به گزارش حلقه وصل، «خدا را هزار مرتبه شکر که عروسمان باردار شده، بالاخره فرزند پسر ته تغاریمان را هم میبینیم و ناامید از دنیا نمیرویم، برای ما فرقی نمیکند که نوهمان دختر باشد یا پسر، ولی همه عروسهای ما پسرزا هستند! مطمئنم که فرزند شما هم پسر میشود، البته باز هم بگویمها برای ما دختر و پسرش فرقی ندارد، مهم این است که تنش سلامت باشد.» شنیدن همین جملهها از زبان خانواده پسر برای ایجاد تنش بین زن و شوهر کافی است، مخصوصاً اگر پسرشان یعنی همان پدر آینده خیلی هم با حرفهای خانوادهاش مخالفت نداشته باشد و دلش پسر بخواهد.
هرچند در چند سال اخیر تلاش شده با فرهنگسازی صحیح برتری فرزند پسر نسبت به فرزند دختر را تا حدی در جامعه کمرنگ کنند، ولی انگار آنقدر در گذشته این تبعیضها شدت داشته و آنقدر جنس پسر را نسبت به دختر برتر میدانستهاند که با همه این تلاشها باز هم ته دل خیلی از همانهایی که میگویند فرزند دختر از پسر بهتر است، پسر میخواهد! شاید تفاوتی که این دوره با دورههای قبل دارد، در این باشد که قدیمیها با صراحت تمایلشان را به داشتن فرزند و نوه پسر اعلام میکردند، ولی امروز بعضی خانوادهها سعی میکنند به روزتر رفتار کنند و به پدر و مادرهایی که دختردار میشوند با جملاتی مثل دختر برکت زندگی است! دختر چراغ خانه است! خدا دختردارها را خیلی دوست دارد، تبریک بگویند و در آخر اضافه کنند که حالا انشاءالله بعدی پسر میشود که جفتتان جور شود! پس یعنی خیلی هم این تبلیغات و فرهنگسازیها اثرگذار نبوده و فقط در خیلی از خانوادهها ابراز علاقه به نوه پسری را از جملاتی به جملات دیگر تبدیل کرده است!
تربیت دختر آسانتر است یا پسر؟
اگر از صرفاً علاقهمند بودن به داشتن فرزند پسر بگذریم، میتوانیم به پیش زمینههای ذهنی پدر و مادر درباره فرزند پسر یا دختر هم اشاره کنیم. خیلی از باورهای اجتماعی درباره دختران، پدر و مادر و خانوادهها را به داشتن فرزند پسر علاقهمند میکند، باورهایی مانند اینکه تربیت دختران سختتر از پسران است، چون خطراتی که دختران را در اجتماع تهدید میکند، بسیار بیشتر از اتفاقات ناخوشایندی است که ممکن است برای پسران پیش بیاید.
شاید به همین خاطر هم هست که پدر و مادرها به لباس پوشیدن، ظاهر و رفتار، روابط و رفت و آمدهای دخترانشان نسبت به پسران حساسترند، گاهی آنها تصور میکنند اگر پسرها تا نیمه شب هم بیرون از خانه باشند، خطر آنچنانی تهدیدشان نمیکند، اما همین شرایط برای دخترها میتواند بسیار خطرناک و ترسناک باشد و شاید به همین خاطر باشد که والدین گاهی محدودیتهای بیش از حدی را برای دخترانشان در نظر میگیرند که اتفاقاً افراط در آن پیامدهای نامطلوبی هم به دنبال دارد.
