است که خبر جداییشان تعجبآور است. مثلی انگلیسی میگوید:«یک زندگی خصوصی، یک زندگی شاد» است.
پس بهترین نتیجه این است که برای لذت بردن و حتی شادی بیشتر در زندگی بهتر است زندگی خصوصیمان را در شبکههای اجتماعی بیرون نریزیم! و خبرنگار و راوی زندگی شخصی خود نباشیم.
در گزارشهای بعد سرویس زندگی خواهیم گفت چرا نباید زندگی خصوصی را در شبکههای اجتماعی منتشر کرد.