همه این نگرانیها سبب میشود که پدر و مادر قبل از فرزنددار شدن با این تفکر که بزرگکردن پسرها بسیار کمدردسرتر از دخترهاست، تمایل به داشتن فرزند پسر داشته باشند، در حالی که دکتر صالح غفوریان فوق تخصص روانشناسی در اینباره میگوید: «این تصور که بزرگکردن پسرها نسبت به دخترها آسانتر است، از گذشته وجود داشته است در صورتی که اصلاً تصور صحیحی نیست و در جامعه همان خطراتی که یک دختر را تهدید میکند، میتواند برای یک پسر هم خطرناک باشد. خانوادهها گاه با این تصور که فرزند پسر میتواند آزادی داشته باشد و لازم نیست تحت کنترل باشد از یک سنی به بعد خیلی حواسشان به فرزندشان نیست و همین آزاد گذاشتن بیش از حد پسرها باعث ایجاد مشکلاتی مثل ارتباط با دوستان ناباب، اعتیاد، بزهکاری و لاابالیگری پسرها میشود که اتفاقاً هر روز بیشتر از روز قبل پدر و مادرهایی را میبینیم که درگیر چنین چالشی شدهاند، گاهی آنها به ما مراجعه میکنند و درخواست کمک دارند، ولی در بعضی موارد دیگر کار از کار گذشته و پسرشان یا دچار اعتیاد شده یا به دردسر افتاده است. اینها به این معنا نیست که بزهکاری و اعتیاد و از این قبیل مسائل دختران جامعه را تهدید نمیکند که اتفاقاً برعکس این مشکلات ممکن است گریبانگیر دختران هم بشود، ولی، چون در جامعه ما بیشتر کنترلها روی دختر خانواده است، این موارد در دختران کمتر مشاهده میشود و دقیقاً به همین خاطر است که ما از مراجعینمان به خاطر بیش از حد آزاد گذاشتن پسرشان و کنترل نکردن رفت و آمد و روابطشان گله میکنیم. پس نمیتوان گفت که تربیت و بزرگکردن پسر از دختر راحتتر است، چون اگر پسری هم در خانوادهای باشد که کنترل صحیح نشود و به حال خودش رها شود و بیش از حد آزاد باشد با مشکلاتی مواجه میشود که هم گریبان خودش را میگیرد و هم خانوادهاش را.»
باورهایی که هنوز هم زندهاند!
یکی از دلایل پسر دوستبودن و عزیزبودن پسر در خانواده و جامعه به سالها پیش برمیگردد. درگذشته پسر به دلیل توانایی جسمیاش و اینکه میتواند کمک حال پدر و خانوادهاش باشد و به شکار و جنگ برود و از خانوادهاش محافظت کند، به عنوان سرمایهای برای خانوادهها به حساب میآمد، ولی، چون فرزند دختر توانایی شکار و جنگ را نداشت از تولدش خیلی هم خوشحال نمیشدند.
در کنار این در گذشته بیشتر درآمد خانواده از دامداری و کشاورزی بود و باز این پسرها بودند که وقتی به سنی میرسیدند، میتوانستند با پدر همراه شوند به زمینها میرفتند و کشاورزی میکردند، پس هر خانوادهای که پسر بیشتری داشت، محصول و درآمد بیشتری هم داشت و به همین دلیل بود که با به دنیا آمدن فرزند پسر همه خوشحال میشدند و جشن میگرفتند، چون به پسرهایشان به چشم سرمایه یا به اصطلاح همان عصای دست نگاه میکردند. علاوه بر اینها در آن دورانی که دائم جنگ پشت جنگ اتفاق میافتاد، همیشه خانوادههایی که تعداد بیشتری دختر داشتند، بیشتر آسیب میدیدند و اسیر میدادند و این هم دلیل محکمی بود برای ترس از دختردار شدن! سالها گذشت و اجتماعات کشاورزی تبدیل به جوامع صنعتی شد، اما باور ارجحیت فرزند پسر به دختر در بسیاری از جوامع و خانوادهها باقی ماند، امروز با اینکه در شهرهایی که همچنان کشاورزی میکنند دختران پا به پای پسران کار میکنند و با اینکه در بسیاری از شهرها دیگر خبری از کشاورزی و دامداری نیست، ولی باز هم در خیلی از خانوادهها به محض شنیدن بارداری دختر یا عروسشان آرزو میکنند کهای کاش فرزندش پسر باشد و مشخص هم نیست این آرزو تا چند دهه بعد و تا چه زمانی ادامه دار خواهد بود!
تبعیضهای تربیتی و لطمههای جدی
هیچ پدر و مادری نمیخواهد به فرزندش آسیب بزند، ولی گاهی بعضی رفتارها باعث میشود فرزند یک خانواده لطمهای جدی ببیند و حتی آیندهاش تباه شود. دکتر غفوریان در اینباره اینگونه توضیح میدهد: «تبعیضهای تربیتی که گاهی پدر و مادرها انجام میدهند پیامدهای بسیاری را به دنبال دارد که شاید خود پدر و مادر هم از آن بیاطلاع باشند.
زمانی که پدر و مادر تنها به دلیل جنسیت رفتارهای متفاوتی را با فرزندانشان انجام میدهند، فرزند دختر را دچار حس حقارت و کمبود اعتماد به نفس میکنند و فرزند دختر این خانوادهها در برقراری ارتباط با دیگران با مشکلاتی جدی روبه رو میشوند، چون اعتماد به نفس لازم را ندارند. در کنار اینها تبعیض قایل شدن از سوی والدین خشم فروخوردهای را در فرزندان ایجاد میکند که میتواند در روابط بین فردی و اجتماعی آنها و حتی بعدها در زندگی مشترکشان اثرات منفی بگذارد. گاهی فرزندان نمیتوانند والدینشان را به خاطر آن همه تبعیضی که تنها به خاطر جنسیتشان قائل شدهاند، ببخشند و یک خشم درونی در آنها ایجاد میشود که این احساس خشم میتواند در تمام طول زندگیشان با احساس ناامنی همراه باشد و بهشان آسیب بزند.
پس در واقع یک رفتار اشتباه و یک خطا و یک تبعیض میتواند آینده فرزند یک خانواده را تباه کند و مشکلات و بیماریهای روانی برایش ایجاد کند. برای همین است که ما همیشه به پدر و مادرها به ویژه آنهایی که هنوز در دام این تبعیض قائل شدنها نیفتادهاند، توصیه میکنیم که رفتاری عادلانه با فرزندانشان داشته باشند.»
گاهی از آنطرف بوم میافتیم
چند ماه پیش به مناسبت روز دختر به یکی از رستورانهایی که به این مناسبت جشنی برپاکرده بود، رفته بودیم. بعد از شام آقایی از پشت میکروفون روز دختر را به دختران و والدین دختردار تبریک گفت و برای دخترها آرزوی سعادتمندی کرد، اگر موضوع به همین جا ختم میشد، خیلی هم کار زیبا و جالبی کرده بود، ولی بعد از تبریک شروع کرد از مزایای دختر داشتن و برکتی که بعد از تولد دختر به خانه سرازیر میشود، صحبتکردن که البته باز تا اینجای ماجرا هم میشد با موضوع کنار آمد، اما حرفها تمامی نداشت و بحث رسید به جایی که اگر پدری دختر نداشته باشد، انگار فرزند ندارد و پسر وفا ندارد و آخر دختر است که برای پدر و مادر میماند و از این حرفهای افراط گونه که ممکن است دل هر پدر و مادری را که پسر دارد، بشکند!
این را گفتم که بگویم بعضیهایمان از آن طرف بوم میافتیم. در این چند سال اخیر نسبت به گذشته خیلی بیشتر به فرزندان دختر بها داده میشود! بعضیها میخواهند فرهنگسازی کنند، بعضیها میخواهند گذشته را جبران کنند و بعضیها هم قلباً فرزند دختر را نسبت به فرزند پسر بیشتر دوست دارند، اما بعضی وقتها میبینیم که در این زمینه هم افراط میشود، یعنی چه؟ یعنی اینکه گاهی بیتوجه به فرزندان پسر حرفهایی در ستایش فرزند دختر زده میشود که ممکن است، فرزند پسر را برنجاند، همیشه هم این حرفها، تعریف و تمجیدها به خانه ختم نمیشود و گاهی در مهمانیها، جشنها و دورهمیها یا جایی شبیه همین رستورانها به گونهای راجع به دختر داشتن صحبت میکنند که انگار آنهایی که پسردار هستند، برکتی در زندگیشان نیست! انگار قرار است همه پسرها وقتی بزرگ شدند بیتوجه به زحمات پدر و مادرشان بیمعرفتی کنند و بگذارند و بروند! بعضی از ما از این طرف و بعضیهایمان از آن طرف بوم افتادهایم و برای جبران گذشته گاهی آنقدر پسرها را میکوبیم و از دختردارشدن و برکت وجودش و معرفتش میگوییم که انگار پسرداشتن فقر و نابودی میآورد! البته شاید دلیلش این باشد که هنوز هم از ته دلمان به اینکه دختر و پسر فرقی ندارد و وجود هردویشان برکت است ایمان نداریم، هنوز هم میخواهیم از طریقی به پدر و مادرهایی که دختردار شدهاند، دلداری بدهیم که خدا شما را ویژه دوست داشته که بهتان دختر داده و پسر وفا ندارد و اگر امتیاز دختر داشتن ۱۰ باشد، پسردارها امتیازشان ۵ است. ما دچار سردرگمی شدهایم و، چون بعد از این همه سال که از پسرها تمجید کردهایم و با تولد فرزند پسر مژدگانی دادهایم و بریز و بپاش کردهایم حالا میخواهیم از خوبیهای دختر داشتن بگوییم، گاهی خیلی افراط میکنیم.
فرزندانتان را بعد از ازدواج به حال خودشان بگذارید
خیلی وقتها دخالت خانوادهها باعث میشود که یک زندگی از هم بپاشد و یکی از این دخالتها درباره جنسیت نوهشان است؛ گاهی خود زن و شوهر دلشان فرزند دختر میخواهد، ولی آنقدر تحت فشار حرفهای خانواده قرار میگیرند که ته دلشان آشوب است و حتی نسبت به علایق خودشان هم دودل میشوند! خانوادهها در این زمینه نقش خیلی مهمی دارند، اگر آنها فرزندانشان را بعد از ازدواج به حال خود بگذارند و برای جنسیت فرزندی که قرار است، نوه آیندهشان باشد تصمیم نگیرند و پیشاپیش با خریدن لباسهای آبی و ماشین و تفنگ به پیشواز نوه پسر نروند، فرزندانشان هم میتوانند با خیالی آسوده از تولد کوچولوی تازه وارد خانواده لذت ببرند! گاهی در یک خانواده در طول زمان بارداری دختر یا عروسشان با کنایه و بیکنایه میگویند که منتظر تولد یک پسر هستند و بعد از تعیین جنسیت و دختر بودن نوهشان یا ناراحتیشان را نشان میدهند یا در بهترین حالت حرفشان را عوض میکنند و میگویند «دختر خیلی خوب است، دختر برکت زندگی است و خدا دوستتان داشته که بهتان دختر داده» و توقع هم دارند که فرزندانشان این حرفها را بپذیرند، ولی کاملاً مشخص است که فرزندانشان این حرفها را نمیپذیرند، معلوم است که باور نمیکنند، چون آنها به خوبی میدانند که خانوادهها تنها برای دلداری دادن این حرفها را میزنند پس لذت واقعی مادر و پدر شدن در آنها کمرنگ میشود، به خصوص اگر مرد خودش هم دلش پسر بخواهد.
پس آنچه کاملاً واضح است اینکه گاهی با ناآگاهی خانوادهها بعد از بارداری عروسشان اختلافات شدیدی بین زن و شوهر به وجود میآید که اگر درست مدیریت نشود با ورود یک عضو جدید به خانواده به جای اینکه پدر و مادر جوان خوشحال باشند و به مناسبت تولد دخترشان جشن و شادی برپا کنند هر روز دعوا و بحث دارند و دچار تنش هستند که اتفاقاً این تنشها به فرزندشان هم منتقل میشود! پس اگر خانوادهها فرزندانشان را دوست دارند و آرامش آنها برایشان مهم است بهترین کاری که میتوانند بعد از ازدواجشان بکنند، این است که آنها را به حال خودشان رها کنند و اجازه دهند خودشان برای همه مراحل زندگی تصمیم بگیرند و با هم کنار بیایند! خانوادهها باید بدانند که کنترل فرزندانشان بعد از ازدواج و دخالت در زندگیشان نه تنها کمکی به آنان نمیکند بلکه بسیار آسیب زننده و مخرب است.